یک فنجان بصیرت
چه فرقی می کند.
درعصر ارتباطات نفس بکشم یا قرون وسطا.
وقتی خبری ازتو نباشد.
دوره جاهلیت است.
اللهم عجل لولیک الفرج ....
|
امیدوارم آقای روحانی کابینه خود را به صورت شرکت سهامی انتخاب نکنندامیدوارم از کسانی که با اصول مردم سالاری دینی مساله دارند استفاده نکنند. امیدوارم کسانی که حسن شهرت مالی ندارند و پیش از این سابقه اشرافی گری و رانت خواری از آنها در اذهان نقش بسته، در این کابینه نباشند. کسانی نباشند که بخواهند با حضور در این کابینه سوابق سو قبلی خود را پاک کنند و کسانی نباشند که خود را وامدار کسی غیر از مردم و انقلاب ببینند.
![]() «من نمیخواهم بدبینانه قضاوت کنم. امیدوارم آقای روحانی کابینه خود را به صورت شرکت سهامی انتخاب نکنند. امیدوارم از کسانی که با اصول مردم سالاری دینی مساله دارند استفاده نکنند. امیدوارم کسانی که حسن شهرت مالی ندارند و پیش از این سابقه اشرافی گری و رانت خواری از آنها در اذهان نقش بسته، در این کابینه نباشند. کسانی نباشند که بخواهند با حضور در این کابینه سوابق سو قبلی خود را پاک کنند و کسانی نباشند که خود را وامدار کسی غیر از مردم و انقلاب ببینند.»
به گزارش « تیتریک »؛ گفتگوی سایت خبری صابرنیوز را با دکتر کامران باقری لنکرانی در ادامه تقدیم می گردد: صابر: کجا متولد شدید؟
لنکرانی: تهران صابر: کی آمدید شیراز؟
لنکرانی: سال 1349
صابر: ظاهرا شیراز را خیلی دوست دارید، درست میگم؟
لنکرانی: شیراز شهر دوست داشتنی هست . خیلی ها شیراز را دوست دارند.
صابر: چرا بعد از وزارتتان دوباره برگشتید شیراز؟
لنکرانی: من تدریس، تحقیق و درمان بیمارنم را بسیار دوست دارم و ماندنم در تهران من را بیشتر درگیر کارهای دیگری میکرد و این فرصت را از من میگرفت. شیراز عزیز هم با مردمان خون گرمش، جاذبه خودش را دارد.
صابر: تحصیلاتتان هم کامل در شیراز بود؟
لنکرانی: بله. من از اول ابتدایی تا فوق تخصص پزشکی را در شیراز تحصیل کردم و آن هم تقریبا بدون وقفه. صابر: فکر کنم تحصیلاتتان را را تا آخرین مقطعی که وجود داشته ادامه دادید؟ ظاهرا
دیگه بعد از استاد تمام درجه علمی دیگه ای وجود نداره؟ لنکرانی: چرا. استادی که ده سال از استادیش بگذرد و یک سری شرایط را داشته باشد به عنوان استاد ممتاز شتاخته میشود . من الان حدود نه ساله استاد تمامم و دارم مدارک را برای کسب رتبه استاد ممتازی آماده میکنم.
صابر: به استاد تمام پروفسور هم میگن، درسته؟
لنکرانی: بله
صابر: مدتی قبل از انتخابات ماجرای پروفسور بودن شما به یک خبر جنجالی تبدیل شده بود، یکسری رسانه ها می گفتند دروغه؟
لنکرانی: خوب در آن موقع خیلی حرفها زده شد.
صابر: معلومه که خیلی بچه درس خون بدودید، درسته؟
لنکرانی: من به ویژه پس از ورود به دوره بالینی طب، سعی کردم با علاقه و با نگاه تکلیف مدارانه و نه از سر رفع تکلیف درس بخوانم. در مورد هر بیماری که مطالعه میکنم، فکرم این است که ممکن است مورد مشابه این بیماری همین امروز به من مراجعه کند و من باید بهترین اقدام ممکن را برای او انجام دهم و گرنه ضامنم.
