سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یک فنجان بصیرت
چه فرقی می کند. درعصر ارتباطات‌ نفس بکشم یا قرون وسطا. وقتی خبری ازتو نباشد. دوره جاهلیت است. اللهم عجل لولیک الفرج .... 
قالب وبلاگ

در امکان‌سنجی تداوم ائتلاف اصلاح‌طلبان و دولت باید گفت، واقعیت این است که دولت بیش از هر چیز دیگری به شرایط توجه می‌کند و در تنظیم روابط خود با نیروها و جریان‌های سیاسی فعال در کشور، شرایط را می‌سنجد؛ از این‌ رو، بنا به شرایط و آنچه منافع و مصلحت خود تشخیص می‌دهد، به این یا آن جریان نزدیک می‌شود.

پایگاه بصیرت / گروه سیاسی/ مصطفی قربانی

امکان‌سنجی تداوم ائتلاف اصلاح‌طلبان و دولترابطه‌ دولت یازدهم و اصلاح‌طلبان که با توجه به حمایت‌های اصلاح‌طلبان از آقای روحانی در انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم، حاوی امیدهای فراوانی برای اصلا‌ح‌طلبان و نویدبخش بازگشت مجدد آنها به قدرت بود، در همه دوره‌ زمامداری دولت یازدهم، هرچند بر اساس نیاز متقابل بود؛ اما به طور نسبی خوب بود و با توجه نسبی دولت به خواسته‌های آنان تداوم داشت تا اینکه با حمایت مجدد اصلاح‌طلبان از آقای روحانی در انتخابات دوازدهمین دوره‌ ریاست‌جمهوری، اصلاح‌طلبان امیدوار بودند که دولت دوازدهم،‌ بیش از پیش به خواسته‌های آنها توجه کند و به نوعی کارکرد انتقالی برای آنها به منظور استقرار یک دولت اصلاح‌طلب داشته باشد؛ اما روند اتفاقات بعدی در تشکیل کابینه و نزدیکی دولت به طیف وابسته به آقای علی لاریجانی، انتقاد برخی اصلاح‌طلبان از دولت را در پی داشت. در واقع، در اوضاع کنونی اظهارنظرها و تحلیل‌های متعددی درباره‌ امکان تداوم ائتلاف و همکاری دولت و اصلاح‌طلبان منتشر و مطرح می‌شود که هر یک در جای خود امکان بررسی دارد.

با این حال، در امکان‌سنجی تداوم ائتلاف این دو باید گفت، واقعیت این است که دولت بیش از هر چیز دیگری به شرایط توجه می‌کند و در تنظیم روابط خود با نیروها و جریان‌های سیاسی فعال در کشور، شرایط را می‌سنجد؛ از این‌ رو، بنا به شرایط و آنچه منافع و مصلحت خود تشخیص می‌دهد، به این یا آن جریان نزدیک می‌شود. از سوی دیگر، در میان اصلاح‌طلبان نیز به دولت این‌گونه نگاهی وجود دارد؛ به این معنا که آنها در حداکثرترین و محتمل‌ترین حالت، کارکرد دولت را زمینه‌سازی برای قدرت‌گیری خود در دور بعدی انتخابات یا همان کارکرد «رحم اجاره‌ای» می‌دانند؛ یعنی آنها به امتیازهایی که دولت یازدهم و دوازدهم تاکنون به اصلاح‌طلبان داده، راضی نبوده و اکنون برخی لایه‌های این جریان معتقدند، یک دولت صددرصد اصلاح‌طلبی باید مستقر شود تا بتواند به خواسته‌های آنها جامه‌ عمل بپوشاند.

در این میان، به نظر می‌رسد دولت و به ویژه شخص رئیس‌جمهور، با وجود همه امتیازاتی که به اصلاح‌طلبان داده‌ و فرصت‌های متعددی که برای آنها فراهم کرده‌ است، حاضر نیست بیش از پیش به این جریان میدان بدهد. مهم‌ترین دلایل و ملاحظات دولت در تلاش برای نوعی فاصله‌گیری از اصلاح‌طلبان به ویژه پس از انتخابات دوازدهمین دوره ریاست‌جمهوری را می‌توان به طور مختصر این‌گونه بیان کرد:

1ـ دولت و طیف اعتدالی فعال در آن، ‌به ویژه اعضای حزب اعتدال و توسعه با فاصله‌گیری از اصلاح‌طلبان درصدد هستند نوعی هویت متمایز و متفاوت از اصلاح‌طلبی و اصول‌گرایی برای خود تعریف کنند؛ به همین منظور آنها نیازمندند مرزها‌ی خود را بیش از پیش با دیگران مشخص کنند.

