سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یک فنجان بصیرت
چه فرقی می کند. درعصر ارتباطات‌ نفس بکشم یا قرون وسطا. وقتی خبری ازتو نباشد. دوره جاهلیت است. اللهم عجل لولیک الفرج .... 
قالب وبلاگ

آیت الله خامنه ای: مرحوم آیت اللَّه کاشانی نقش زیادی در توجه مردم به شعارهای سیاسی دکتر مصدق داشتند؛ لذا کسانی را به شهرهای مختلف می‏فرستادند که برای مردم سخنرانی کنند و حرف بزنند.

پایگاه بصیرت؛ گروه سیاسی/ یکی از مهمترین سرفصل‌ها و نقاط عطف تاریخ معاصر ایران زمین را می‌توان نهضت مبارزاتی ملت ایران برای ملی شدن صنعت نفت دانست. این حادثه تاریخی که حدود 50 سال پیش با محوریت قطع ید استعمار پیر از طلای سیاه سرزمین‌مان شکل گرفت، درس‌ها و عبرت‌های فراوانی پیش روی امروز ما دارد که مروری بر آن می‌تواند چراغ راه امروزمان باشد.

 

سرآغاز نهضت ملی نفت

ماجرا نهضت نفت اینگونه آغاز شد که  بعد از انتخابات مجلس شانزدهم در پاییز 1328 و بهار 1329، با تشکیل فراکسیون اقلیت «ملیون‌» به رهبری دکتر محمد مصدق‌، فرصت مناسبی برای طرح مطالبه دیرین خلع ید استعمار پیر انگلیس از ثروت ملی نفت و اوج‌گیری مبارزات استقلال‌خواهانه و ضداستعماری ملت ایران فراهم آمده بود.

سال 1329 در پی بازگشت آیت‌الله کاشانی از تبعید لبنان و استقبال پرشکوه مردم و گروههای سیاسی ملی، قیام عمومی علیه شرکت نفت انگلیس گسترش یافت‌. آیت‌الله کاشانی که در بهمن 1327 در 70 سالگی با خشونت و ضرب و شتم‌، دستگیر و پس از مدتی حبس در قلعه فلک‌الافلاک خرم‌آباد به لبنان تبعید شده بود، در اول بهمن 1327 طی اعلامیه شدیداللحنی خواستار «لغو امتیاز» نفت شده بود. وی در بیانیه‌ای از تبعیدگاه خود، علت واقعی بازداشت و تبعید خود را همین موضوع و اقدام علیه سیاست استعماری انگلیس ذکر کرد.

آیت‌الله کاشانی و «جبهه ملی‌» به رهبری دکتر مصدق در مجلس شورا و مطبوعات و اجتماعات مردمی‌، خواستار ملی شدن صنعت نفت شدند و این خواسته مورد حمایت گروههای کثیر مردم و تنی چند از علمای برجسته نظیر آیت‌الله‌العظمی خوان??اری (از مراجع ثلاث قم‌)، آیت‌الله بهاالدین محلاتی‌ و گروه کثیری از روحانیون فعال و مبارز قرار گرفت.

در این میان آنچه بیش از هر چیز در موفقیت ملت ایران نقش داشت و نمی‌توان بدون توجه به آن ماجرای نهضت نفت را تحلیل نمود, نقش رهبری مذهبی این ماجرا با پیشگامی حضرت آیت االه سید ابوالقاسم کاشانی بود. حضرت آیت الله خامنه‌ای درباره این نقش کلیدی می فرمایند:

«مرحوم کاشانی کسی است که به کمک او دکتر مصدّق و دیگر سرانِ نهضت ملی شدن صنعت نفت توانستند حمایت مردم را به این حرکت جلب کنند؛ والاّ حمایت مردم جلب نمی‌شد. کسی مصدّق را نمی‌شناخت؛ کسی معنای ملی شدن صنعت نفت را نمی‌دانست؛ توده‌های عظیم مردم که رأی و حضور و اقدام آنها در تحوّلات اجتماعی تعیین کننده است، در جریان وارد نبودند و برای آنها توضیح داده نشده بود. دستگاه دربار که مخالفت چیزفهمی مردم بود، خودش هم عامل دست انگلیسیها بود. روشنفکران و سیاسیّونی که جهت حرکتشان این بود، وسیله و راهی نداشتند و مردم به آنها اعتماد نمی‌کردند.