صابر: به چهره تان میخوره دوران نوجوانی و جوانی تان حسابی بچه مثبت بودید؟
لنکرانی: نمیدانم منظورتان از بچه مثبت چیه. البته به معنای متداول شیطان نبودم . درسم را میخواندم و با بقیه رفتار خوبی داشتم. اما پرسشگر بودم و در صورت نیاز منتقد. به همین دلیل در سال 1357 شاید از جمع بچه های مدرسه ما در روز اول اعتصاب ها که 14 مهر همان سال بود کمتر از 5 نفر به سر کلاس نرفتند که من هم یکی از آنها بودم.
صابر: کی ازدواج کردید، زندگیتان الان چطور است؟
لنکرانی: سال 1371. عید غدیر و به برکت امیر المومنین زندگی خوبی دارم. همسری که قانع است و مومن و فرزندانی که سالمند و کوشا.
صابر: از کی وارد عرصه کار و تدریس شدید؟
لنکرانی: من از دوران تحصیل همزمان تدریس هم میکردم. سال 1361 به عنوان مربی تربیتی در همان مدرسه ای که در آن تحصیل کرده بودم ، درس هم میدادم. در دوران دانشجویی هم برای دانشجویان سایر رشته ها مثل دندانپزشکی و پرستاری تدریس میکردم. از سال 1371 نیز به عنوان هیات علمی در دانشگاه علوم پزشکی شیراز رسما استخدام شدم.
صابر: به غیر از وزارتتان چه کارهای را مشخصا انجام دادید؟ من در وهله اول معلم دانشگاهی بودم و هستم. بعد طبیبم و به هردو افتخار میکنم. اما در عرصه امور اجرایی نیز در سمتهایی مثل رییس بیمارستان نمازی درسال 1372 تا 1373 و بعد معاونت اداری و مالی دانشگاه از سال 1373 تا 1375 و بعد هم به عنوان مدیر گروه داخلی کار کردم.
صابر: کارهابی را که الان در عرصه تخصصی و کاریتان انجام می دید، چیه؟ لنکرانی: در سه بخش تحقیق ، تدریس و ارایه خدمات شامل ویزیت بیمارن ، اندوسکوپی و مشاوره به سایر همکاران به ویژه در خصوص بیماریهای التهابی روده و پیوند کبد، فعالیت دارم .
صابر: تا قبل از دوران وزارتتان چقدر اهل مسائل سیاسی و اجتماعی بودید؟
لنکرانی: من از سال 1357 با شروع انقلاب از فعالین انجمن اسلامی دبیرستان محل تحصیل بودم. به فاصله کوتاهی دبیر آن انجمن شدم . در همان زمان ها با سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هم آشنا شدم. در آن دوره حضرت ایت الله راستی که خدای متعال شفایشان دهد به عنوان نماینده امام رضوان الله تعالی علیه بر سازمان نظارت داشتند. اختلاف نظری در خصوص اینکه سازمان تا چه حد باید خودش را با ایشان تطبیق دهد در سال 61 به وجود آمد. گروهی مثل اقایان بهزاد نبوی و سلامتیان میگفتند اگر ایشان مجتهد دینی است ما هم مجتهد سیاسی هستیم و به نوعی، به نگاه خود بسنده و فعالیت اجتماعی را ترویج میکردند. در مقابل تاکید آیت الله راستی بر این بود که فعالیت اجتماعی باید مبتنی بر معارف دینی باشد و در این عرصه هم باید معرفت دینی و هم اخلاق اسلامی و هم فقه اسلامی مبنا باشند. اگر حرکت اجتماعی بر خلاف این باشد مصداق (الذین ضل سعیهم فی الحیوه الدنیا ) است که قران کریم در معرفی گمراه ترین ها بیان فرموده است. این نگاه ایشان بر تفکر بنده بسیار اثر گذار بود و بنده از همان موقع تلاش کردم در هر صحنه ای که حاضر میشوم ، مبنای خود را تطبیق آن فعالیت با نگاه دینی قرار دهم. بعد هم تا کنون سعی کردم از محضر ایشان در عرصه های مختلف مشورت بگیرم و بهره مند شوم. البته من و جمعی از دوستان دیگرم که امروز هم با هم کار میکنیم، شیراز بودیم و سن من در آن موقع 17 سال بود و بالتبع