2ـ هرچند دولت به دلیل ضعف در پایگاه اجتماعی در دو دور متوالی به اصلاح‌طلبان روی آورد؛ اما اکنون دیگر چندان نیازی به حمایت اصلاح‌طلبان ندارد و شاید از این نظر، خود را مجبور نمی‌داند که به خواسته‌های آنها توجه کند. در همین راستا، گفتنی است اتفاقاً دولت و به ویژه شخص رئیس‌جمهور به تداوم حیات سیاسی خود پس از پایان دوره‌ زمامداری خود نیز می‌اندیشند و در این میان، تصور آنها این است که چنانچه بیش از پیش به اصلاح‌طلبان میدان بدهند، آنها در چنبره‌ خواسته‌های اصلاح‌طلبان ساختارشکن گرفتار شده و در این صورت، مجبور به رویارویی با نظام هستند. بنابراین، تصور آنها این است که با حفظ فاصله‌ خود از اصلاح‌طلبان، خود را در موقعیتی قرار ندهند که جز خسران، عایدی برای آنها نخواهد داشت.

3ـ رویکرد دولت در اداره‌ کشور با رویکرد اصلاح‌طلبان نیز متمایز است؛ رویکرد دولت در مجموع در قالب «توسعه‌گرایی» قابل تعریف است و بیشتر سویه‌های اقتصادی دارد؛ اما رویکرد اصلاح‌طلبان در قالب توسعه سیاسی تعریف می‌شود. بر این اساس ، چون دولت رویکرد توسعه‌گرایی دارد و توسعه‌گرایی نیازمند جو سیاسی آرام و نوعی فضای غیر جنجالی است، دولت تلاش می‌کند در دور دوم فعالیت خود، هم تکیه‌ بیشتری بر روی رویکرد خود داشته باشد و هم از جنجال‌هایی که خواسته یا ناخواسته در اثر پیگیری خواسته‌های اصلاح‌طلبانه، به ویژه طیف ساختارشکن آنها ایجاد می‌شود و هزینه‌بر است، به دور باشد. 

 

منبع: سایت بصیرت


[ یکشنبه 96/9/19 ] [ 2:40 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
محمد بن سلمان در حال از بین بردن پایه های سنتی و تاریخی حکومت سعودی است که مبتنی بر دو عنصر خاندان سلطنتی و روحانیون می باشد. بن سلمان به دنبال این است که دولتی شبیه به آنچه که در دبی می بینیم، ایجاد کند و زیر نظر امریکایی ها این کار را انجام می دهد. او همچنین به دنبال رابطه با رژیم اسرائیل است
پایگاه بصیرت / گروه بین الملل
در چند روز اخیر کنفرانس دو روزه «محبان اهل بیت و مساله تکفیری ها» در تهران برگزار شد که حدود 500 شخصیت از علمای شیعه و سنی جهان اسلام در آن شرکت داشتند. یکی از شرکت کنندگان در این کنفرانس دکتر فواد ابراهیم، معارض سعودی بود که خبرنگار بخش عربی پایگاه بصیرت گفتگویی را با وی در زمینه سیاست های عربستان در منطقه، انجام داده است. فؤاد ابراهیم معتقد است: نوعی آگاهی بین المللی درباره ارتباط وهابیت با تروریسم ایجاد شده است و کشورهای اروپایی به دنبال محدودسازی این اندیشه هستند و این موضوع عربستان را تحت تأثیر قرار داده است.
در ادامه متن کامل گفتگوی بصیرت با فؤاد ابراهیم می آید:

