سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یک فنجان بصیرت
چه فرقی می کند. درعصر ارتباطات‌ نفس بکشم یا قرون وسطا. وقتی خبری ازتو نباشد. دوره جاهلیت است. اللهم عجل لولیک الفرج .... 
قالب وبلاگ
و اللَّه قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده لوح می‏دانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزه‏های علمیه بودید و اگر این گونه کارهاتان را ادامه دهید مسلماً تکلیف دیگری دارم و می‏دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی‏کنم. و اللَّه قسم، من با نخست‏وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی می‏دانستم. و اللَّه قسم، من رأی به ریاست جمهوری بنی صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.

پایگاه بصیرت / گروه سیاسی - وحید شفیعی

حسینعلی منتظری در سال 1301 خورشیدی در شهر نجف آباد غرب اصفهان به دنیا آمد. از هفت سالگی آموختن را با ادبیات فارسی و‏ ‏سپس صرف و نحو عربی آغاز کرد، و در سن 12 سالگی با ورود به‏ ‏حوزه علمیه اصفهان مسیر خویش را به سوی پیشرفت علمی انتخاب‏ ‏کرد. ‏در سن 19 سالگی اصفهان را به قصد ادامه تحصیل در قم‏ ‏ترک نمود.

‏سال 1320 خورشیدی منتظری به قم آمد و با‏ ‏عالم اندیشمند علامه مرتضی مطهری آشنا شد. وی در قم از درس اساتیدی همچون امام خمینی، آیت‌الله حاج شیخ‏ ‏عبدالرزاق قائینی، آیت‌الله حاج‏ ‏سیدمحمد محقق داماد، آیت‌الله بهاءالدینی، آیت‌الله حاج‏ ‏سید صدرالدین صدر، ‏آیت‌الله العظمی آقای حاج آقا حسین بروجردی و آیت‌الله علامه طباطبایی استفاده کرد.

‏در سال 1341 بود که حضرت امام(ره) در اعتراض به تصمیمات و اقدامات رژیم پهلوی وارد عرصه رویارویی با رژیم خودکامه و وابسته شد. این حرکت حضرت(ره) سرانجام به قیام 15 خرداد 42 و تبعید ایشان در 13 آبان 1343 انجامید. با آغاز نهضت مبارزاتی حضرت امام خمینی(ره) شاگردان ایشان نیز وارد عرصه مبارزه با رژیم پهلوی شدند و آقای منتظری نیز از جمله آنان بود.

آقای منتظری از سال 42 چندین نوبت بازداشت و در نهایت در سال 54 به 10 سال زندان محکوم شد و سرانجام در هشتم آبان 57 به همراه آیت‌الله طالقانی آزاد شد. همچنین در طول مبارزات به چندین شهر از جمله مسجد سلیمان، طبس، خلخال و سقز تبعید شد و ایام زیادی را در تبعید گذراند.

با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن سال 57، آقای منتظری در سمت های مختلفی مشغول به خدمات شد که از آنجمله می‌توان به امامت جمعه تهران بعد از مرحوم طالقانی و ریاست مجلس خبرگان قانون اساسی اشاره کرد. و به این ترتیب ایشان به یکی از شخصیتهای مطرح در نظام اسلامی مبدل گردیدند. فردی که درباره برخی از مولفه ها و وی‍ژگیهای شخصیتی وی انتقادات جدی وارد بود.

از جمله این وی‍ژگیهای قابل انتقاد که توسط بسیاری از نزدیک و همراهان ایشان نیز مورد توجه قرار گرفت، سادگی ایشان بود و همین سادگی بود که در موارد متعددی دردسر ساز شده و تبعاتی و هزینه هایی را هم برای ایشان و هم برای نظام اسلامی به همراه داشت.[1]