عضو سازمان نبودم . میدانید سازمان بعدا چند پاره شد و نهایتا گروهی که با آیه الله راستی اختلاف نظر داشتند آن موقع از سازمان رفتند و سازمان با استفسار از امام رحمه الله علیه منحل شد. البته در دهه هفتاد مجددا و این بار توسط همان هایی که قبلا سازمان را ترک کرده بودند احیا شد و در مسیر همان خود بسندگی سیاسی حرکت کرد و در نهایت در وقایع سال 88، این گروه منحل شد. بگذریم . در دانشگاه آن موقع به دلیل همین تاکید بر ارتباط با روحانیت، ما را در انجمن اسلامی دانشگاه راه ندادند. عمده فعالیت ما در آن موقع در شیراز با ارتباط با آیت الله حائری و در دانشگاه با ارتباط با آیت الله ایمانی بود. ما هم بعدها با دوستانی که در تهران جامعه اسلامی دانشجویان را تشکیل دادند مرتبط شدیم و این تشکل را در شیراز راه اندازی کردیم. در بسیج جامعه پزشکی و بعد انجمن اسلامی پزشکان هم بعدا به عنوان عضو شورای مرکزی فعالیت داشتم. به عنوان عضو هیات نظارت شورای نگهبان نیز در استان فارس نزدیک به 15 سال مسئولیت داشتم.
صابر: چطور شد که وزیر شدید؟ شما شیراز بودید، قبلا هم که با آقای احمدی نژاد ارتباط خاصی نداشتید؟
لنکرانی: من با ایشان قبل از ریاست جمهوری ایشان ملاقات هم نداشتم. البته دوستان مشترک زیادی داشتیم. در انتخابات 84 من به آقای احمدی نژاد رای دادم . و به ایشان حسن ظن داشتم. این بود که وقتی برخی از دوستان ایشان پیشنهاد ملاقات با ایشان را دادند بنده که در آن موقع دبیر انجمن اسلامی پزشکان فارس بودم، پس از مشورت با دوستان انجمن مطالبی را که برای اصلاح نظام سلامت ضروری میدانستیم جمع بندی کرده و برای ارائه به ایشان آماده کردیم. حتی مکتوبی هم در این رابطه تهیه شد. ملاقات ابتدا با آقای دکتر دانش جعفری بود و بعد به دفتر آقای دکتر احمدی نژاد رفتیم. هنوز به نظرم تنفیذ انجام نشده بود و ایشان در مجلس قدیم مستقر بودند. فکر نمیکردم در این ملاقات بحث وزارت خودم مطرح شود. اما ایشان گفتند اگر وزیر بهداشت بشوی چه اقداماتی را برای ارتقای سلامت مردم انجام خواهی داد. به ایشان همان موقع گفتم که دوستانی هستند که از سالها قبل خود را آماده وزارت کرده اند و همین الان میتوانند حتی فهرست معاونین خود را هم به شما بدهند. من برای اینکار آمادگی ندارم و تیمی هم از قبل آماده نکرده ام . شما بهتر است از این دوستان که نام برخی از آنها را هم بردم استفاده کنید. در همان جلسه آقای دکتر خوش چهره هم در اتاق بودند و شاهد ماجرا. آقای دکتر احمدی نژاد گفتند ما بررسی کردیم و به تو رسیدیم از آنها هم استفاده کن. من موضوع را خیلی جدی نگرفتم . چون شنیده بودم به چند نفر دیگر هم در خصوص وزارت بهداشت تماس گرفته اند. برای مرخصی به تبریز رفته بودم که از دفتر ایشان از طریق استانداری من را پیدا کردن و اول برنامه خواستند و بعد هم گفتن بیا تهران برای ملاقات با رییس جمهوری. در ملاقات باز گفتم شما بهتر است از دیگران استفاده کنید . گفتند دیگر موضوع گذشته و اسم تو را کتبا به مجلس اعلام کرده ام. در این ملاقات در خصوص میثاق نامه وزرا ی دولت صحبت کردند و اینکه وزرا متعهد شوند همه توان خود را برای ادای وظیفه قرار دهند و برای خود و نزدیکانشان چیزی نخواهند و خلاصه کم نگذارند مطرح شد. میثاق نامه را خواندم و آن را پسندیدم و امضا کردم.
