سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یک فنجان بصیرت
چه فرقی می کند. درعصر ارتباطات‌ نفس بکشم یا قرون وسطا. وقتی خبری ازتو نباشد. دوره جاهلیت است. اللهم عجل لولیک الفرج .... 
قالب وبلاگ
شاید به جرات بتوان گفت که اگر بستن فوری توافقنامه ژنو برای پوشش گزارش 100 روزه آقای رئیس جمهور لازم بود، سبد کالا نیز برای بستن دهان ملت از مطالبه نتایج توافقنامه ژنو به حساب می آید.
منبع: دانا

[ دوشنبه 92/11/21 ] [ 2:44 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
[ دوشنبه 92/11/21 ] [ 2:43 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
روایات متعددی درباره امام موسی صدر وجود دارد اما روایت درست را نمی دانیم.
منبع: جام نیوز

بازدید صفحه اول


[ دوشنبه 92/11/21 ] [ 2:43 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
ریس جمهور محترم با خویشتن داری بیشتر و احترام نسبت منتقدان دلسوز کشور و با فراموش کردن رقابت ها و التهابات دوران انتخابات که منتقدان خود را "بی سواد" خطاب می کرد تلاش کند تا به معنای واقعی "ریس جمهور همه مردم ایران" باشد


 

گروه سیاسی«  تیتریک »؛آخرین باری که ریس جمهور با ادبیاتی غیر متعارف به ناقدان دولت اعتراض کرد جند روز گذشته در اجلاس روئسای دانشگاه ها و پارک های فناوری در دانشگاه شهید بهشتی بود.

وی خطاب به منتقدان گفت شما چه کاره هستید که خود را متولی می دانید مگر با یک شعار انسان متولی می شود؟

با یک چهره و قیافه آدم متولی می شود؟

در ادامه با لحنی آمیخته با عصبانیت، اساتید و جامعه دانشگاهی را اینگونه مورد خطاب قرار می دهد: «جا دارد اینجا گله ای داشته باشم و دوست ندارم من از دانشگاه نقد کنم(!) بلکه خودتان باید دانشگاه را نقد کنید.

با طرح این سوال که چرا دانشگاه خاموش است ؟ چرا اساتید خاموشند ؟ ما شهامت سقراط وار میخواهیم.

از چه می ترسید؟ چرا حرف نمی زنند؟ چرا صحبت نمی کنند؟ چرا یک عده کم سواد باید حرف بزنند؟ اساتید و دانشمند ها و بزرگان دانشگاه ها چرا خصوصی حرف می زنند؟ چرا نمی آیند در میدان حرف بزنند؟»

ظاهرا در کشور ما و از نگاه برخی مسئولین شخصی که مسلط به انگلیسی نیست سواد ندارد!

فردی که دانشگاهی و انقلابی است ولی نگاه و موضع و خواسته های دیگری را برای مردم و انقلاب مناسب می داند کم سواد و یا افراطی است. متاسفانه این مواضع خطر فرو رفتن مسئولین دولتی را در مردابی مخوف که همان خاموش کردن صدای مخالف باشد، در اذهان یادآوری می کند. نفوذ افراطیون در سطوح مختلف دولت ،تغیرات فله ای در وزارت خانه ها و چند دستگی در بین تصمیم گیرندگان دولتی، پیوند زدن همه مشکلات داخلی و خارجی با آمریکا، عدول از اصول و مبانی سیاست خارجی ایران در گفتار و عمل توسط دیپلمات های خندان و خوشبینی مفرط از مذاکرات هسته ای با 5+1، پلمپ تجهیزات هسته ای و تعلیق غنی سازی اورانیوم از جمله مواردی است که اگر از سوی منتقدی منصف مورد نقد قرار گیرد با مواضع تند وزرا و رییس جمهور مواجه می شود و شاهد بوده ایم که در 6 ماه گذشته چندین بار به وضوح دولت مردان با عصبانیت و تند خویی منتقدان خود را مورد عطاب و خطاب قرار داده اند.

ذکر این نکته نیز ضروری است که در سخنان اخیر ریس جمهور سازگاری وجود ندارد. ایشان بارها عنوان داشته اند "من حقوق دانم، سرهنگ نیستم" اما در عمل چیز دیگر شاهد هستیم و با کم سواد خواندن منتقدان توافق ژنو توسط ایشان در حالی صورت می گیرد که وی پیش از این، یعنی 23 دی ماه در مراسم 19 همین جشنواره تحقیقاتی علوم پزشکی دانشگاه رازی با تاکید بر اهمیت نقد و پرسش گری تصریح کرد نباید بگذاریم در جامعه اندیشه ییا نقدی زیر زمینی شود، پرسش و نقد از بین نمی رود و اگر نگذاریم انیشه و نقد و پرسش بروز و ظهور پیدا کند ناچار زیر زمینی می شود و این به نفع جامعه نخواهد بود.