از همان سالهای ابتدای انقلاب اسلامی بیت آقای منتظری به تدریج در وضعیتی زاویه‌دار با نیروهای انقلابی و خط امامی شکل گرفت که نتیجه آن ابراز اظهاراتی بود که نشان از فاصله گرفتن مواضع منتظری از مواضع حضرت امام(ره) داشت. این فاصله حتی با برخی از نزدیکترین افراد وی نیز ایجاد شد که نمونه آن اختلافات جدی آقای منتظری با شهید محمد منتظری بود که وی را متهم به بیمار بودن نمود![2]

در سال 1364 بررسی موضوع رهبری پس از امام در دستور کار مجلس خبرگان رهبری قرار گرفت و در همان ایام بود که نام آقای منتظری برای قرار گرفتن در این سمت بر سر زبانها افتاد. با مطرح شدن نام آقای منتظری حضرت امام بطور غیرعلنی مخالفت خود را با این مطلب اعلام کرده و این مطلب را به اطلاع آقای هاشمی رفسنجانی - نائب رئیس مجلس خبرگان - هم رسانده بودند ولیکن روند به نحوی پیش رفت که آقای منتظری انتخاب گردید.

آیت الله محمدی گیلانی در تاریخ 6 آذر 79 به مناسبت شهادت حضرت امام کاظم(ع) در منزل آقای علی رازینی، ضمن یک سخنرانی، خاطره‌ای راجع به همین ماجرا نقل کرده‌اند که شنیدنی است. ایشان می‌فرمایند:

«یک روز قبل از مطرح شدن قائم مقامی آقای منتظری در مجلس خبرگان (25 تیر 1364)، من ضمن تماس با دفتر امام(ره) کتباً (از طریق آقای توسلی و آقای رسولی) از ایشان درخواست ملاقات کردم. در آن موقع اعلام شده بود که امام تا پانزده روز ملاقات ندارند. من در تکه کاغذی نوشتم مطلبی واجب و ضروری است, احساس وجوب کردم به عرض مبارک برسانم. امام اجازه دادند خدمتشان رسیدم. گفتم: "فردا قرار است موضوع قائم مقامی آقای منتظری در مجلس خبرگان مطرح شود‏, خواستم به عرض‌تان برسانم به آقای هاشمی بگویید مطرح نشود. من به آقای منتظری ارادت دارم؛ خدمتشان درس خوانده‌ام؛ ایشان را عابد و زاهد مى‌دانم؛ ولی این خصوصیات, کافی نیست. او از عهده این کار بر نمی‌آید..."

امام، گله‌های سوزانی از آقای منتظری آغاز کرد که کجا چه کرده و کجا چه! و اضافه فرمود: "احمد هم از او دفاع می‌کند! از منزل سیدمهدی هاشمی، دست‌نویس‌های او را آورده‌اند؛ من دیدم نامه‌های آقای منتظری از نوشته‌های مهدی هاشمی الهام گرفته! این را من برای ایشان نوشتم". سخن امام که به این جا رسید، من گفتم: آقای منتظری عین نامه شما را آورد و در جلسه خواند و با خنده گفت: "امام خیال کرده که آنچه من برایش می‌نویسم، الهام از سیدمهدی می‌گیرم". امام فرمود: "نامة مرا آورد در جلسه خواند؟!" گفتم: بله! آقای سیدعباس خاتم و سیدجعفر کریمی و چند نفر دیگر هم بودند. امام فرمود: "او این‌ طور است"!

عرض کردم: "بفرمایید که فردا ایشان به عنوان قائم مقام رهبری مطرح نشود". امام قدری فکر کرد و فرمود: "احمد نیست, می‌شود شما زحمت بکشید و به آقای هاشمی بگویید بعد از ظهر من ایشان را ببینم؟" عرض کردم: "بله؛ اما به آقای هاشمی نفرمایید که من آمدم . به هیچ کس نگویید. می‌ترسم مرا هم شمس‌آبادی کنند یا مثل شیخ قنبر در چاه بیندازند"! این را که گفتم, امام - اعلی الله مقامه - سه بار خندید و فرمود: "خاطرت جمع باشد". از دفتر امام حرکت کردم و آمدم شورای نگهبان. جلسه تمام شده بود و بعد رفتم خدمت آقای هاشمی و گفتم صبح, خدمت امام رسیدم. کاری داشتم. فرمودند به آقای هاشمی بگویید که من ایشان را ببینم... . شب، بعد از نماز مغرب و عشاء خانم حاج احمد آقا زنگ زد که حاج آقا! امام فرمودند: آن‌چه امروز ما صحبت کردیم, مبادا از شما تجاوز کند”. گفتم: "همین طور است”. فردای آن روز، آقای هاشمی موضوع قائم مقامی آقای منتظری را در مجلس خبرگان مطرح کرد!