صابر: به نظرتان خوب توانستید کار کنید، یعنی در آن چهار سالی که وزیر بودید، تحول در وزارت بهدشت ایجاد شد؟
لنکرانی: من در جلسه معارفه خودم گفتم کشور ما به درجه ای از ثبات رسیده که سیاست ها نباید با آمد و شد افراد تغییر کند. گفتم ما پس از قانون اساسی، سند چشم انداز بیست ساله را داریم و بعد سیاست های برنامه توسعه که توسط رهبری ابلاغ شده اند و بعد هم خود برنامه توسعه را. همانجا عرض کردم من برنامه ای جز اجرایی کردن همین ها را ندارم. در طول چهار سال هم تلاشم همین بود.
صابر: وزیر بهداشت خوب وقوی، بیشتر باید متخصص در عرصه بهداشت و پزشکی باشه، یا سیاست گذار و مدیر؟
لنکرانی: همه اینها مهم است . اگر وزیر از نظام سلامت بیگانه باشد و واقعیات محیطی را نخواهد فهمید و در فضای مجازی برنامه ریزی به نتیجه نمیرسد. اگر نکاه کلان نداشته باشد در روزمرگی ها غرق میشود و اگر تصمیم گیری نتواند بکند ، نظام سلامت در بلاتکلیفی و سرگردانی سیر خواهد کرد. همه این ها لازم هستند.
صابر: چی شد که وزارت را تحویل داید، یا بهتر بگم از شما تحویل گرفتن؟ دلیل خاصی هم برای این موضوع آوردن؟
لنکرانی: وزارت هیچکس که دائمی نیست. مأموریت چهار ساله من تمام شد و آقای رئیس جمهوری گفتند که میخواهند برای وزارت بهداشت از وزیر زن استفاده کنند. نظر من را خواستند. عرض کردم مخالفتی ندارم و وظیفه خودم هم میدانم برای تشکیل سریع تر دولت برای رأی آوردن ایشان تلاش هم بکنم. که همین کار را هم انجام دادم. البته آقای رئیس جمهور پیشنهاد برخی سمت ها در داخل کابینه و همچنین در خارج از کشور را مطرح کردند . که به ایشان گفتم من به همان کار دانشگاهی خودم علاقه بیشتری دارم.
صابر: قضیه هلو چی بود؟ شنیدم ناراحت شده بودید، ناراحتی نداره که ماشاء الله از بس انسان خوب و دوست داشتنی هستید، به شما گفتند هلو، کجاش بده؟
لنکرانی: میدانم اقای دکتر احمدی نژاد برای بیان شدت علاقه خودشان به بنده از این عنوان استفاده کردند حتی در مناظره های انتخابات سال 88 نیز از بنده همراه با آقای دکتر میرکاظمی و دکتر حسینی وزیر اقتصاد به عنوان نخبگانی که در دولت حضوردارند در پاسخ به ایراد اقای دکتر رضایی در خصوص گسست نخبگانی دولت نام بردند . به هر حال میشد این اظهار محبت را با تعابیر دیگری هم بیان کرد. هنوز هم برخی از کسانی که در مباحث سیاسی با آنها هم عقیده نیستم به جای نقد صحبتها با اکتفا به عنوان هلو سعی میکنند از برخورد اندیشه ها فرار کنند. آخرین های آن در تیتر برخی از روزنامه ها بود. چند روز پیش که برای نماز ظهر به حسینیه امام خمینی رحمه الله علیه مشرف بودم یکی از اقایانی که مسئولیت در رسانه ای دارند آمدن گفتن فلانی من را حلال کن چون در ایام انتخابات در مورد تو با این عنوان هلو زیاد بد و بی راه گفتم . صابر: فکر می کنم بعد حدود یک سال بعد از تحویل وزارتتون جبهه پایداری را راه انداختید؟
لنکرانی: جبهه پایداری در سال مرداد 90 یعنی حدود دو سال پس از پایان مسئولیت بنده در دولت راه اندازی شد.