وی همیچنین در 25 دی ماه نیز در نشست ظرفیت های توسعه ی استان خوزستان با بیان اینکه دولت می خواهد آرامش سیاسی در جامعه حاکم شود و در این راه همه باید کمک کنند، اظهار می دارد: « مردم فعالان سیاسی و تشکل های سیاسی در کنار قوای دیگر باید کمک کنند، باید یاد بگیریم نقد کنیم و رفیق باشیم».

با توجه به اظهارات ریس جمهور آیا عدم سازگاری در نظرات وی در خصوص منتقدین مشهود نمی باشد؟ حال سوال اینجاست که آیا در حالی که منتقدان توافق نامه ژنو که بسیاری از علما، مراجع، دانشگاهیان، متخصاصان حقوق بین الملل و و دانش هسته ای هستند کم سواد می باشند؟

همچنین آیا ریس جمهور متن توافق نامه و جزییات آن را در دسترس دانشجویان و دانشگاهیان قرار داده است که امروز از انها می خواد اظهار نظر کنند؟!

و از کجا معلوم بعد از انکه دانشگاهیان از متن توافق نامه اطلاع پیدا کردند، موضع مساعد نسبت به دولت داشته باشند ؟!

این در حالی است که حتی نمایندگان خانه ملت نیز از جزییات توافق نامه ژنو با خبر نیستند. آنچه ناراحت کننده است این است که ادبیات اهانت به مردم متاسفانه در دولت در حال اپیدمی شدن است. که در این راستا می توان از اهانت و زیر سوال بردن "تربیت ایرانی" توسط مشاور ریس جمهور آقای سریع القلم و یا اهانت آقای ترکان در "افراطی خواندن افرادی که به روحانی رای نداده اند" یاد کرد و نام برد.

صرف نظر از تمام این عصبانیت ها و بعضا اهانت های دولت مردان به منتقدان ذکر این نکته ضروری است که علی رغم دیپلماسی خندان دولت در این چند ماه حداقل 7 بار جمهوری اسلامی ایران توسط مقامات آمریکای مورد تهدید نظامی قرار گرفته است که آخرین نمونه آن توسط وزیر امور خاجه آمریکا جان کری در تاریخ 5/11/92 بوده که می گوید: «ایران باید اندوخته اروانیوم 3.5% خود را محدود کند. ایران نباید و اجازه ندارد راکتور اراک را تکمیل کند. ایران اگر توافق را کنار بگذارد "گزینه نظامی" در بین گزینه ها وارد خواهد شد».

عدم پاسخ گویی به موقع در همان سطح گوینده و در همان سطح کلان توسط دستکاه دیپلماسی کشور باعث گردیده حتی مقامات آمریکایی پا را فراتر گذاشته و در مواضعی بی سابقه راهبرد تحقیر ملت ایران را پیش بگیرند .

آنجا که خانم وندی شرمن معاون امور خارجه آمریکا می گوید: «بحث موشک های بالستیک ایران هم از مواردی هست که باید در توافق نهایی به آن پرداخته شود» و سپس پا را فراتر نهاده و به سبد کالا سرکی می کشد و توزیع سبد کالا در ایران را اولا صدقه آمریکا به مردم ایران توصیف می کند و پس از آن با تحقیر ریس جمهور ایران می گوید که روحانی به قولش درباره اینکه صدقه آمریکا را در جای دیگری خرج نکند عمل کرده است و می گوید: «شما در اخبار دیدید که ایران اخیرا به طور قابل مشاهده ای غذا به مرد فقیر در جامعه داد که به نوعی نشان دهنده این است که کاهش هدف مند و محدود تحریم ها تاثیر مستقیم بر مردم این کشور داشته است.

همان طور که روحانی قول داده بود که این پول صرف اهداف دیگر نشود». متاسفانه دربرابر این تحقیر ها حتی همان واکنش منفعلانه را از دولت محترم ندیدم و اگرچه آقای ظریف محترمانه پاسخ داد که: «خانم شرمن واقعیت ها را مرور کند»، اما بار اصلی پاسخ به شرمن بر دوش مجلس افتاد که بیانیه ای علیه شرمن به موضوع سبد کالا صادر کرد.