جناب آقای دکتر فواد ابراهیم، از این که در این گفتگو حاضر شدید از شما تشکر می کنیم، درآغاز بفرمایید با توجه به شکست گروه تروریستی تکفیری داعش در عراق و سوریه، نظر شما درباره آینده جریان تکفیری و مرحله پسا داعش در منطقه غرب آسیا چیست؟
تردیدی نیست که در حال حاضر و پس از شکست پروژه داعش در عراق و شام، گروه های تکفیری متحمل ضربه سنگینی شده اند. البته این وضعیتی است که تمام گروه های افراطی در سراسر جهان آن را تجربه می کنند؛ معمولا عمر این دسته از گروه ها بسیار کوتاه است و به همین دلیل سرنوشت داعش و گروه های مشابه آن در سراسر جهان زوال و نابودی است. از همین روست که ما ملاحظه می کنیم که در حال حاضر نوعی حرکت اعتراضی در مقابل این گروه به وجود آمده است؛ چرا که باعث شده است تا ضرر و زیان های سنگینی به جهان اسلام  و مسلمانان وارد شده و به ویژه در نگاهی که غیر مسلمانان به جامعه اسلامی پیدا کرده اند.
به همین دلیل است که من بر این باورم که در مرحله آینده ما نوعی بازنگری و نقدی قابل توجه و گسترده نسبت به این گروه و اندیشه ها و برنامه های آن را شاهد خواهیم بود. هرچند که تحولات اخیر باعث شده است تا یک گروه افراطی دیگر تولید شود، اما به نظر من این پروژه شکست خورده است؛ این شکست هم شامل اهداف می شود و هم ناتوانی در جذب تعداد نیروی بیشتر. ضمن این که در عرصه میدانی هم داعش شکست خورده است که این شکست بازتابی از شکست فکری و ایدئولوژیک آن نیز می باشد.

نظر شما درباره سیاست های آتی عربستان سعودی و حمایت این کشور از جریان تکفیری چیست؟
بدون شک عربستان سعودی همانند یک چتر پوششی برای گروه های تکفیری عمل کرده است؛ عربستان حامی این جریان است و صادر کننده افکار، پول و حتی نیروی انسانی برای این نوع از گروه ها به حساب می آید. من بر این باورم که عربستان سعودی در دو مرحله مورد نقد قرار گرفته است؛ نخست در مرحله پس از حوادث یازدهم سپتامبر است؛ زمانی که یکی از اعضای پنتاگون عربستان سعودی را به عنوان کانون شرارت توصیف کرد. من معتقدم اکنون و پس از فروپاشی داعش نیز دومین ضربه به عربستان سعودی وارد شده است؛ چرا که این کشور به عنوان ارائه کننده ایدئولوژی سازمان های تروریستی به حساب می آید و امروزه هر گونه اقدام تروریستی که در هر نقطه ای از جهان رخ می دهد، به نوعی با وهابیت مرتبط است؛ وهابیتی که اقدامات تروریستی را تشویق می کند.
 به همین دلیل من بر این باورم که امروزه مشخص شده است جهان نیازمند محدود کردن این ایدئولوژی می باشد و اینکه نباید به آن اجازه گسترش بدهد. در همین راستا ما ملاحظه می کنیم که در غرب تلاش می شود تا تمام ائمه مساجدی که از عربستان سعودی می آیند کنار گذاشته شوند؛ برای اینکه این افراد اندیشه های افراطی دارند و اقدامات تحریک آمیزی را نسبت به مسلمانان و غیرمسلمانان انجام می دهند. آنها مسلمانان و غیرمسلمانان را تکفیر می کنند و به همین دلیل هم شاهد موجی جهانی برای مقابله با وهابیت هستیم؛ مساله ای که حتی بر خود عربستان سعودی هم بازتاب داشته است و ملاحظه می کنیم که این کشور به دنبال حذف و کنارگذشتن تدریجی وهابیت می باشد.
در داخل هم سیاست محمد بن سلمان این است که نقش نهاد دینی و نقش ایدئولوژی وهابی کاهش یابد و به باور من این موضوع بازتاب هایی خوبی داشت؛ امریکایی ها در این راستا عربستان سعودی را وادار کردند که شیوه های آموزشی و مواد آموزشی ارائه شده در مدارس خود را تغییر دهد؛ برای اینکه همین شیوه های آموزشی مبتنی بر وهابیت بود که افراط گرایی را در مدارس و خارج از عربستان تشویق و تقویت می کند.