صابر: جبهه پایداری در ابتدا قرار بود به عنوان یک مجموعه فراگیر حزب الله کارش را شروع کند و چترش آنقدر بزرگ باشد که تمام حزب اللهی را در زیرش قرار بگیرند، اما ظاهرا چنین چیزی اتفاق نیفتاد و به عنوان یک تشکیلات که از تعدادی شورای مرکزی تشکیل شده کارش را ادامه داد و نتوانست آن عام بودنش را حفظ کند؟
لنکرانی: هیچ کس نمیتواند ادعای تشکل فراگیر کند. سلایق درون نظام زیاد و همه محترم و بودنشان باعث ارتقا و بالندگی کشور است. جبهه پایداری از اول برای فراگیری نیامد .این جبهه برای ترویج گفتمان انقلاب اسلامی شکل گرفت آنهم در زمانی که فضای یاس و نا امیدی در بدنه حزب اللهی به دلیل برخی از رفتار های دولت دهم تشدید میشد و گروهی هم که از وقایع سال های 88 و 84 کینه داشتند فرصت را مغتنم شمرده و برای زیر سوال بردن حرکت ارزشمدار در عرصه اجتماعی همه جور شبهه افکنی میکردند. تشکیل جبهه تلاشی جمعی بود برای حفظ و بالندگی مدافعان انقلاب اسلامی.
صابر: به نظر شما الان پایداری، یک حزب نیست که فقط اسم جبهه بودن را به دنبال خود می کشد؟
لنکرانی: جبهه پایداری با احزاب مرسوم چند تفاوت دارد. اول ما برای کسب قدرت درو هم جمع نشدیم. مثلا در انتخابات مجلس شورای اسلامی وقتی برای معرفی کاندیدا در استانهای مختلف بحث میشد، به هیچ وجه ملاک معرفی عضویت در جبهه نبود. بلکه ما تلاش کردیم آنهایی را که اصلح میدانیم ولو عضو ما هم نبودند به جامعه معرفی کنیم و به همین دلیل از مجموع 180 کاندیدایی که معرفی کردیم، کمتر از 50 نفرشان با ارتباط تشکیلاتی داشتند. نکته مهم تر این است که در جبهه نظیر سایر احزاب، صرفا دموکراتیک و رای اکثریت شورای مرکزی ملاک تصمیم ها نیست. ما این افتخار را داریم که تصمیمات خود را پس از تایید شورای فقاهتی جبهه نهایی میکنیم و بدون تایید آنها در مهمات اقدام نمیکنیم. این رجوع برای اطمینان از ابتلای تصمیمات بر اصول دینی است. البته جبهه باید در زمینه گفتمانی بیشتر فعالیت کند. الان در این زمینه کم کاری داریم که امیدورایم جبران کنیم.