امروز ریس جمهور و تیم مذاکره کننده هسته ای در برابر چالش های جدیدی توسط آمریکا قرار گرفته اند که تمامی این چالش ها در نظر منتقدان مثلا کم سواد(!) منعکس شده بود.

دولت مردان بهتر است به جای عصبانیت و پرخاشگری به منتقدان داخل، علاوه بر سعه صدر با منتقدان، پاسخ شایسته و درخور به تهدیدات و اهانت های مقامات امریکایی بدهند.

امید است دولت زمینه برگزاری مناظره ای اخلاق مدارانه بین موافقان با سواد و منتقدان بیسواد توافق ژنو فراهم کند تا برای بسیاری ضعف های مندرج در این توافقث نامه مشخص گردد تا شاید دولتی ها در مراحل آتی مذاکرات با دقت بیشتری عمل کنند.

و صد البته ریس جمهور محترم با خویشتن داری بیشتر و احترام نسبت منتقدان دلسوز کشور و با فراموش کردن رقابت ها و التهابات دوران انتخابات که منتقدان خود را "بی سواد" خطاب می کرد تلاش کند تا به معنای واقعی "ریس جمهور همه مردم ایران" باشد و سعی نکند با القابی مانند "تازه انقلابی شده ها"، "جنگ نرفته ها"، "بی سواد ها"، "افراطی ها"، به جای پاسخ به اصل نقدها، منتقدان را از میدان نقد به در سازد.

 

حسین زندیه کارشناس مسائل سیاسی و بین الملل


[ یکشنبه 92/11/20 ] [ 7:14 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
رئیس‌جمهور باید پاسخ دهد مشاوری که هنوز پروتکل‌های ابتدایی دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران را در پوشش اسلامی - ایرانی را رعایت نمی‌کند، چگونه می‌تواند حافظ منافع مردم ایران باشد؟
منبع: مشرق

[ یکشنبه 92/11/20 ] [ 7:12 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
ای رسول ما! ما به تو کوثرعطا کردیم. پس برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن، دشمن تو قطعاً بریده نسل و بی عقب است.

ای رسول ما! ما به تو کوثر (خیر و برکت فراوان) عطا کردیم. پس برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن (و بدان) دشمن تو قطعاً بریده نسل و بی عقب است.

 

شأن نزول

در مورد شأن نزول این سوره، اکثر مفسران اعتقاد دارند که چون فرزندان پسر پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) از دنیا رفتند، دشمنان خوشحال شدند که بعد از پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) دین او نیز نابود خواهد شد و کسی ادامه دهنده راه او نخواهد بود.

 

روایت شده که روزی پیامبر اکرم وارد مسجد شدند و در مسجد عاص بن وائل و عمرو بن العاص هم بودند. عمرو به کنایه و استهزا گفت: یا ابا الابتر، زیرا مردم زمان جاهلیت رسم داشتند به مردی که فرزند نداشت ابتر یا دم بریده می گفتند.[1]

 

خداوند سوره کوثر را برای شادی قلب پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) نازل کرد تا به وی بگوید که دشمن تو ابتر است و دین و نسبی ندارد و دین اسلام باقی و برقرار خواهد ماند.

این خود یکی از پیشگویی های زیبای قرآن است؛ چرا که اولاً نسل و دین پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) از طریق فرزندان فاطمه(علیهم السلام) گسترش یافت و ثانیاً فرزندان و خاندان آن دشمن خدا، بعد از چند نسل به کلی منقرض گشتند.

 


از کوثر چه می دانیم؟

تمامی مفسّران اعم از مفسران شیعه یا سنی، معنای کوثر را «خیر کثیر» می دانند. اما واقعاً منظور از کوثر چیست؟

در روایتی آمده است که وقتی این سوره نازل شد پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) بر فراز منبر رفت و سوره را بر مردم تلاوت فرمود. اصحاب عرض کردند: این چیست که خداوند به تو عطا فرموده است؟ فرمود: نهری است در بهشت، سفیدتر از شیر، صاف تر از قدح، در دو طرف آن قبه هایی از درّ و یاقوت است.

 

در حدیث دیگری از امام صادق (علیه السلام) می خوانیم که فرمود: کوثر نهری است در بهشت که خداوند آن را به پیامبرش در عوض فرزندش (عبدالله که در حیات او از دنیا رفت) به او عطا فرمود.

 

بعضی گفته اند: منظور همان حوض کوثر است که تعلق به پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) دارد و مؤمنان به هنگام ورود در بهشت از آن سیراب می شوند.

