سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یک فنجان بصیرت
چه فرقی می کند. درعصر ارتباطات‌ نفس بکشم یا قرون وسطا. وقتی خبری ازتو نباشد. دوره جاهلیت است. اللهم عجل لولیک الفرج .... 
قالب وبلاگ
هاشمی رفسنجانی با شعار سازندگی آمد و همین گفتمان را پی گرفت و اکنون هم به همان عنوان شناخته می شود. خاتمی با گفتمان اصلاحات ظهور کرد و بدان وفادار ماند. اما احمدی نژاد با چه شعاری به میدان آمد؟ چه کرد؟ و پس از پایان دولتش به چه شناخته خواهد شد؟ این سوالات بهانه نگارش این مطلب را فراهم کرده است.
به گزارش گروه سیاسی«تیتر یک»، مرسوم است هر دولتی را به گفتمانی منسوب می کنند. در تاریخ سیاسی بعد از انقلاب؛ دولت هاشمی رفسنجانی به دولت سازندگی و دولت خاتمی به دولت اصلاحات معروف شد، اما دولت احمدی نژاد را چه بنامیم؟ آیا می توانیم دولت احمدی نژاد را دولت اصول گرایی بنامیم؟ یا باید دولت عدالت بنامیم یا عنوان دیگری برای آن جستجو کنیم؟ ظاهرا هنوز هیچ عنوانی برای دولت احمدی نژاد مرسوم نشده است بهترین عنوان همان نام رئیس جمهور است. دولت نهم و دهم، دولت احمدی نژاد است و حضور وی در کل کابینه مشهود است. هر چند وی وعده داد که کابینه ای هفتاد میلیونی تشکیل دهد اما عملا حلقه ی یاران وی از انگشتان دست هم تجاوز نکرد. به همین خاطر افراد در دولت احمدی نژد مناصب مختلف و حتی 17 مسئولیت می پذیرند. دولت احمدی نژاد فقط در خود وی تبلور یافته است.

اما گذشته از عنوان هر دولت، جریانی که یک دولت از آن بر می خیزد نیز مهم است. مشهور است احمدی نژاد از بدنه ی اصول گرایی برخاسته اما آیا دولت احمدی نژاد، دولتی اصول گرا بوده؟ اگر اصول گرایی را یک جریان و نوع خاصی از تفکر تلقی کنیم که دارای معیارهای و اصولی مشخص است؛ نسبت احمدی نژاد با این جریان فکری و سیاسی چیست؟ به عبارت دیگر احمدی نژاد و دولتش در کجای مختصات اصول گرایی می نشینند؟ این سؤال ِ کلی، چند سؤال جزئی دیگر در بطن خود دارد که اذهان را به خود معطوف می دارد:
-آیا احمدی نژاد اصول گرا بوده؟
-آیا احمدی نژاد اصول گرا مانده؟
-آیا دولت نهم و دهم احمدی نژاد، منطبق بر اصول و معیارهای اصول گرایی بودند؟
-آیا می توان تفاوت دولت نهم و دهم را در میزان تطابق با معیارهای اصول گرایی دانست؟
به نظر می رسد برای یافتن پاسخ این سؤالات نیازمند بازخوانی یک سابقه هستیم. بازخوانی که نشان می دهد نسبت بین دولت اصول گرایی و دولت احمدی نژاد چیست.

1.بازخوانی یک سابقه
سال 76 را باید مهمترین سال سیاسی در تاریخ جریان های سیاسی بعد از انقلاب اسلامی ایران دانست. سالی که باعث شد تا جناح سیاسی چپ به منصب ریاست جمهوری رسیده و تمام توان خود را برای ماندن در قدرت صرف کند اما انشقاق و چند پارگی این جناح منجر به شکست های متوالی شده و در نهایت مجبور شد تا تمامی مناصب را تحویل اردوگاه رقیب دهد. درسی که اصول گرایان امروز باید از آن عبرت بگیرند.