در خصوص مسائل داخلی عربستان و آنچه که اخیرا رخ داده است،  به نظر شما چه سرنوشتی در انتظار محمد بن سلمان و تنش هایی که بر سر قدرت و مساله جانشینی در این کشور به وجود آمده چه نتیجه ای خواهد داشت؟
امروز محمد بن سلمان در داخل عربستان دست به اقداماتی زده است که به آن انقلاب می گوید؛ اما این انقلاب تنها از نظر او انقلاب است. او به دنبال برپایی حکومتی است که طبق معیارهای خودش شکل گیرد. او شیوخ و روحانیون را کنار می زند و با بازرگانان و بسیاری از شخصیت ها و افراد در داخل عربستان به مقابله برخاسته است، برای این که او تشکیل حکومتی را در سر می پروراند که در این حکومت تنها او حاکم است و اوست که تنها تصمیم گیرنده می باشد.
از همین رو ملاحظه می کنیم که محمد بن سلمان در حال از بین بردن پایه های سنتی و تاریخی حکومت سعودی است که مبتنی بر دو عنصر خاندان سلطنتی و روحانیون می باشد. محمد بن سلمان به دنبال این است که دولتی شبیه به آنچه که در دبی می بینیم، ایجاد کند و زیر نظر امریکایی ها این کار را انجام می دهد. او همچنین به دنبال رابطه با رژیم اسرائیل است. من بر این باورم که محمد بن سلمان در آینده این مسیر را دنبال خواهد کرد و تلاش می کند تا از حمایت های خارجی (امریکایی،  اسرائیلی و اروپایی) برخوردار شود؛ چرا که این تغییراتی که او به دنبال آن است در غرب بازتاب خواهد داشت؛ چه تغییرات مربوط به مقابله با وهابیت و چه تغییرات مربوط به مبارزه به فساد و امتیازهایی که به جوانان و زنان داده شده است. این گونه اقدامات مورد استقبال غرب است. البته همان گونه که پیشتر هم گفتم، این گونه اقدامات برای این طراحی شده است که محمد بن سلمان به قدرت برسد و یک فرعون جدید در امت اسلامی تبدیل شود.

به نظر شما ریارویی هایی که اخیرا بین ایران  و عربستان سعودی به وجود آمده است چه نتیجه ای دربرخواهد داشت و آینده این تقابل چه خواهد شد؟
عربستان سعودی درحال حاضر از دشمنی با ایران برای برطرف کردن نیازهای داخلی و خارجی خود بهره برداری می کند؛ این کشور در داخل ناکام بوده است و تلاش می کند برای منصرف کردن افکار عمومی از این ناکامی، در خارج از کشور دشمنی برای خود بسازد. این در حالی است که ملاحظه می کنیم در خارج از کشور هم عربستان همزمان با دشمنی با ایران،  موضوع عادی سازی روابط با رژیم اسرائیل را هم دنبال می کند. عربستان سعودی گفتمان ضد ایرانی را تقویت می کند و برای دشمنی با ایران هزینه هایی را هم پرداخت می کند؛ مسابقه تسلیحاتی که به راه افتاده است و اقداماتی که در جهت جلب رضایت غرب و رژیم صهیونیستی صورت می گیرد. ضمن این که این دشمنی با ایران است که عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی را در کنار هم جمع کرده است./
از شما بابت حضور در این گفتگو سپاسگذاریم.
مصاحبه از: محمدرضا بلوردی


[ یکشنبه 96/9/12 ] [ 10:29 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
بسیاری از تحلیلگران و صاحب نظران مسائل امنیتی و سیاسی در اروپا معتقدند که روزهای سخت اروپا در پیش است. حتی بسیاری از این تحلیلگران معتقدند که عبور اروپای واحد از این دوران سخت به راحتی امکانپذیر نیست و در چنین شرایطی می توان به گزینه ها و احتمالاتی مانند فروپاشی اتحادیه اروپا و منطقه یورو و از بین رفتن بسیاری از قراردادها و مناسبات ترسیم شده در این مجموعه فکر کرد
پایگاه بصیرت / گروه بین الملل/دکتر حنیف غفاری
شکست آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان در تشکیل دولت ائتلافی در آلمان، به سوژه خبری و تحلیلی بسیاری از رسانه های غربی تبدیل شده است. پس از شکست مرکل و حزب دموکرات مسیحی  در تشکیل دولت ائتلافی با احزاب سوسیال مسیحی، سبز و دموکرات های لیبرال، صدر اعظم آلمان دست یاری به سوی حزب سنتی و رقیب خود یعنی سوسیال دموکرات دراز کرده است. اگرچه تا هفته گذشته برخی رسانه های آلمانی با خوشبینی نسبت به احتمال تشکیل دولت ائتلافی میان ائتلاف احزاب مسیحی و سوسیال دموکرات ها می نگریستند، اما اظهارات اخیر زیگمار گابریل، وزیر امور خارجه فعلی آلمان و یکی از سران حزب سوسیال دموکرات بسیاری از امیدها در این خصوص را نقش بر آب کرده است.