بعضی آن را به نبوت تفسیر کرده و بعضی دیگر به قرآن و بعضی به کثرت اصحاب و یاران و بعضی به کثرت فرزندان و ذریه که همه آن ها از نسل دخترش فاطمه زهرا(علیهماالسلام) به وجود آمدند و آنقدر فزونی یافتند که از شماره بیرونند و تا دامنه قیامت یادآور وجود پیامبر اکرمند.[2]


بعضی نیز آن را به شفاعت تفسیر کرده اند که در هر کدام به عنوان مصداقی از کوثر قابل احتمال است.

 

در بین مفسران اهل سنت فخر رازی پانزده احتمال در مصداق کوثر ذکر کرده است و به عنوان قول سوم می نویسد:

«مراد از کوثر اولاد و فرزندان رسول خداست به این جهت که این سوره در رد بر کسانی نازل شد که عدم وجود اولاد پسر و تداوم نسل را بر پیغمبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) خرده می گرفتند، بنابراین معنی سوره این است که خداوند به او نسلی می دهد که او در طول زمان باقی می ماند. [3]

 


کوثر و سلسبیل

شایسته است در اینجا حدیثی را که مرحوم بحرانی در تفسیر خود «البرهان فی تفسیر القرآن» در ارتباط با سوره کوثر آورده است ذکر کنیم.

او از عبدالله بن عباس نقل می کند «از پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) شنیدم که فرمودند: خداوند به من و علی پنج چیز عنایت کرد: به من جوامع الکلم و به علی جوامع العلم را عطا کرد. مرا نبی و او را وصی قرار داد. به من کوثر و به او سلسبیل عطا کرد. به من وحی فرمود و به او الهام. من به سوی او به معراج رفتم و درهای آسمان و حجاب ها به رویم گشوده شد تا اینکه علی به من نگریست و من به او نگریستم.

 

راوی گوید: پس پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) گریه کرد.

گفتم: پدر و مادرم فدایت؛ چه چیز شما را گریاند؟

 

فرمودند: ای ابن عباس! اولین سخنی که خداوند با من تکلم کرد این بود که ای محمد! پایین را بنگر. من به حجاب ها نگریستم که پاره شدند و آسمان باز شد و علی را دیدم. در همان حال سرش را به طرف من بلند کرد و با من سخن گفت و من نیز با او سخن گفتم.

 

ابن عباس گوید: پرسیدم یا رسول الله! پروردگارت چه چیزی گفت؟ فرمود: به من گفت ای محمد! علی را وصی و وزیر و جانشین بعد از تو، قرار دادم. بدان که او سخن تو را گوش می دهد.

 

پس خداوند ملائکه را امر کرد تا بر علی درود فرستند و دیدم که ملائکه در حال رفت و آمد هستند؛ هیچ فرشته ای نمی گذشت مگر اینکه این گونه به من تهنیت می گفت. ای محمد(صلی الله علیه واله وسلم) قسم به خدایی که تو را به حق برانگیخت، با جانشینی پسر عمّت علی، سرور و شادی بر تمام ملائکه وارد شد.

 

من (پیامبر) حاملین عرش را دیدم که سرهایشان را به سمت زمین پایین آوردند. گفتم ای جبرئیل! چرا حاملین عرش سرشان را به پایین خم کرده اند؟ گفت: ای محمد(صلی الله علیه واله وسلم) تمام ملائکه به صورت علی ابن ابیطالب (صلی الله علیه واله وسلم) می نگریستند به جز حاملین عرش؛ خداوند به آن ها نیز اجازه داده است تا برای ساعتی به چهره علی (علیه السلام) بنگرند.

ابن عباس گوید: گفتم: یا رسول الله! مرا سفارش فرما.

 

فرمودند: بر تو باد به دوستی علی بن ابیطالب قسم به کسی که مرا به حق مبعوث کرد، از بنده هیچ حسنه ای پذیرفته نمی شود مگر با حب علی بن ابیطالب. خدای تعالی داناتر است که اگر عمل فرد با ولایت علی بود از او می پذیرد و اگر همراه با ولایت نبود از او چیزی سوال نمی کند و دستور ورود او را به آتش می دهد.[4]

 

باید ابرهای آسمان در ماتم عظمایی که بر دخت پیامبر و همسرش علی وارد آمد به جای باران خون ببارند.

