این شهید 16 ساله که در سال 65 در عملیات عاشورای 1 به شهادت رسید پس از این حرف از مادربزرگ خود به خاطر این شوخی عذر خواهی میکند .

مادر این شهید نوجوان تمام اشیاء متعلق به وی را از قاشق ، کمربند ، جوراب ، مهر وحتی صابونی که با آن غسل شهادت میکرده است همچون گنجی گرانبها حفظ کرده وهربار با تماشای آن در خاطرات زیبای خود وفرزندش سیر میکند.

پدر این شهید که روحانی است و سید احمد افتخاری نام دارد و تمامی اجدادش نیز روحانی بوده اند میگوید : در یکی از مقاطع که همراه فرزندم به جبهه رفته بودم یک لحظه که به چهره فرزندم خیره شدم نوری را در پیشانی وی دیدم ودلم در آن زمان گواهی داد که وی شهید خواهد شد.

این شهید بزرگوار به مادر خود گفته بود که اسیر نخواهد شد بلکه حتما شهید میشوم و مانند مادرم فاطمه زهرا (س) دارای پیکری مفقود خواهم بود.
 این شهید به مدت سن خود یعنی 16 سال پس از شهادت مفقود بود.

متن نامه خواندنی وپرمهر شهید به خانواده اش

"

او میگوید صابونی را که فرزند شهیدش با آن غسل شهادت میکرده هنوز نمدار وعطرآگین است