اما جناح شکست خورده یعنی جناح راست بعد از شکست در انتخابات ریاست جمهوری سال 1376 به یک جمع بندی رسید و آن اینکه بدنه ی این جناح نیازمند افراد جوان و نخبه بوده و پدران این جناح بهتر است به جای ورود مستقیم در عرصه ی سیاست نقش حامی و ناظر از نیروهای جدید و جوان را بر عهده گیرند. ورود شخصیت های جدید و جوان در جناح راست، سازوکار جدید و مشخصی را با عنوانی نو پدید آورد. در آخرین سال های دهه ی هفتاد و اوائل دهه ی هشتاد ظهور ائتلاف آبادگران جوان زمینه و بستر را برای شکل گیری هویت جدید برای جناح راست به وجود آورد، مجموع نیروهای منتسب به جناح راست توانستند ذیل عنوان اصول گرایی به هویتی جدید برسند. 
اصول گرایان با یافتن نیروی جدید و جوان و همچنین بازسازی جناح خود با عنوان و هویت اصول گرایی تلاش خود را برای رقابت و فتح سنگرهای قدرت آغاز کرد. ابتدا شورای شهر، سپس مجلس هفتم فتح شد و به دست نیروهای اصول گرا افتاد. بعد از آن نوبت به فتح منصب ریاست جمهور رسید، اما اختلاف اصول گرایان از همان سال 84 و قبل از فتح ریاست جمهوری شروع شد. به عبارت دیگر اصول گرایان بر عکس اصلاح طلبان هنوز به ریاست جمهوری نرسیده اختلافات را شروع کردند. اما در نهایت آنکه به این منصب رسید شخصی جز محمود احمدی نژاد نبود.
احمدی نژاد رئیس جمهور شد، هر چند احمدی نژاد گزینه ی اول اصول گرایان نبود اما باید با وی کار می کردند. احمدی نژاد نیز از ابتدا فهمید رابطه ی او با اردوگاه اصول گرایان بسیار لرزان بوده و بر پایه ای از حب و بغض استوار شده است. 
بعد از شکل گیری اردوگاه اصول گرایی دو نهاد اصلی این جریان یعنی جامعه مدرسین حوزه علیه ی قم و جامعه ی روحانیت مبارز درصدد تبیین اصول و شاخص های اصول گرایی پرداخته و تلاش کردند با مشخص ساختن معیارهای اصول گرایی، میزانی مشخص برای ارزیابی افراد منتسب به این جریان فراهم سازند. در منشور اصول گرایی محورهای ذیل به عنوان معیارها و شاخص های اصول گرایی از سوی اردوگاه اصول گرایان بیان شده است. 
-اصول مورد توجه منشور، عبارتند از:
1.اسلام
2.جمهوری اسلامی (قانون اساسی)
3.خط و سیره امام
4.ولایت مطلقه فقیه
-شاخصه‌های منشور اصولگرایی نیز عبارتند از:
1.دفاع از ارزش‌های اسلامی؛
2.پایبندی به مبانی انقلاب اسلامی؛
3.التزام عملی به ولایت فقیه و فصل‌الخطاب دانستن نظر رهبری معظم انقلاب؛
4.احترام و توجه به جایگاه روحانیت و مرجعیت؛
5.ساده‌زیستی و پرهیز از تجمل‌گرایی و اشرافی‌گری و توجه ویژه به گروه‌های ضعیف و نیازمند؛
6.اعتقاد به آزادی‌های مشروع و مردم‌سالاری دینی؛
7.عدالت محوری و مبارزه با فساد؛
8.تاکید و باور به پیشرفت همه جانبه کشور؛
9.اداره امور بر اساس موازین اسلامی، عقلانیت، قانون، برنامه، حسن تدبیر و عطوفت با مردم؛
10. اعتقاد و التزام به تعامل و هماهنگی میان قوا در سایه تدبیر‌های رهبری معظم؛
11. دشمن‌شناسی، استکبارستیزی، استقلال‌طلبی و موضع‌گیری صریح در برابر دشمنان و فتنه‌ها؛
12. تلاش برای تحقق وحدت امت اسلامی.(؟)
بنابراین با توجه به اصولی که بیان شد می توان عملکرد دولت نهم و دهم احمدی نژاد را بر مبنای این اصول سنجید. البته باید بیان داشت که مشخص ساختن اصول و شاخصه ها به معنای محدود سازی مسئولین نیست بلکه به منظور سنجش افراد و عملکرد آنان است. مقام معظم رهبری با نفی این مطلب که اصول‌گرایی به معنای محدودیت است، می‌فرمایند:
«یکى از کارها، مشخص کردن اصول است. ما اصولى داریم که باید از این اصول تخطى نشود. یعنى به نام فکرپردازى و اندیشه‌پردازى، از اصول انحراف پیدا نشود. اصول، شاخصهاى راه صحیح و صراط مستقیم است. خطاست اگر اصول را به دیواره‌هائى تشبیه بکنیم که انسان از وسط این دیواره‌ها باید حرکت کند؛ نه، اصول شاخصند. یک راه مستقیمى وجود دارد، یک صراط مستقیمى هست که این، انسان را به هدف میرساند. این صراط مستقیم را باید شناخت، باید کشف کرد. هیچ‌کس در محدوده‌ى صراط مستقیم زندانى نشده. اجبار به پیمودن صراط مستقیم در هیچ‌کس نیست. این اصول کسى را اجبار نمی‌کند، الزام نمی‌کند، محدود نمی‌کند، بلکه این اصول انسان را هدایت می‌کند و به او می‌گوید که اگر چنانچه بر طبق این اصول حرکت کردى، به آن نتیجه‌ى مطلوب خواهى رسید؛ اگر از این اصول تخطى کردى، به هدف نخواهى رسید...» (1)