شما را چه شد که این قدر زود عهد و پیمان را شکستید و راه بی وفائی را در پیش گرفتید؟ هنوز خانه پیامبر، بدن مطهر او را در برگرفته است. این چه بلوایی است که بر پا کرده اید؟ سقیفه دیگر چه صیغه ای است؟ به کجا می روید؟

 

یا رسول الله به آنان بگویید: هنگامی که آیه اولوالامر نازل شد، جابر از شما پرسید: یا رسول الله، اولوالامر کیانند؟ پاسخ دادید: علی و حسن و حسین و فرزندان حسین. آنگاه دوازده امام را یک یک نام بردید تا حجت را بر آن ها تمام کرده باشید.

 

یا رسول الله، به آنان بگویید: علی آئینه اکمال دین است. علی نشانه اتمام نعمت خدا بر بندگان و آیت رضایت پروردگار است. پس چرا کنارش زدند؟ مگر آنان قرآن نخوانده بودند. مگر در غدیرخم حضور نداشتند؟


یا رسول الله، شما به آنان بگویید که کوثری که خداوند به شما بخشید همان فاطمه ای است که آنان دیگر صدای گریه هایش را نمی شنوند. بگویید که خدا دین شما را با فرزندان فاطمه گسترش می دهد. اف بر این انسان که چقدر فراموشکار است؛ همین زهرایی که جگر گوشهء پیامبر بود، در عزای پدرش سیلی خورد، پهلویش شکست، بازویش سیاه و فرزند بدنیا نیامده اش هلاک شد.

 

همین علی که نور چشم پیامبر بود با طناب بر دست و گردن به مسجد برده شد تا به زور از او بیعت بگیرند.

آری وقتی با دسیسه و نفاق، قرآن از اهل بیت خدا می شود، وقتی بین دو امانت پیامبر فاصله می افتد، باید منتظر دیدن این صحنه ها بود.

 

باید دید که به واسطهء این جنایت ها، مهدی فاطمه مخفیانه به دنیا بیاید و مخفیانه رشد کند تا دشمنان از وجود او مطلع نشوند و شیعه از درک محضرش محروم بماند تا وعدهء الهی بر تشکیل حکومت صالحان پا برجا باشد.

 

آری در اثر دسیسهء سقیفه و نادیده گرفتن پیوند قرآن و عترت، آن شرارت ها بر خاندان پاکان و یاران و دوستداران آن ها و دین الهی وارد شد که امواج آن تا به امروز همچنان در تلاطم است.

اگر فرقه وهابیت به اسم، تمام آثار تاریخی اسلام را در سرزمین وحی نابود می کند.

 

اگر بقیع به خرابه ای تبدیل می شود و بر مزار فرزندان زهرا در بقیع حتی یک شمع هم نمی سوزد.

اگر بوسه زنندگان به قبر پیامبر و فرزندانش را تازیانه می زنند و بقیع را منطقه ممنوعه می دانند.

اگر شیعیان اهل بیت از دور بر غربت فرزندان زهرا در بقیع خون گریه می کنند.

اگر تلاش پنهان و آشکار در جریان است تا در خانه خدا نام و آثار علی وجود نداشته باشد. همه و همه از آثار سقیفه است.

 

پی نوشت ها :

[1] - تفسیر القمی 2/445

[2] - نمونه/ 27/371

[3] - عترت رسول در کتاب خدا /37

[4] - البرهان فی تفسیر القرآن 5/512

تبیان


[ شنبه 92/11/19 ] [ 12:19 صبح ] [ باران ] [ نظرات () ]
جناب رئیس جمهور حداقل می بایست بار این توهین ها و تهمت ها را از سوی اطرافیان خود کاهش دهد تا تشکیک اذهان عمومی نسبت به سخنان شخص رئیس مانع از واقعیت پنداری آنها نشود
منبع: دانا

[ جمعه 92/11/18 ] [ 2:1 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
مرجع تقلید جهان تشیّع گفت: انقلاب اسلامی تمام معادلات طاغوت را بر هم زد و به همین دلیل سه رکن اسلام، مردم و ولایت فقیه ارکان اصلی انقلاب شد.
منبع: فارس

[ جمعه 92/11/18 ] [ 2:0 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
حاصل آنکه از بعضى اخبار و روایات استفاده میشود که از جمله مقاصد و فوائد ظهور و قیام آنحضرت علیه السلام خونخواهى و انتقام است از کسانى که از نظر افکار و اخلاق و اعمال از قاتلین جد بزرگوارش ابو عبدالله الحسین علیه السلام بشمار مى آیند، و نیز شفا دادن قلوب مؤ منان است .