صدر اعظم ناتوان در مقابل اروپای بر هم ریخته

زیگمار گابریل پیش شرط اصلی ائتلاف با ائتلاف احزاب مسیحی را تغییر سیاست های مرکل در قبال منطقه یورو و اتحادیه اروپا دانسته است! بدون شک، تحقق این پیش شرط اساسا با توجه به روحیات مرکل و اصول حزب دموکرات مسیحی امکانپذیر نیست. در چنین شرایطی برای تشکیل دولت ائتلافی  تنها یک راه باقی می ماند و آن عقب نشینی سوسیال دموکرات ها از شروط سخت خود می باشد. در این صورت نیز طرفداران حزب سوسیال دموکرات از سران خود ناامید شده و آنها را در خصوص امتیازدهی اقتصادی وسیاسی به مرکل متهم خواهند کرد. لازم به ذکر است که پس از شکست سنگین حزب سوسیال دموکرات در انتخابات سراسری امسال در آلمان، سران این حزب تصمیم گرفتند به حضور در دولت ائتلافی خاتمه داده و در قالب اصلی ترین حزب مخالف دولت، به تقابل با مرکل بپردازند. با این حال شکست صدر اعظم آلمان  در شکل دهی ائتلاف موسوم به "جاماییکا"، بار دیگر سران حزب سوسیال دموکرات را بر آن داشته است تا در خصوص تشکیل دولت ائتلافی فکر کنند. در خصوص آنچه در آلمان و اروپا می گذرد نکاتی وجود دارد که نمی توان به سادگی از کنار آنها گذشت:
نخست اینکه حتی اگر دولت ائتلافی میان ائتلاف احزاب مسیحی و حزب سوسیال دموکرات شکل گیرد، مرکل بخش اعظم قدرت خود را طی 4 سال آتی از دست خواهد داد. کمترین شبهه ای وجود ندارد که سوسیال دموکرات ها در صورت حضور در دولت ائتلافی، امتیازاتی از مرکل خواهند گرفت. این در حالیست که اختلافات  دو حزب سنتی آلمان بر سر موضوعاتی مانند سیاستگذاری اقتصادی در منطقه یورو، تعیین مناسبات درون آتلانتیکی با اعضای ناتو و نحوه مقابله با بحران پناهجویان به قوت خود باقی خواهد ماند. در جریان رقابت های انتخابات سراسری امسال در آلمان، مارتین شولتز و مرکل به عنوان دو نامزد احزاب پست صدر اعظمی آلمان، به تخریب یکدیگر پرداخته و نهایت تلاش خود را جهت حذف سیاسی یکدیگر به کار گرفتند. در چنین شرایطی تشکیل دوباره دولت ائتلافی در آلمان میان ائتلاف احزاب مسیحی و سوسیال دموکرات ها برای بسیاری از شهروندان آلمانی مطلوبیت ندارد.
نکته دوم، به کاهش قدرت مانور مرکل در معادلات سیاسی و اجرایی آلمان و اروپا باز می گردد. اگرچه مرکل بار دیگر به عنوان صدر اعظم آلمان در رأس هرم قدرت در این کشور قرار خواهد گرفت، اما قدرت تاثیرگذاری وی در معادلات اجتماعی و سیاسی برلین کاهش شدیدی خواهد یافت. طی سال های 2013 تا 2017 میلادی و در پی تشکیل دولت ائتلافی میان دموکرات مسیحی ها و سوسیال دموکرات ها، قدرت مرکل نسبت به ادوار نخست و دوم صدر اعظمی خود کاهش یافت. همین مسئله باعث شد تا برخی هم حزبی های مرکل از وی بخواهند تا برای مرتبه چهارم برای صدر اعظمی آلمان نامزد نشود.
با این حال مرکل در نهایت تصمیم گرفت به صحنه بیاید و با رقبای خود برای احزاب این پست رقابت کند. محصول این رقابت در ظاهر پیروزی مرکل بوده است، اما ترکیب آرای انتخابات نشان می دهد که مرکل از صدر اعظمی قوی به سیاستمداری ضعیف در برلین تبدیل شده است. بدون شک این مسئله بر روی قدرت مانور مرکل در اتحادیه اروپا و منطقه یورو نیز تاثیر گذار خواهد بود. بسیاری از بحران های منطقه یورو و اتحادیه اروپا در حالی ادامه دارند که هرگونه مواجهه با آنها، نیازمند وجود قدرتی متمرکز و یک مدیر سیاسی و اقتصادی قوی است. مرکل هم اکنون از این قدرت عملا بی بهره است. همین مسئله سبب شده تا اتحادیه اروپا در سخت ترین شرایط ممکن، اصلی ترین هدایتگر خود را از دست بدهد. حتی در چنین شرایطی ممکن است امانوئل مکرون رئیس جمهور جوان فرانسه سعی کند جایگاه مرکل را به عنوان قوی ترین سیاستمدار اروپا تصاحب کند.
نکته سوم اینکه افول جایگاه سیاسی هر دو حزب دموکرات مسیحی و سوسیال دموکرات در آلمان از یک سو و رشد تصاعدی آرای حزب "جایگزینی برای آلمان " که جریانی ضد اسلام و ضد مهاجرت (وابسته به جریان راست افراطی) محسوب می شود، نشان می دهد که احزاب سنتی جایگاه قبلی خود را در اروپای واحد از دست داده اند. هم اکنون احزاب وابسته به جریان راست افراطی با رویکردی ناسیونالیستی و ضد اروپایی توانسته اند گوی سبقت را از احزاب طرفدار اروپای واحد و منطقه یورو بربایند.