مرحوم آیت‌اللَّه کاشانی وارد میدان شد. سابقه‌ی این مرد را، علما می‌شناختند و مردم ایران هم به او ارادت داشتند. او کسی بود که به وسیله‌ی قشون غاصبِ مداخله‌گرِ انگلیس در ایران، از کشور تبعید شده بود... وقتی که از تبعید به تهران برگشت، امواج احساسات و ارادت مردم نسبت به این روحانی مجاهد و مبارز، چنان توفانی به راه انداخت که همه‌ی دشمنان را پس زد و انگلیسی‌ها و دیگران حساب کار خود را کردند و فهمیدند که مبارزه با این عالم روحانی به جایی نخواهد رسید.» (20/8/80)

آیت‌اللّه‌ کاشانی‌ به‌ عنوان‌ سمبل‌ روحانیت‌ سیاسی‌ با درک‌ موقعیت‌ و اهمیت‌ موضوع‌ و ابتکار عمل‌، شعار ملی‌ شدن‌ نفت‌ را از بین‌ معدود نخبگان‌ سیاسی‌ به‌ سطح‌ عمومی‌ کشاند و به‌ بسیج‌ مردمی‌ همت‌ گماشت‌.

آیت‌اللّه‌ کاشانی‌ با یک‌ اعلامیه‌، مردم‌ را دعوت‌ کرد تا برای‌ ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ در اول‌ دی‌ ماه‌ در مسجد شاه‌ ( امام‌ خمینی‌ فعلی‌) اجتماع‌ نمایند. در این‌ اجتماع‌ که‌ به‌ وسیله‌ی‌ مجمع‌ مسلمانان‌ مجاهد، سازماندهی‌ شد، آیت‌اللّه‌ اعلام‌ نمود: «برای‌ استرداد نفت‌ از دشمنان‌ دیانت‌ و مملکت‌ و ملی‌ نمودن‌ نفت‌، سه‌ بعد از ظهر جمعه‌، اول‌ دی‌ (سیزدهم‌ ربیع‌الاول‌) در مسجد شاه‌ شرکت‌ نمایند».

آیت‌اللّه‌ کاشانی‌ برای‌ این‌که‌ مدام‌ روح‌ مبارزه‌ را در کالبد نهضتی‌ که‌ آغاز شده‌ بود بدمد، مردم‌ را مجدداً برای‌ اجتماع‌ روز هشتم‌ دی‌ ماه‌ در میدان‌ بهارستان‌ دعوت‌ کرد. انتخاب‌ میدان‌ بهارستان‌ برای‌ این‌ بود که‌ هم‌ حمایتی‌ از نمایندگان‌ جبهه‌ ملی‌ شده‌ باشد و هم‌ زنگ‌ خطر را در گوش‌ نمایندگان‌ مخالف‌ ملی‌ شدن‌ نفت‌ به‌ صدا درآورد. "حسنین‌ هیکل‌" روزنامه‌نگار مصری‌ که‌ در آن‌ ایام‌ در ایران‌ به‌ سر می‌برده‌، آن‌ روز عظیم‌ را چنین‌ توصیف‌ می‌کند:

«صدای‌ آیت‌اللّه‌ سیدابوالقاسم‌ کاشانی‌ در تمام‌ گوشه‌ و کنار دنیا همچنین‌ می‌پیچد: سگ‌های‌ انگلیس‌ ! از کشور ما خارج‌ شوید و نفت‌ ما را رها کنید... سیل‌ جمعیت‌ از طریق‌ خیابان‌هایی‌ که‌ به‌ میدان‌ بهارستان‌ منتهی‌ می‌شد، در حال‌ فریاد و شعار دادن‌ پیش‌ می‌رفتند... جمعیت‌ با جوش‌ و خروش‌ مانند امواج‌ دریا و مانند قضا و قدرالهی‌ به‌ سوی‌ پارلمان‌ پیش‌ می‌رفتند، ولی‌ هنگامی‌ که‌ مردم‌ به‌ مقر پارلمان‌ رسیدند، به‌ ناگاه‌ افراد پلیس‌ که‌ در بالای‌ ساختمان‌ مجلس‌ بودند، مواضع‌ خود را ترک‌ کردند؛ زیرا طبق‌ یک‌ دستور از کاخ‌ مرمر گفته‌ می‌شد که‌ در مقابل‌ آیت‌اللّه‌ مقاومت‌ نکنید».