[ جمعه 92/11/18 ] [ 1:59 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
چرا در اسلام، سهم ارث زن نصف سهم مرد است؟ آیا چنین قانونی، یک نوع زورگویی به زن بینوا نیست؟

امام حسن عسکری(ع) بر اساس روایت مورخان، در ماه ربیع الثانی، روز دهم(1) یا هشتم(2) یا چهارم(3) سال 232 (و به نقل خطیب(4) سال 231) چشم به جهان گشود و 28 سال زندگی کرد.(5)

القاب آن بزرگوار را «الصّامت»، «الهادی»، «الرفیق»، «الزّکی» و «النّقی» ذکر کرده‌اند؛ برخی از مؤرخان لقب «الخالص» را هم بر القاب آن حضرت افزوده‌اند، البته «ابن الرضا» عنوانی است که امام جواد و امام عسکری – علیهما‌السلام- هر دو به آن شهرت یافته‌اند.(6)

چنان که امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) به لقب عسکریین معروف شده‌اند، ناگفته نماند عسکر عنوان نامشهوری برای سامرا بوده است، همچنین نقش انگشتری امام عسکری(ع) به دو صورت «سبحان من له مقالید السموات والارض»(7) و «ان الله شهید» ذکر شده است.(8)

به مناسبت میلاد سراسر نور یازدهمین پیشوای شیعیان در ادامه چهار داستان از زندگانی این امام همام(ع) در ادامه می‌آید:

* ماجرای آن ماهی‌ که از اعماق زمین به دست یار امام حسن عکسری(ع) رسید

ابوجعفر طبری نقل کرد: روزی در محضر پر فیض امام حسن عسکری(ع) نشسته بودم، از حضرت تقاضا کردم و عرضه داشتم : یا بن رسول‌اللّه! چنانچه ممکن باشد یک معجزه خصوصی برای من ظاهر سازید؟ تا آن را برای دیگر برادران و دوستان هم مطرح کنم، امام(ع) فرمود: ممکن است طاقت نداشته باشی و از عقیده خود دست برداری، به همین جهت سه بار سوگند یاد کردم بر اینکه من ثابت و استوار خواهم ماند. پس از آن ناگهان متوجّه شدم که حضرت زیر سجّاده خود پنهان شد و دیگر او را ندیدم، چون لحظه‌ای از این حادثه گذشت، حضرت ظاهر شد و یک ماهی بزرگی را که در دست خود گرفته بود به من فرمود: این ماهی را از عمق دریا آورده‌ام و من آن ماهی را از حضرت گرفتم و رفتم با عده‌ای از دوستان طبخ کرده و همگی از آن ماهی خوردیم که بسیار لذیذ بود.(9)

*علت تفاوت ارث زن و مرد از منظر امام عسکری(ع)

شخصی به نام فهفکی که اشکال تراشی‌های ابن ابی العوجاء یکی از دانشمندان معروف مادی عصر امام صادق(ع) در ذهن او نیز راه یافته بود، به حضور امام حسن عسکری(ع) آمد و پرسید: چرا در اسلام، سهم ارث زن نصف سهم مرد است؟ آیا چنین قانونی، یک نوع زورگویی به زن بینوا نیست؟ امام حسن عسکری(ع) فرمود: برای زن جهاد واجب نیست و تأمین معاش شوهر، واجب است (بنابراین در امور دیگری مخارج سنگینی بر عهده مرد است، نه بر عهده زن).

فهیفکی می‌گوید: پیش خود(در ذهنم) گفتم: ابن ابی العوجاء به من گفت: همین سؤال را از امام صادق(ع) کردم، او نیز چنین جواب داد، ناگاه امام حسن عسکری(ع) به من رو کرد و فرمود: آری! این سؤال از ابن ابی العوجاء است و جواب ما یکی است و همه ما امامان به همدیگر مربوط و مساوی هستیم.(10)

* ماجرای پرداخت بدهی یار امام عسکری(ع) به روش عجیب

یکی از اصحاب و دوستان امام حسن عسکری(ع) به نام ابوهاشم جعفری حکایت کرد: روزی امام(ع) سوار مرکب سواری خود شد و به سمت صحرا و بیابان حرکت کرد و من نیز همراه حضرت سوار شدم و به راه افتادم و حضرت جلوی من حرکت می کرد، چون مقداری راه رفتیم ناگهان به فکرم رسید که بدهی سنگینی دارم و بدون آنکه سخنی بگویم، در ذهن و فکر خود مشغول چاره‌اندیشی بودم.