صدر اعظم ناتوان در مقابل اروپای بر هم ریخته

بنابراین، اروپا به سمت احیای ناسیونالیسم و بازگشت به فضای قبل از تشکیل اروپای واحد و منطقه یورو پیش می رود. بدیهی است که سیاستمداران جریان راست میانه و سوسیالیست در اروپا مقصر اصلی ایجاد وضعیت فعلی در قاره سبز محسوب می شوند. حتی این امکان وجود دارد که در انتخابات سراسری آینده در آلمان که در سال 2021 میلادی برگزاری خواهد شد، حزب جایگزینی برای آلمان بتواند با کسب اکثریت آرا، به نخستین و تاثیرگذار ترین حزب در این کشور تبدیل شود. رشد همزمان جریان های راست افراطی و ملی گرا در اروپا نشان می دهد که رویکرد جمعی سران اروپایی نتوانسته است موجبات رضایت و اقناع شهروندان کشورهای مختلف این مجموعه را فراهم آورد.
در نهایت اینکه مرکل هم اکنون به صدر اعظمی ناتوان تبدیل شده است. بدون شک، این صدر اعظم ناتوان قدرت مواجهه با معضلات مزمن و دامنه داری مانند بحران اقتصادی، بحران مهاجرت، بحران های امنیتی و .... را در اروپای واحد نخواهد داشت. از سوی دیگر، با تشدید بحران های جاری در اروپا از یک سو و اقبال شهروندان اروپایی به احزاب وابسته به جریان راست افراطی و ملی گرا از سوی دیگر، احتمال احیای ناسیونالیسم در اروپا افزایش یافته است.
در این صورت، دیگر نمی توان از وجود اروپای واحد و متعاقبا منطقه یورو در آینده ای نزدیک سخن به میان آورد. بی دلیل نیست که بسیاری از تحلیلگران و صاحب نظران مسائل امنیتی و سیاسی در اروپا معتقدند که روزهای سخت اروپا در پیش است. حتی بسیاری از این تحلیلگران معتقدند که عبور اروپای واحد از این دوران سخت به راحتی امکانپذیر نیست و در چنین شرایطی می توان به گزینه ها و احتمالاتی مانند فروپاشی اتحادیه اروپا و منطقه یورو و از بین رفتن بسیاری از قراردادها و مناسبات ترسیم شده در این مجموعه فکر کرد./

منبع: سایت بصیرت
بسیاری از تحلیلگران و صاحب نظران مسائل امنیتی و سیاسی در اروپا معتقدند که روزهای سخت اروپا در پیش است. حتی بسیاری از این تحلیلگران معتقدند که عبور اروپای واحد از این دوران سخت به راحتی امکانپذیر نیست و در چنین شرایطی می توان به گزینه ها و احتمالاتی مانند فروپاشی اتحادیه اروپا و منطقه یورو و از بین رفتن بسیاری از قراردادها و مناسبات ترسیم شده در این مجموعه فکر کرد
پایگاه بصیرت / گروه بین الملل/دکتر حنیف غفاری
شکست آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان در تشکیل دولت ائتلافی در آلمان، به سوژه خبری و تحلیلی بسیاری از رسانه های غربی تبدیل شده است. پس از شکست مرکل و حزب دموکرات مسیحی  در تشکیل دولت ائتلافی با احزاب سوسیال مسیحی، سبز و دموکرات های لیبرال، صدر اعظم آلمان دست یاری به سوی حزب سنتی و رقیب خود یعنی سوسیال دموکرات دراز کرده است. اگرچه تا هفته گذشته برخی رسانه های آلمانی با خوشبینی نسبت به احتمال تشکیل دولت ائتلافی میان ائتلاف احزاب مسیحی و سوسیال دموکرات ها می نگریستند، اما اظهارات اخیر زیگمار گابریل، وزیر امور خارجه فعلی آلمان و یکی از سران حزب سوسیال دموکرات بسیاری از امیدها در این خصوص را نقش بر آب کرده است.