صابر: ابتدای انقلاب ماجرایی پیش آمد که عده ای گفتند که به جای اینکه مردم در انتخابات شرکت کنند، فقها در انتخابات شرکت کنند و آنها باشند که رئیس جمهور، نماینده مجلس انتخاب کنند، اما امام خمینی(ره) محکم جلوی این ماجرا ایستادند و نگذاشتند چنین اتفاقی بیفتد، اما امروز جبهه پایداری یک فقیه را در راس کارش قرار داده و تصمیمات نهایی را ایشان می گیرند و بقیه هم طبق آن عمل می کنند، آیا این قضیه مانند ماجرای ابتدای انقلاب که مورد نفی امام(ره) قرار گرفت، نیست؟
لنکرانی: رای مردم در نظام جمهوری اسلامی تزئینی و تصنعی نیست و اثر گذار است و پشتوانه مردمی نظام ، کار آمدی آن را تضمین میکند. به همین دلیل تاکید امام رضوان الله تعالی علیه و رهبری معظم انقلاب ادام الله ظله بر این نکته است که در این خصوص بین رأی رهبر و مردم عادی هیچ تفاوتی نیست.
اما در جبهه ما به دنبال ترویج گفتمان و تطبیق آن با موضوعات مختلف هستیم. طبیعی است که این فرآیند از یک سو مستلزم موضوع شناسی است که حضور کارشناسان خبره در عرصه های مختلف که در نظام اسلامی مسئولیت های کلان داشته اند چه در شورای مرکزی و چه در شورای مشورتی جبهه کمک میکند که موضوعات از جنبه کارشناسی به خوبی تبیین شده و ابعاد مختلف آنها روشن و معلوم شود و بعد ارائه طریق برای حل معضلات یا تصمیم گیری های کلان گردد. در این مرحله لازم است، این تصمیمات را با جهت گیری های کلان نظام اسلامی مطابقت داد و اگر خلاف بود آنها را اصلاح کرد. نظام اسلامی مبتنی بر معارف، اخلاق اسلامی و احکام اسلامی آن هم با قرائتی که امام و رهبری دارند از سایر سو گیری های سیاسی و اجتماعی متمایز میشود. ما نمی توانیم در فعالیت های اجتماعی به این مبانی بی اعتنا باشیم و یا این مبانی را از کسانی بگیریم که با جهت گیری های امام و رهبری زاویه دارند. بنا بر این ما به سراغ شخصیت هایی رفتیم که آنها را پشتوانه فکری نظام و در خط رهبری می دانیم.
صابر: خب حالا به این نتیجه رسیدیم که باید از یک فقیهی که در عین حال به مسائل سیاسی هم آگاهی دارد، استفاده کنیم، چه کسی بهتر از ولی فقیه، چرا جبهه پایداری به سراغ آیت الله مصباح رفته اند؟
لنکرانی: در جریان وقایع مجلس نهم که عده ای به آیه الله مصباح گفته بودند شما که لیدر جبهه پایداری هستید به اینها بگویید لیست ندهند. ایشان فرموده بودند من لیدر آنها نیستم. این فرمایش ایشان آن موقع دستاویزی شد که عده ای بگویند جبهه پایداری از چشم علامه مصباح افتاد و دیگری ایشان از جبهه حمایت نمیکنند. من آن موقع سخنگوی جبهه بودم، وقتی گرفتم و به محضر ایشان رفتم و عرض کردم این صحبت شما برای ما خیلی مسأله ساز شده چون ما افتخارمان این است که حضرت عالی قبول زحمت کردید و ما در شورای فقاهتی پس از تایید شما مطالب را اجرایی میکنیم . ایشان فرمودند" میدانی چرا گفتم من لیدر جبهه نیستم؟ چون در کشور ما یک رهبر بیشتر نداریم آنهم حضرت آیت الله خامنه ای ادام الله ظله العالی است. نباید کسانی از سلایق مختلف سیاسی گمان کنند در امور نظام شأنی جز تبعیت از رهبری حتی برای بزرگان حوزوی قابل تصور است " تاکید به حق ایشان همواره این است که جبهه باید خود را با رهبری تطبیق دهد و همه هم و غم خود را در ترویج اندیشه ها و منویات ایشان قرار دهد و شانی جز این برای خود قایل نباشد.
[ یکشنبه 92/5/6 ] [ 9:29 عصر ] [ باران ]
[ نظرات () ]
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : PIcHaK.NeT ] |