در همین بین امام(ع) متوجه من شد و فرمود: ناراحت نباش، خداوند متعال آن را اداء خواهد کرد و سپس خم شد و با عصایی که در دست داشت، روی زمین خطی کشید و فرمود: ای ابوهاشم! پیاده شو و آن را بردار و ضمناً مواظب باش که این جریان را برای کسی بازگو نکنی، وقتی پیاده شدم، دیدم قطعه‌ای طلا داخل خاک‌ها افتاده است، آن را برداشتم و در خورجین نهادم و سوار شدم و به همراه امام(ع) به راه خود ادامه دادم، باز مقدار مختصری که رفتیم، با خود گفتم: اگر این قطعه طلا به اندازه بدهی من باشد که خوب است، ولی من تهیدست هستم و توان تامین مخارج زندگی خود و خانواده‌ام را ندارم، مخصوصاً که فصل زمستان است و اهل منزل آذوقه و لباس مناسب ندارند، در همین لحظه بدون آنکه حرفی زده باشم، امام(ع) مجدداً نگاهی به من کرد و خم شد و با عصای خود روی زمین خطی کشید و فرمود: ای ابوهاشم! آن را بردار و این اسرار را به کسی نگو، پس چون پیاده شدم، دیدم قطعه‌ای نقره روی زمین افتاده است، آن را برداشتم و در خورجین کنار آن قطعه طلا گذاشتم و سپس سوار شدم و به راه خود ادامه دادیم، پس از اینکه مقداری دیگر راه رفتیم، به سوی منزل بازگشتیم و امام عسکری(ع) به منزل خود تشریف برد و من نیز رهسپار منزل خویش شدم.

بعد از چند روزی طلا را به بازار برده و قیمت کردم، به مقدار بدهی‌هایم بود -نه کم و نه زیاد- و آن قطعه نقره را نیز فروختم و نیازمندی‌های منزل و خانواده‌ام را تهیه و تأمین کردم.(11)

*نامه‌ای که امام حسن عسکری(ع) برای مردم قم نوشت

در زمان امام حسن عسکرى(ع) شخصى به نام «ابن بغا» بود، او از طاغوت‌هاى زمان بود و یکى از فرماندهان بنى عباس به شمار مى‌رفت، بسیارى از بیگناهان را کشت و هرگز از جنایت و ستمگرى دریغ نورزید. متون تاریخى حکایات غریبى از او نقل کرده‌اند از آن جمله آمده است: حکام بنى‌عباس او را به قم فرستادند تا مردم قم را گوش مالى دهد، او پیش از ورود به قم به یکى از شهرها رفته بود و با مردم آن شهر جنگید و بر آن‌ها مسلط شد و سه روز شهر را براى سپاه خود مباح اعلام کرد!

ماجرا گذشت تا اینکه متوکل عباسى در زمان امام حسن عسکرى(ع)، ابن بغا را به قم فرستاد، بنا به نقل تاریخ، مردم قم به امام حسن عسکرى(ع) عرض حال کردند و گفتند: اى فرزند رسول خدا! اگر «ابن بغا» به قم برسد هیچ چیزى را سالم نخواهد گذاشت، زیرا با آمدن به شهر قم، مردم را از دم تیغ گذرانده، به نوامیس مردم دست اندازى کرده، دارایى‌هاى مردم را غارت کرده و مزارع را به آتش مى‌کشد و جز جنایت کار دیگرى صورت نمى‌دهد.

تفرشی نویسنده «نقد الرّجال» در این باره می‌نویسد: پس از بیداد موسی بن بغا به مردم قم، آنان به ساحت مقدس امام عسکری(ع) متوسل شدند و از آن حضرت خواستند تا دعایی به آن‌ها یاد دهد و شر آن ستمگر را از آنان رفع کند…

همچنین در بحارالانوار نقل شده است که حضرت(ع) دعایی بسیار طولانی به آنان آموخت که در قنوت نمازهای خود ـ خصوصاً نماز وترـ بخوانند تا خداوند شرّ آن ستمگر را برطرف کند:

«اَللّهُمَّ وَ لاتَدَعْ لِلْجَوْرِ دَعامَةً اِلاّ قَصَمْتَها وَ لا جُنَّةً اِلاّ هَتَکْتَها، وَ لا کَلِمَةً مُجْتَمِعَةً اِلاّ فَرَّقْتَها... اَللّهُمَّ فَکَوِّرْ شَمْسَهُ، وَ حَطِّ نُورَهُ، وَ اَطْمِسْ ذِکْرَهُ، وَ ارْمِ بِالْحَقِّ رَأْسَهُ، وَ فَضِّ جُیُوشَهُ، وَ ارْعَبْ قُلُوبَ اَهْلِهِ...»(12)