صدر اعظم ناتوان در مقابل اروپای بر هم ریخته

زیگمار گابریل پیش شرط اصلی ائتلاف با ائتلاف احزاب مسیحی را تغییر سیاست های مرکل در قبال منطقه یورو و اتحادیه اروپا دانسته است! بدون شک، تحقق این پیش شرط اساسا با توجه به روحیات مرکل و اصول حزب دموکرات مسیحی امکانپذیر نیست. در چنین شرایطی برای تشکیل دولت ائتلافی  تنها یک راه باقی می ماند و آن عقب نشینی سوسیال دموکرات ها از شروط سخت خود می باشد. در این صورت نیز طرفداران حزب سوسیال دموکرات از سران خود ناامید شده و آنها را در خصوص امتیازدهی اقتصادی وسیاسی به مرکل متهم خواهند کرد. لازم به ذکر است که پس از شکست سنگین حزب سوسیال دموکرات در انتخابات سراسری امسال در آلمان، سران این حزب تصمیم گرفتند به حضور در دولت ائتلافی خاتمه داده و در قالب اصلی ترین حزب مخالف دولت، به تقابل با مرکل بپردازند. با این حال شکست صدر اعظم آلمان  در شکل دهی ائتلاف موسوم به "جاماییکا"، بار دیگر سران حزب سوسیال دموکرات را بر آن داشته است تا در خصوص تشکیل دولت ائتلافی فکر کنند. در خصوص آنچه در آلمان و اروپا می گذرد نکاتی وجود دارد که نمی توان به سادگی از کنار آنها گذشت:
نخست اینکه حتی اگر دولت ائتلافی میان ائتلاف احزاب مسیحی و حزب سوسیال دموکرات شکل گیرد، مرکل بخش اعظم قدرت خود را طی 4 سال آتی از دست خواهد داد. کمترین شبهه ای وجود ندارد که سوسیال دموکرات ها در صورت حضور در دولت ائتلافی، امتیازاتی از مرکل خواهند گرفت. این در حالیست که اختلافات  دو حزب سنتی آلمان بر سر موضوعاتی مانند سیاستگذاری اقتصادی در منطقه یورو، تعیین مناسبات درون آتلانتیکی با اعضای ناتو و نحوه مقابله با بحران پناهجویان به قوت خود باقی خواهد ماند. در جریان رقابت های انتخابات سراسری امسال در آلمان، مارتین شولتز و مرکل به عنوان دو نامزد احزاب پست صدر اعظمی آلمان، به تخریب یکدیگر پرداخته و نهایت تلاش خود را جهت حذف سیاسی یکدیگر به کار گرفتند. در چنین شرایطی تشکیل دوباره دولت ائتلافی در آلمان میان ائتلاف احزاب مسیحی و سوسیال دموکرات ها برای بسیاری از شهروندان آلمانی مطلوبیت ندارد.
نکته دوم، به کاهش قدرت مانور مرکل در معادلات سیاسی و اجرایی آلمان و اروپا باز می گردد. اگرچه مرکل بار دیگر به عنوان صدر اعظم آلمان در رأس هرم قدرت در این کشور قرار خواهد گرفت، اما قدرت تاثیرگذاری وی در معادلات اجتماعی و سیاسی برلین کاهش شدیدی خواهد یافت. طی سال های 2013 تا 2017 میلادی و در پی تشکیل دولت ائتلافی میان دموکرات مسیحی ها و سوسیال دموکرات ها، قدرت مرکل نسبت به ادوار نخست و دوم صدر اعظمی خود کاهش یافت. همین مسئله باعث شد تا برخی هم حزبی های مرکل از وی بخواهند تا برای مرتبه چهارم برای صدر اعظمی آلمان نامزد نشود.
با این حال مرکل در نهایت تصمیم گرفت به صحنه بیاید و با رقبای خود برای احزاب این پست رقابت کند. محصول این رقابت در ظاهر پیروزی مرکل بوده است، اما ترکیب آرای انتخابات نشان می دهد که مرکل از صدر اعظمی قوی به سیاستمداری ضعیف در برلین تبدیل شده است. بدون شک این مسئله بر روی قدرت مانور مرکل در اتحادیه اروپا و منطقه یورو نیز تاثیر گذار خواهد بود. بسیاری از بحران های منطقه یورو و اتحادیه اروپا در حالی ادامه دارند که هرگونه مواجهه با آنها، نیازمند وجود قدرتی متمرکز و یک مدیر سیاسی و اقتصادی قوی است. مرکل هم اکنون از این قدرت عملا بی بهره است. همین مسئله سبب شده تا اتحادیه اروپا در سخت ترین شرایط ممکن، اصلی ترین هدایتگر خود را از دست بدهد. حتی در چنین شرایطی ممکن است امانوئل مکرون رئیس جمهور جوان فرانسه سعی کند جایگاه مرکل را به عنوان قوی ترین سیاستمدار اروپا تصاحب کند.
نکته سوم اینکه افول جایگاه سیاسی هر دو حزب دموکرات مسیحی و سوسیال دموکرات در آلمان از یک سو و رشد تصاعدی آرای حزب "جایگزینی برای آلمان " که جریانی ضد اسلام و ضد مهاجرت (وابسته به جریان راست افراطی) محسوب می شود، نشان می دهد که احزاب سنتی جایگاه قبلی خود را در اروپای واحد از دست داده اند. هم اکنون احزاب وابسته به جریان راست افراطی با رویکردی ناسیونالیستی و ضد اروپایی توانسته اند گوی سبقت را از احزاب طرفدار اروپای واحد و منطقه یورو بربایند.