رزم‌آرا، نخست‌وزیر وابسته به انگلیس، به عنوان مخالف سرسخت ملی شدن صنعت نفت, این کار را غیرعملی خوانده، مردم را از خطرات آن ترساند و در 13 اسفند 1329 مخالفتش را با ملی شدن صنعت نفت‌، در جلسة کمیسیون نفت مجلس‌، تکرار کرد، تا آنجا که به دلیل اقتدار و موقعیت ویژه‌اش به بزرگ‌ترین مانع تحقق خواست ملی مبدل گردید. ولی او نیز نتوانست مانع اراده ملت گردد و سرانجام سه روز بعد، در مسجد شاه‌، به ضرب گلولة جوان غیور ملت ایران, "خلیل طهماسبی"، عضو گروه "فداییان اسلام" به قتل رسید.

فردای قتل رزم‌آرا، همه چیز برای تحقق ملی شدن صنعت نفت فراهم شده بود و مخالفین وابسته به سفارت انگلیس جرئت ابراز وجود نداشتند و اینگونه بود که در روز 17 اسفند 1329 کمیسیون نفت پیشنهاد ملی کردن صنعت نفت را تصویب و اعلام کرد و سرانجام چند روز بعد در 24 اسفند 1329، در پی تظاهرات عظیم مردم در خیابان‌ها، مجلس شورای ملی اصل ملی شدن صنعت نفت را تصویب نمود و در 29 اسفند این اصل در مجلس سنا نیز به اتفاق آرا به تصویب رسید.

 


نخست وزیری مصدق

در روز 5 اردیبهشت 1330 کمیسیون نفت قانون 9 ماده‌ای طرز اجرای ملی شدن صنعت نفت را به اتفاق آرا تصویب کرد و مجلسین نیز در روزهای بعد آن را تأیید نمودند. در این بین حسین علاء که بعد از ترور رزم‌آراء از نخست‌وزیر شده بود از سمت خود استعفا کرد. در این ایام در محافل سیاسی شایع شده بود که سیدضیأ به نخست‌وزیری خواهد رسید، اما ورق به نحوی دیگری رقم خورد و این مصدق بود که به پیشنهاد یکی از نمایندگان مجلس به عنوان نخست وزیر مطرح و با رای نمایندگان به عنوان نخست وزیر منتخب برگزیده شد.

در همینجا نیز بدون حمایت و تائید آیت الله کاشانی که آن روز نمایندگی مردم را در مجلس شورای ملی بر دوش می کشید, امکان انتخاب مصدق با رای بالا حمایت نداشت, چرا که به فرموده حضرت آیت الله خامنه ای: «علی‌رغم این‌که محمدرضا موافق نخست‌وزیری مصدّق نبود، به پشتیبانی حمایت مردمی، مصدّق نخست‌وزیر شد. اگر مرحوم آیت‌اللَّه کاشانی این حمایت عظیم مردمی را برای مصدّق به وجود نمی‌آورد، او نخست‌وزیر نمی‌شد.» (20/8/80)

انتخاب مصدق به نخست وزیری گام مهم دیگری در نهضت استقلال طلبی ملت ایران بود. در این دوران نیز تمام آبرو و اعتبار آیت الله کاشانی صرف حمایت از دولت مصدق گردید و به عبارتی مشروعیت مردمی دولت مصدق به اعتبار کاشانی اعتبار یافته بود.

آیت‌اللّه‌ کاشانی‌ نمایندگانی‌ را برای‌ روشنگری‌ به‌ شهرها می‌فرستاد و از روحانیون‌ مناطق‌ می‌خواست‌ تا از نهضت نفت و دولت مصدق حمایت‌ کنند. حضرت آیت الله خامنه‌ای که در آن روزگار دوران نوجوانی خود را سپری می کرد به نقش آیت الله کاشانی چنین اشاره می کنند:

«زمان نوجوانی ما با اوقات مصدق مصادف بود. من یادم است در سال 1329، وقتی که مصدق، تازه روی کار آمده بود و مرحوم آیت اللَّه کاشانی با او همکاری داشتند، مرحوم آیت اللَّه کاشانی نقش زیادی در توجه مردم به شعارهای سیاسی دکتر مصدق داشتند؛ لذا کسانی را به شهرهای مختلف می‏فرستادند که برای مردم سخنرانی کنند و حرف بزنند. از جمله در مشهد، سخنران‌هایی می‏آمدند. من دو نفر از آن سخنران‌ها و سخنرانی‌هایشان را کاملاً یادم است؛ آن‏جا با مسایل مصدق آشنا شدیم.»(14/11/76)

آیت الله کاشانی در این مسیر به واسطه اعتباری که در حوزه های علمیه داشت از حمایت همه جانبه علما و روحانیون بزرگ سراسر کشور برخوردار بود. به عنوان مثال آیت‌اللّه‌ قمی‌ رهبری‌ آیت‌اللّه‌ کاشانی‌ را طی فتوایی مورد تأیید و آن‌ را ملاک‌ حقانیت‌ لزوم‌ ملی‌ شدن‌ نفت‌ اعلام‌ نمود و چنین نوشت:‌ «با توجه‌ به‌ این‌که‌ مثل‌ حضرت‌ آیت‌اللّه‌ آقای‌ حاج‌ ابوالقاسم‌ کاشانی‌ دام‌ ظله‌ که‌ از اول‌ عمر و زندگانی‌ خود اشتغال‌ به‌ اصلاح‌ امور مسلمین‌ و خیرخواهی‌ مردم‌ و مبارزه‌ با دشمنان‌ دین‌ و دنیای‌ مسلمین‌ بوده‌اند و در مقام‌ دفاع‌ از حقوق‌ حقه‌ی‌ ایرانیان‌ از هیچ‌ گونه‌ فداکاری‌ و مبارزه‌ دریغ‌ ننموده‌اند و با اطلاع‌ کاملی‌ که‌ از سیاست‌ دارند و در رأس‌ این‌ نهضت‌ مقدس‌ قرار گرفته‌اند و با کمال‌ جدیت‌، امر و قیام‌ می‌فرمایند بر ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ در سراسر کشور، راهی‌ برای‌ شبهه‌ باقی‌ نماند. بنابراین‌ بر تمام‌ مسلمین‌ و هموطنان‌ عزیز حتم‌ و لازم‌ است‌ که‌ نهایت‌ سعی‌ و کوشش‌ را مبذول‌ دارند تا گریبان‌ خود را از چنگال‌ جابرانه‌ی‌ اجانب‌ خلاص‌ و سعادت‌ را نصیب‌ خود نمایند.»

 

استعفای مصدق

انتخابات مجلس هفدهم در راه بود و دربار و وابستگاه به سلطنت در کنار ایادی انگلیس و دیگر بیگانگان تلاش داشتند تا در این انتخابات با تسخیر مجلس دولت ملی را به سقوط بکشانند. لذا تلاشهای سیاسی و اقدامات همه جتنبه برای تسخیر مجلس هفدهم آغاز شده بود. به رغم همة محدودیت‌ها و زمینه‌ها و ریشه‌های تقلّب و اعمال نفوذ، انتخابات به نحوی برگزار شد که همة نیروها در مجلس نماینده داشتند.

در شهرهای بزرگ‌، جبهه ملی بیشتر کرسی‌ها را صاحب شد. در تهران که مجموع آرا دو برابر انتخابات پیشین بود، جبهه ملی همه دوازده کرسی را به دست آورد. ولی در اکثر حوزه‌های دیگر استانها بویژه نواحی روستایی‌، مخالفان موفق‌تر بودند. نتیجه انتخابات دوره هفدهم برخلاف انتظار دکتر مصدق بود. همه مخالفان دولت در مجلس شانزدهم که با دربار بستگی داشتند، از شهرستانها انتخاب شده بودند.

پس از دو ماه کشمکش‌ها و درگیری‌های فراوان در مجلس بر سر تصویب اعتبارنامه‌های نمایندگان و رسمیت یافتن مجلس هفدهم‌، 53 نفر از 66 نماینده حاضر رأی تمایل به ادامه نخست‌وزیری دکتر مصدق دادند.

اما در این بین حادثه‌ای به وقوع پیوست که فضا را به یکباره دگرگون کرد. مصدق از مجلس تقاضای شش ماه اختیارات تام نموده بود، همچنین از شاه خواست که «وزارت جنگ‌» را ـ با همة اختیارات ـ به وی بسپارد; شاه نپذیرفت و مصدق روز 25 تیر بدون اطلاع دوستان‌، همکاران‌، مشاوران یا وزیران کابینه استعفا کرد.