همچنین در مناقب آل ابیطالب(ع) نوشته شده است که امام حسن عسکری(ع) در نامه‌ای برای اهل قم از خداوند متعال برای آنان آرزوی رحمت، عمر طولانی، رشد و هدایت کردند:

«أَنَّ اللّهَ تَعالی بِجُودِهِ وَ رَأْفَتِهِ قَدْ مَنَّ عَلی عِبادِهِ بِنَبیِّهِ مُحَمَّدٍ بَشیراً وَ نَذیراً وَ وَفَّقَکُمْ بِقَبُولِ دینِهِ وَ اَکْرَمَکُمْ بِهِدایَتِهِ وَ غَرَسَ فی قُلُوبِ اَسْلافِکُمُ الْماضِینَ رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیْهِمْ وَ اَصْلابِکُمُ الْباقینَ تَوَلّی کِفایَتَهُمْ وَ عَمَّرَهُمْ طَویلاً فی طاعَتِهِ، حُبَّ الْعِتْرَةِ الْهادِیَةِ فَمَضی مَنْ مَضی عَلی وُتَیْرَةِ الصَّوابِ وَ مِنْهاجِ الصِّدْقِ وَ سَبیلِ الرَّشادِ».(13)

خداوند متعال با وجود لطف و عناتیش، با فرستادن پیامبر اسلام(ص) به عنوان مژده بخش و هشدار دهنده بر مردم منت نهاد و شما را به پذیرش دینش توفیق داد و با هدایتش گرامی داشت و بذر محبت و دوستی خاندان پیامبر(ص) را در قلوب گذشتگان و آیندگان شما در سرزمین اطاعتش کاشت، آن‌ها که از میان شما رفتند به نجات و سعادت رسیدند و میوه‌های کردار نیک خود را چیدند و به پاداش اعمالشان نایل شدند. ای مردم! همواره اراده و نیت ما، استوار و محکم است و روان ما به افکار نیک و پاک شما آرام است و پیوند قرابت بین ما و شما پرتوان است که چنین پیوندی از سفارش‌های گذشتگان ما و شما است، پیمانی است که بر عهده جوانان ما و پیران شما برقرار است و همواره با اعتقاد واحد و به هم پیوستگی محکم هستیم، چرا که خداوند این ارتباط تنگاتنگ و ناگسستنی را بین ما برقرار کرده است.

امام(ع) در این نامه‌ در پرتو دعای خود مردم قم، گذشتگان و آیندگانشان را مشمول لطف خویش قرار دادند و زندگی سرشار از صفا و معنویت را برای آنان در سایه‌سار امامت و عترت در پیمودن منهج پارسایی و امامت خواستار شدند.

 

*پی‌نوشت‌ها:

1- مسار الشیعه، ص 30

2- اعلام الوری، ص 367.

3- مصباح کفعمی، ص 530.

4- تاریخ بغداد، ج 12، ص 57.

5- کافی،‌ج 1، ص 503.

6- وفیات الاعیان، ج 2، ص 94؛ الائمه الاثنی عشر، ابن طولون، ص 113.

7- نورالابصار، ص 166.

8- بحار الانوار، ج 50، ص 238.

9- چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن عسکری(ع)، عبدالله صالحی

10- داستان‌های شنیدنی از چهارده معصوم(ع)، محمد محمدی‌اشتهاردی

11- چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن عسکری(ع)، عبدالله صالحی

12- بحارالانوار، ج 85، ص 229 و 230.

13- 51. همان، ج 50، ص 317، ح 14/ مناقب آل ابیطالب(ع)، ج 4، ص 425/ الکنی والالقاب، شیخ عباس قمی، ج 3، ص 71/ معادن الحکمه? فی مکاتیب الائمّه، فیض کاشانی، ص 264.


[ جمعه 92/11/18 ] [ 1:57 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

قُل هٰذِهِ سَبیلی أَدعو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلىٰ بَصیرَةٍ أَنا وَمَنِ اتَّبَعَنی ۖ وَسُبحانَ اللَّهِ وَما أَنا مِنَ المُشرِکینَ﴿۱۰۸﴾ یوسف بگو: «این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت می‌کنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم!»
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 124
بازدید دیروز: 119
کل بازدیدها: 1044183
  • قالب بلاگ اسکای | اس ام اس دون