شما مشغول به نوشتن چیزهایی می‏شوید که آخرتتان را خرابتر می‏کند-    با دلی شکسته و سینه‏ای    گداخته از   آتش بی‏مهریها با اتکا به خداوند  متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت می‏کنم دیگر خود دانید: 1- سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرالها نریزد. 2- از آنجا که ساده لوح هستید و سریعاً تحریک  می‏شوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد. 3- دیگر نه برای من نامه  بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند. 4- نامه‏ها و سخنرانیهای منافقین که به وسیله شما از رسانه‏های گروهی به مردم می‏رسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان- روحی له الفداء- و خونهای پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه   کنید، شاید خدا کمکتان کند.  

آقای محمدی گیلانی اضافه کرد که: پس از این ماجرا، روزی آقای هاشمی در حضور جمعی گفت: من بعد از ظهر رفتم خدمت امام. امام فرمودند: "موضوع قائم مقامی آقای منتظری را فردا مطرح نکن”. گفتم: چرا؟ ما در اجلاسیة قبل, به آقایان گفته‌ایم که ایشان را به عنوان قائم مقام، مطرح کنیم”. امام فرمود: نه! یکی از دوستان آمده و چنین گفته! گفتم: ما اعلام کرده‌ایم. نمی‌شود.» [3]

در نهایت آقای منتظری از سوی مجلس خبرگان رهبری (بدون اطلاع اکثریت اعضا از رای و نظر     حضرت امام در مخالفت با وی) به عنوان قائم‌مقام رهبری انتخاب شد و این در حالی بود که   چنین جایگاه قانونی در قانون اساسی دیده نشده بود.

با گذر زمان روز به روز بر اختیارات و حوزه نفوذ آقای منتظری افزوده می‌شد و علاوه بر این،   ایشان در امور متعددی دخالت و اعمال نظر داشتند که می‌توان به موارد زیر اشاره نمود: انتخاب     اعضای شورای عالی قضائی و نصب قضات، برخورد با متهمین به احتکار با توجه به اوسع   بودن نظر ایشان نسبت به نظر ایشان نسبت به نظر امام در مسئله احتکار و ارجاع این مسئله   به فتاوی ایشان، مسئله تعزیرات، تعیین صلاحیت اعضای شورای عالی قضایی،‌ تعیین   صلاحیت ائمه جمعه، تعیین ائمه جمعه و قضات خارج از کشور،‌ تعیین نماینده ولی فقیه در   دانشگاهها، تعیین شورای مدیریت حوزه علمیه قم

باقرار گرفتن ایشان درجایگاه خطیر قائم مقامی بودکه اختلاف بین آقای منتظری وبانهادهای  انقلابی از جمله سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و وزارت اطلاعات شدت یافت. و این در حالی   بود که بیت ایشان بطور کامل توسط افرادی هدایت و مدیریت می‌شد که با نیروهای خط امام   عداوت و کینه دیرینه داشتند. نفوذ اعضای باند "مهدی هاشمی" در این بیت یکی از دلائل   اصلی این اختلافات بود و همین دخالتها موجب شد تا آقای منتظری روز به روز از انقلاب و امام     فاصله بگیرد.