مصدق در استعفانامة خود به این موضوع اشاره کرده بود که چون به وزیر جنگ مورد اعتمادی نیازمند بود و شاه هم فرد مورد نظر را نپذیرفت‌، استعفا می‌دهد تا اعلی‌حضرت فرد مورد اعتماد و مجری سیاستهایش را به نخست‌وزیری تعیین کند.

این اقدام بدون تدبیر مصدق نهضت را در آستانه شکست قرار داده بود. دکتر مصدق بعدها در «خاطرات و تألمات‌» می‌نویسد: «اکنون اعتراف می‌کنم که راجع به استعفا خطای بزرگی مرتکب شدم‌. چنانچه قوام‌السلطنه آن اعلامیه کذایی را نمی‌داد و با مخالفت صریح مردم مواجه نمی‌شد و دولت خود را تشکیل می‌داد و قبل از اینکه دادگاه (لاهه‌) اعلام رأی کند دولتین ایران و انگلیس روی این نظر که اختلاف در صلاح دولتین نیست دعوای خود را از دیوان لاهه پس می‌گرفتند و کار به نفع دولت انگلیس تمام می‌شد و زحمات هیئت نمایندگی ایران به هدر می‌رفت‌.»

 

قیام 30 تیر 1331

در 26 تیر 1331 مجلس در غیاب نمایندگان عضو «جبهة ملی‌»، به نخست‌وزیری احمد قوام (قوام‌السلطنه‌) رأی تمایل داد و شاه نیز فرمان نخست‌وزیری او را صادر کرد. شاه‌، در این فرمان‌، قوام را با لقب «جناب اشرف‌» مخاطب ساخته بود که به دنبال حوادث آذربایجان ـ عملاً ـ پس گرفته شده بود. قوام پس از دریافت فرمان‌، اعلامیة شدیداللّحن و تندی صادر کرد. دو تن از زیردستان قوام به سفارت انگلیس اطلاع داده بودند که او خیال دارد مثل یک دیکتاتور عمل کند و بسیاری از مخالفانش را به زندان بیندازد و مجلس را منحل سازد.» اعلامیة قوام حاکی از قصد او بود ولی به جای ترساندن مخالفان‌، آنها را تحریک کرد. تعبیراتی چون «وای بر حال کسانی که در اقدامات مصلحانة من اخلال نمایند و در راهی که در پیش دارم مانع بتراشند یا نظم عمومی را بر هم زنند. این گونه آشوبگران با شدیدترین عکس‌العمل از طرف من روبه‌رو خواهند شد» و یا «به عموم اخطار می‌کنم که دورة عصیان سپری شده است و روز اطاعت از اوامر و نواهی حکومت رسیده است‌»، مردم را خشمگین‌تر ساخت‌.

خبر انتصاب قوام و مخالفت قاطع آیت‌الله کاشانی‌، تهران را در ناآرامی و تظاهرات اعتراض‌آمیز فرو برد و از همان روز 26 تیر بین مردم و قوای نظامی برخوردهای پراکنده‌ای رخ داد. وحدت و هماهنگی مردم در برابر دربار، که بازتابی از اتحاد رهبران مذهبی و سیاسی بود، برگ دیگری بر قهرمانی‌های مردم ایران افزود. روز 26 تیر یک روز پس از استعفای مصدق‌، اعلامیه شدیداللحن و قاطع آیت‌الله کاشانی خطاب به ملت در مخالفت با قوام و حمایت از دولت دکتر مصدق انتشار یافت‌. در این اعلامیه که صلابت انقلابی و عزم ملّی در آن بارز بود، چنین آمده بود: «احمد قوام باید بداند در سرزمینی که مردم رنجدیدة آن‌، پس از سالها رنج و تعب‌، شانه از زیر دیکتاتوری بیرون کشیده‌اند نباید رسماً اختناق افکار و عقاید را اعلام و مردم را به اعدام دسته جمعی تهدید نماید. من صراحتاً می‌گویم‌: بر عموم برادران مسلمان لازم است که در این جهاد اکبر کمر همت بربندند و برای آخرین مرتبه‌، به صاحبان سیاست استعمار ثابت کنند که تلاش آنها در به دست آوردن قدرت و سیطرة گذشته محال است‌.»