صدر اعظم ناتوان در مقابل اروپای بر هم ریخته

بنابراین، اروپا به سمت احیای ناسیونالیسم و بازگشت به فضای قبل از تشکیل اروپای واحد و منطقه یورو پیش می رود. بدیهی است که سیاستمداران جریان راست میانه و سوسیالیست در اروپا مقصر اصلی ایجاد وضعیت فعلی در قاره سبز محسوب می شوند. حتی این امکان وجود دارد که در انتخابات سراسری آینده در آلمان که در سال 2021 میلادی برگزاری خواهد شد، حزب جایگزینی برای آلمان بتواند با کسب اکثریت آرا، به نخستین و تاثیرگذار ترین حزب در این کشور تبدیل شود. رشد همزمان جریان های راست افراطی و ملی گرا در اروپا نشان می دهد که رویکرد جمعی سران اروپایی نتوانسته است موجبات رضایت و اقناع شهروندان کشورهای مختلف این مجموعه را فراهم آورد.
در نهایت اینکه مرکل هم اکنون به صدر اعظمی ناتوان تبدیل شده است. بدون شک، این صدر اعظم ناتوان قدرت مواجهه با معضلات مزمن و دامنه داری مانند بحران اقتصادی، بحران مهاجرت، بحران های امنیتی و .... را در اروپای واحد نخواهد داشت. از سوی دیگر، با تشدید بحران های جاری در اروپا از یک سو و اقبال شهروندان اروپایی به احزاب وابسته به جریان راست افراطی و ملی گرا از سوی دیگر، احتمال احیای ناسیونالیسم در اروپا افزایش یافته است.
در این صورت، دیگر نمی توان از وجود اروپای واحد و متعاقبا منطقه یورو در آینده ای نزدیک سخن به میان آورد. بی دلیل نیست که بسیاری از تحلیلگران و صاحب نظران مسائل امنیتی و سیاسی در اروپا معتقدند که روزهای سخت اروپا در پیش است. حتی بسیاری از این تحلیلگران معتقدند که عبور اروپای واحد از این دوران سخت به راحتی امکانپذیر نیست و در چنین شرایطی می توان به گزینه ها و احتمالاتی مانند فروپاشی اتحادیه اروپا و منطقه یورو و از بین رفتن بسیاری از قراردادها و مناسبات ترسیم شده در این مجموعه فکر کرد./


[ یکشنبه 96/9/12 ] [ 10:29 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
          

.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

قُل هٰذِهِ سَبیلی أَدعو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلىٰ بَصیرَةٍ أَنا وَمَنِ اتَّبَعَنی ۖ وَسُبحانَ اللَّهِ وَما أَنا مِنَ المُشرِکینَ﴿۱۰۸﴾ یوسف بگو: «این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت می‌کنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم!»
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 25
بازدید دیروز: 114
کل بازدیدها: 1056056
  • قالب بلاگ اسکای | اس ام اس دون