قضیه‌ی برخورد نظام با جریان مهدی هاشمی را باید حادترین بحران سیاسی سالهای 66 ـ   64 ارزیابی کرد. سنگر گرفتن جریان مذکور در بیت رهبری آینده‌ی نظام، با هدف توطئه علیه   حاکمیت نظام در مقطعی که جمهوری اسلامی درگیر جنگی نابرابر علیه رژیم بعثی عراق بود و حمایت صریح و روشن آقای منتظری بی‌خبر از عمق فاجعه!! و نیز برخی دیگر از افراد مسئول و ذی نفوذ از آنان، شرایطی را فراهم کرد که در آن مقطع، عملاً نیروهای اطلاعاتی کشور در برخورد با این جریان فاسد در موقعیتی حساس قرار گرفتند و اگر نبود حمایتهای صریح و قاطع حضرت امام از وزارت اطلاعات معلوم نبود که در آن برهه حساس کسی برای برخورد با جریان منحرف مذکور را داشته باشد. [4]

پس از دستگیری مهدی هاشمی، آیت الله منتظری در اعتراض به این دستگیری ملاقاتهای خود را تعطیل کرد. وی اطرافیان امام را در این وقایع مقصر قلمداد می‌کرد و این در حالی بود که تلاش اطرافیان امام برای بهبود روابط آغاز شده بود.

هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطرات سال 1365خود ضمن اشاره به این مسائل می‌نویسد: «احمدآقا آمد. قرار شد از امام تقاضا کنیم که ایشان را به تهران بخواهند و به ایشان محبت نمایند. سپس تلاش شود که خاطر ایشان راضی شود. عصر احمد آقا اطلاع دادند که امام دستور داده‌اند که ایشان به تهران بیایند و قرار شد شب در جلسه سران قوا هم باشند.«

وی ادامه می‌دهد: «شب آیت الله منتظری از قم آمدند. با آقایان خامنه‌ای و اردبیلی مهمان احمدآقا بودیم. امام هم شرکت کردند. به آقای منتظری خیلی محبت کردند و گفتند وجود شما برای انقلاب ضرورت دارد و حفظ اعتبار شما وظیفه همه است و دستور تعقیب سید مهدی هاشمی هم به همین منظور بود که بیت شما مطهر شود. به ایشان دستور دادند که وضع خودشان را عادی کنند. آقای منتظری نمی‌پذیرفتند ولی امام اصرار کردند. نزدیک بود امام عصبانی شوند که با دخالت ماها وضع بهتر شد. امام خیلی کوتاه آمدند و متاسفانه آقای منتظری نرم نمی‌شوند.»[5]

اصرار آیت الله منتظری بر حمایت از مهدی هاشمی معدوم حتی پس از برگزاری دادگاه و پخش اعترافات تلویزیونی وی به انجام جنایات‌ متعدد قبل و بعد از انقلاب[6]، دلخوری‌ها را نسبت به قائم‌مقام رهبری افزایش داد و بسیاری از فعالان سیاسی نگران آینده انقلاب اسلامی شده بودند.

در تابستان 1367 و بعد از علنی شدن خیانت منافقین در عملیات "فروغ جاویدان" و حمله نظامی به خاک جمهوری اسلامی با حمایت علنی رژیم بعثی، دیگر حجت در برخورد قاطع با منافقین تمام شده بود. در این عملیات بخش قابل توجهی از افراد شرکت کننده کسانی بودند که پیش از این به عنوان تواب از زندانهای جمهوری اسلامی آزاد شده بودند. این افراد از این برخورد انسان دوستانه نظام اسلامی سوء استفاده کرده و با پیوستن مجدد به گروهک منافقین بار دیگر در عملیات "فروغ جاویدان" به جنگ با ملت ایران آمدند.

اظهارات توهین آمیز وی طی سخنرانی در روز 23 آبان 76 که در آن رهبر معظم انقلاب اسلامی را نشانه گرفته بود، باعث شد که مردم در سراسر کشور به خشم آمده و به راهپیمایی علیه وی بپردازند و خواستار برخورد مسئولین با بیت ایشان گردند. در این دوران بیت ایشان محل رفت و آمد جریانهای ضدانقلاب و اپوزیسیون شده بود و از جمله اعضای جریانهای ملی‌گرا و نهضت آزادی مهمان هر روز آقای منتظری بودند. این رفت و آمدهای مشکوک و اظهار نظرات غیرقانونی علیه نظام اسلامی باعث شد تا شورای عالی امنیت ملی حکم به تعطیلی دفتر ایشان را صادر نماید.