در مقابل قوام پیشنهاد سازش داد و به کاشانی پیغام داد نیمی از پست‌های کابینه را در اختیار او قرار می‌دهد به شرطی که با دولت وی همکاری کند. اما پیام‌رسانان او ـ دکتر علی امینی و حسن ارسنجانی ـ از نزد آیت‌الله دست خالی بازگشتند. شاه وزیر دربار را با همان مأموریت نزد کاشانی فرستاد، اما او هم نتیجه‌ای نگرفت و اوضاع را بدتر کرد، چون کاشانی از طریق علاء به شاه پیغام داد «اگر در بازگشت دولت دکتر مصدق تا فردا اقدام نفرمایند دهانه تیز انقلاب را با جلوداری شخص خودم متوجه دربار خواهم کرد.»

سرانجام با قیام همه جانبه مردم در 30 تیرماه سال 1331 قوام استعفا کرد و گریخت‌. شاه هم‌، زیر فشار قیام مردم‌، مجدداً فرمان نخست‌وزیری دکتر مصدق را صادر کرد. و مردم پیروزی قیام 30 تیر را جشن گرفتند. در شب سی و یکم تیر ماه خبر اعلام رأی دیوان داوری لاهه مبنی بر عدم صلاحیت آن دادگاه در رسیدگی به شکایت دولت بریتانیا راجع به مسئلة نفت به تهران رسید و این رأی‌، که حقّانیت مردم ایران را در مبارزه با استعمار به ثبوت می‌رساند، پیروزی مردم را تکمیل کرد.

حضرت آیت الله خامنه ای بر نقش آیت الله کاشانی در بازگرداندن دوباره مصدق به قدرت چنین تاکید می‌ورزند:

«بعد در سال 1331 که ضدّ حمله‌ی دربار علیه مصدّق شروع شد و او از نخست‌وزیری برکنار گردید، فقط یک عامل توانست مجدّداً قدرت را به مصدّق برگرداند و او مرحوم آیت‌اللَّه کاشانی بود. اینها جزو واضحات تاریخ است؛ جزو حوادثی است که کسانی که آن روز بودند، دیده‌اند و از قضایای آن خبر دارند و به‌روشنی می‌دانند چه گذشته است؛ لیکن عدّه‌ای عمداً اینها را کتمان می‌کنند و نمی‌گذارند این حرفها به گوش نسل حاضر برسد؛ که البته مقاصدشان معلوم است.

وقتی شاه، قوام‌السلطنه را به جای مصدّق به نخست‌وزیری انتخاب کرد، مرحوم آیت اللَّه کاشانی در مقابل قوام‌السلطنه اعلامیه داد؛ مردم کفن پوشیدند و در تهران و شهرهای دیگر به خیابانها آمدند؛ لذا قوام‌السلطنه سه روز بیشتر نتوانست به عنوان نخست‌وزیر بماند. اصلاً مگر می‌شد در مقابل امواج عظیم مردم که آیت‌اللَّه کاشانی راه انداخته بود، مقاومت کرد؟ لذا قوام‌السلطنه کنار رفت و دوباره مصدّق بر سرِ کار آمد. انگلیسیها نفت ایران را مِلک شخصی خود به حساب آورده بودند و دهها سال استفاده‌ی غاصبانه می‌کردند و مال ملت ایران را تقریباً مفتِ مفت می‌بردند و دربار سلطنت هم برای این‌که چهار روز بیشتر به حکومت ننگین خود ادامه دهد، با انگلیسیها همکاری می‌کرد. اما این بساط را نهضت ملی شدن صنعت نفت به هم زد، که عامل و سرچشمه‌ی اصلی جوشش در این نهضت، همین مرد بزرگ و شجاع بود: مرحوم آیت‌اللَّه سید ابوالقاسم کاشانی.» (20/8/80)

 

حرکت در مسیر اختلاف و شکست نهضت

اما متاسفانه مصدق بعد از انتخاب مجدد به عنوان نخست وزیر، خواسته یا ناخواسته بر مسیری گام نهاد خواست دربار و بیگانگان تامین می شد و نتیجه آن جز سقوط خود و نهضت ملت ایران نبود. این سناریو که توسط جریان‌های مشکوک و وابسته به بیگانه هدایت می‌شد بر مبنای ایجاد جدایی بین رهبران نهضت و بالاخص منزوی نمودن آیت الله کاشانی طراحی شده بود.

به کارگیری افراد و اشخاص مشکوک و بدنام و بدسابقه توسط مصدق, حذف عناصر خوشنام و مورد اعتماد آیت الله کاشانی از قدرت، درخواست افزایش اختیارات نخست وزیر و تضعیف و کوتاه کردن دست مجلس از قانون گذاری به عنوان مهمترین نهاد قانونی پشتوانه دولت مصدق و در گام بعد درخواست انحلال مجلس، نمونه‌هایی از اقدامات ناصوابی بود که توسط دکتر مصدق در تضعیف نهضت ملی نفت انجام گرفت.

این اقدامات که با مخالفتهای جریانهای مذهبی و در راس آن آیت الله کاشانی همراه بود، زمینه کدورت و جدایی آیت الله کاشانی و دکتر مصدق را فراهم آورد.

کانون های توطئه گر نیز از این فضا سود می بردند. به عنوان مثال دکتر عبدالله شهبازی در این باره بیان می‌دارد: «طبق مندرجات بولتن "دکتر ویلبر"، که یک سند داخلی سیا است که اخیراً علنی شده، می دانیم که یکی از طرح های سرویس های اطلاعاتی انگلیس و آمریکا برای تشدید اختلاف انداختن بمب به خانه علما به نام هواداران مصدق بود. در چارچوب این طرح است که در 10 مرداد 1332 یعنی 15 روز پیش از شروع عملیات گروهی به نام هواداران مصدق با چوب و چماق به خانه کاشانی حمله کردند و نارنجکی به داخل خانه پرتاب نمودند که به مجروح شدن عده ای انجامید. شبکه های خرابکار فوق همچنین نامه هایی با امضای حزب توده برای علما، به ویژه آیت الله العظمی بروجرودی، می‌فرستادند و آن ها را تهدید می کردند که به زودی ما قدرت را به دست خواهیم گرفت و شما را دار خواهیم زد.»

این همه کار را به آنجا کشاند که مردمی که در 30 تیرماه سال 1331 آنچنان شجاعانه به صحنه دفاع از مصدق شده بودند, یک سال بعد در روز 28 مردادماه سال 1332 با خانه نشین شدن و انزوای سیاسی آیت الله کاشانی توسط جریانهای ملی‌گرا، تنها نظاره‌گر بی‌تفاوت صحنه سیاست باشند و برای دفاع از دولت ملی اقدامی ننمایند و این حقیقتی بود که ملی‌گرایان تا آن زمان به حقیقت آن پی نبرده بودند.

بررسی وضعیت تاسف بار و عبرت انگیز نهضت ملی نفت، توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی مورد توجه قرار گرفته است که در عبارات زیر بدان اشاره نموده‌اند:

«بخش بسیار مهم این ماجرا این است که الان عرض می‌کنم و این مطلبی است که می‌خواهم بخصوص جوانان ما به آن توجّه کنند. دشمن فهمید که راز پیروزی ملت ایران چیست؛ لذا درصدد برآمد تا سیاسیّون و سردمداران دولتی را از روحانیت و دین جدا کند. آنها را از آیت اللَّه کاشانی جدا کردند و بینشان فاصله انداختند و متأسفانه موفّق هم شدند. از سی تیر 1331 که مرحوم آیت اللَّه کاشانی توانست ملت ایران را آن‌طور به صحنه بیاورد، تا 28 مرداد 1332 که عوامل امریکا در تهران توانستند مصدّق را سرنگون و تمام بساط او را جمع کنند و مردم هیچ حرکتی از خود نشان ندادند، یک سال و یک ماه بیشتر طول نکشید.

در این یک سال و یک ماه، با وساطت ایادی ضدّ استقلال این کشور و با توطئه‌ی دشمنان این ملت، دکتر مصدّق مرتّب فاصله‌ی خود را با آقای کاشانی زیاد کرد، تا این‌که مرحوم آیت‌اللَّه کاشانی چند روز قبل از ماجرای 28 مرداد نامه نوشت - همه‌ی این نامه‌ها موجود است - و گفت من می‌ترسم با این وضعی که دارید، علیه شما کودتا کنند و مشکلی به وجود آورند. دکتر مصدّق گفت: من مستظهر به پشتیبانی مردم ایران هستم! اشتباه او همین‌جا بود.