این اقدام نظامی که با عملیات ظفرمندانه "مرصاد" در 5 مردادماه 1367 سرکوب گردید و بخش قابل توجهی از این خائنین به وطن به هلاکت رسیدند، این فرضیه را مورد تائید قرار داد که "توبه گرگ مرگ است"! و بخش دیگری از همپیمانان منافقین که در دادگاههای انقلاب محکوم به اعدام شده‌اند ولیکن به خاطر رافت اسلامی اجرای حکم آنها به تاخیر افتاده است، در صورت آزادی همان راه همپیمانان خود را ادامه خواهند داد!

همچنین همزمان با آغاز تجاوز منافقین به کشور از مرزهای غربی، منافقین در بند نیز اقدام به شورش در داخل زندان کردند که این امر از ارتباط این افراد در داخل زندان با گروهک مربوطه داشت و خبر از همسویی آنها با سرکردگان خود در خارج کشور می‌داد.

این مسایل و شرایط ایجاد شده موجب شد تا مسئولین قضایی وقت تصمیم به بررسی مجدد پرونده این افراد کرده و در برخی موارد احکام معلق مانده را به اجرا بگذارند. [7]

در این میان آقای منتظری که خود نظرات فقهی شدیدی در مواجه و برخورد با ضدانقلاب محارب داشت[8] به واسطه همان بیت منحرف و آلوده و در مخالفت با خط امام و در جهت تضعیف نظام به موضعگیری پرداخت و به این اعدامها اعتراض نمود.

در نهایت امام راحل طی نامه تاریخی 6/1/68 مخالفت خود را با قائم‌مقامی آیت‌الله منتظری از همان روز اول بیان کرده و وی را از این جایگاه عزل کردند.[9] 

با ارتحال حضرت امام(ره) در روز 14 خردادماه 1368 و انتخاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان ولی امر مسلمین، آیت الله منتظری نه تنها به مسیر خط امام نزدیکتر نشد، بلکه بر زاویه خود با نیروهای اصیل انقلاب و شاگردان برجسته حضرت امام افزود به نحوی که در دهه دوم و سوم انقلاب وی دیگر به نماد جریان اپوزیسیون نظام اسلامی مبدل گرد.

اظهارات توهین آمیز وی طی سخنرانی در روز 23 آبان 76 که در آن رهبر معظم انقلاب اسلامی را نشانه گرفته بود، باعث شد که مردم در سراسر کشور به خشم آمده و به راهپیمایی علیه وی بپردازند و خواستار برخورد مسئولین با بیت ایشان گردند. در این دوران بیت ایشان محل رفت و آمد جریانهای ضدانقلاب و اپوزیسیون شده بود و از جمله اعضای جریانهای ملی‌گرا و نهضت آزادی مهمان هر روز آقای منتظری بودند. این رفت و آمدهای مشکوک و اظهار نظرات غیرقانونی علیه نظام اسلامی باعث شد تا شورای عالی امنیت ملی حکم به تعطیلی دفتر ایشان را صادر نماید.



ادامه دارد ...


[ چهارشنبه 94/10/2 ] [ 5:56 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

قُل هٰذِهِ سَبیلی أَدعو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلىٰ بَصیرَةٍ أَنا وَمَنِ اتَّبَعَنی ۖ وَسُبحانَ اللَّهِ وَما أَنا مِنَ المُشرِکینَ﴿۱۰۸﴾ یوسف بگو: «این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت می‌کنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم!»
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 43
بازدید دیروز: 153
کل بازدیدها: 1041861
  • قالب بلاگ اسکای | اس ام اس دون