ملت ایران را سرانگشت روحان??ت - کسی مثل آیت اللَّه کاشانی - وادار می‌کرد که صحنه‌ها را پُر کند و به میدان بیاید و جان خود را به خطر بیندازد. در 28 مرداد که کاشانی منزوی و خانه‌نشین بود - و در واقع دولت مصدّق او را منزوی و از خود جدا کرده بود - عدم حضور او در صحنه موجب شد که مردم نیز در صحنه حضور نداشته باشند؛ لذا کودتاچیهای مأمور مستقیم امریکا توانستند بیایند و به‌راحتی بخشی از ارتش را به تصرّف درآورند و کودتا کنند. یک مشت اوباش و الواط تهران را هم راه انداختند و مصدّق را سرنگون کردند. پس از آن، دیکتاتوری محمدرضاشاهی به وجود آمد که بیست‌وپنج سال این ملت زیر چکمه‌های دیکتاتوری او لگدمال شد و ملی شدن صنعت نفت هم در واقع هیچ و پوچ گردید؛ چون همان نفت را به کنسرسیومی دادند که امریکاییها طرّاحی آن را کردند. هرچه دشمن خواست، همان شد؛ به خاطر جدا شدن از روحانیت و دین. اینها عبرت است.» (20/8/80)

 

جمع بندی

نگاه عبرت‌آموز به حوادث تاریخی, ضرورتی است که می‌توان مانع تکرار اشتباهات و خطاهای گذشته و شناخت نقاط قوت و توانمندی‌های یک ملت گردد. متاسفانه نهضت ملی نفت, حرکتی بود که می‌توانست دستاوردهای بزرگی را برای ایران زمین به همراه داشته باشد که متاسفانه با خطاهای فاحش انقلابیون و مکر و ترفند دشمنان نهضت با ناکامی و حاکمیت رژیم کودتا به اتمام رسید که در صدر این خطاهای فاحش حذف رهبر واقعی نهضت بود.

این خطای فاحش برخاسته از تحلیلی نادرست و برداشتی انحرافی از ماهیت جامعه ایران و نهضت مبارزاتی ملت بود که در آن تاکید بر اسلام و آموزه‌های دینی، کمرنگ دیده می شد و تلاش داشت تا با عنوان مجعول و محدودی چون "ملی‌گرایی" تحلیل شود. این در حالی بود که به اعتراف تمامی کارشناسان و محققین منصف این رهبری مذهبی و در راس آن پیشوایی آیت الله کاشانی بود که موضوع ملی شدن صنعت نفت را به یک جنبش اجتماعی و نهضت مردمی مبدل نمود و اگر رهبری و هدایت ایشان نبود, نهضت در همان مراحل ابتدایی شکل گیری ناکام می‌ماند.

این عبارت دقیق حضرت آیت الله خامنه ای می تواند پایان بخش این نوشتار باشد:

«تا وقتی روحانیت وسط میدان بود - که مرحوم آیت اللَّه کاشانی یکی از اصلی‏ترین محورهای این مبارزه بود - ملت در میدان حضور داشت؛ اما وقتی با سوء رفتارها، کج‏سلیقگی‏ها و انحصارطلبی‏ها دست روحانی روشنفکر و آگاه و شجاعی مثل مرحوم کاشانی کوتاه شد، ملت هم کنار کشید و رؤسای دولت نهضت ملی تنها ماندند؛ لذا دشمن آمد و با آنها هر کار می‏خواست، کرد.»(14/3/81)

 
رضا موحدی
شناسه مطلب : 273869|
منبع:بصیرت

 


[ پنج شنبه 93/12/28 ] [ 9:21 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

قُل هٰذِهِ سَبیلی أَدعو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلىٰ بَصیرَةٍ أَنا وَمَنِ اتَّبَعَنی ۖ وَسُبحانَ اللَّهِ وَما أَنا مِنَ المُشرِکینَ﴿۱۰۸﴾ یوسف بگو: «این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت می‌کنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم!»
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 100
بازدید دیروز: 109
کل بازدیدها: 1043120
  • قالب بلاگ اسکای | اس ام اس دون