2.احمدی نژاد و اصول گرایان

با پیروزی احمدی نژاد بسیاری آن را ادامه ی تلاش اصول گرایان برای کسب قدرت و پیروزی او را پیروزی اصول گرایان تلقی کردند. تلقی که هیچگاه از سوی احمدی نژاد صراحتا یا در حتی در لفافه تأیید نشد. حتی مشاور احمدی نژاد، جوانفکر صراحتا این انتساب را رد کرده و مدعی شد احمدی نژاد فراتر از هر جریان سیاسی است. ادعایی که خیلی زود به رویا پیوست. چراکه احمدی نژاد برای ادامه ی حضور خود در قدرت چاره ای جز جریان سازی سیاسی ندارد.
هر چند عده ای از اصول گرایان تلاش کردند این پدیده و فرزند ناخواسته ی اصول گرایی را مصادره به مطلوب کنند اما خود ِ فرزند، چنین تلقی از خود و جریانی که به آن منتسب می شد نداشت. احمدی نژاد خود را صاحب گفتمانی جدید و متفاوت می دید هر چند در برخی از اصول و معیارها با اردوگاه اصول گرایی اشتراکاتی داشت اما با آن همپوشانی نداشت. 
بدنه ی اصول گرایی ابتدا بسیار تلاش کرد تا با چینش نیروهای خود در دولت نهم حضور خود را حداکثری ساخته و دولت احمدی نژاد را به سود خود تصرف کند. نقش شخصیت هایی نظیر باهنر و لاریجانی در ترکیب دولت نهم بارز و مشخص بود. وزیرانی نظیر دانش جعفری، متکی، پورمحمدی، صفارهرندی، محسنی اژه ای و ... همگی متعلق به جریان اصول گرایی بودند و حضور آنان در دولت نهم حاکی از تلاش اصول گرایان برای اصول گرایی نمودن دولت نهم داشت. هر چند این تلاش به دلیل استفاده احمدی نژاد از ظرفیت اصول گرایی در کشور به حق بود اما احمدی نژاد در بسیاری از موارد با اصول گرایان که نمادش مجلس هفتم بود اختلاف داشت. این اختلاف خیلی زود خود را نشان داد. احمدی نژاد اصراری نداشت دولت خود را ثمره ی اصول گرایی بداند از این رو اختلاف دیدگاه رئیس دولت با جریان اصول گرایی بعد از مدتی سرباز کرد و نشان داد که نمی تواند ادامه دار باشد. 
عزل پشت سر هم وزرای اصول گرای دولت نهم و حضور حداقلی وزرای منتسب به جریان اصول گرایی در دولت دهم نشان از تلاش احمدی نژاد برای دور شدن از اردوگاه اصول گرایی و تعریفی جدید از گفتمان منتسب به دولت خود داشت. به این ترتیب احمدی نژاد ترجیح داد در ترکیب دولت دهم از شخصیت هایی همسو با خود استفاده کند که لزوما از جبهه ی اصول گرایی نبودند. حضور افرادی نظیر رحیمی، مشایی، صالحی و ... در دولت دهم نشان از جهت گیری متفاوت احمدی نژاد نسبت به دولت نهم داشت. بسیاری از شخصیت های که در دولت دهم حضور داشتند، افرادی ناشناخته بودند و بیشتر همراه و همفکر احمدی نژاد بودند تا همفکر جریان اصول گرایی.


احمدی نژاد با صراحت هر چه بیشتر اختلافات خود را با بدنه ی اصول گرایی علنی ساخت. از طرف دیگر اردوگاه اصول گرایی با موفق نشدن در مصادره ی دولت؛ انتقادات خود را آشکارتر ساخت تا اشتباهات احتمالی به پای اصول گرایی نوشته نشود هرچند با این انتقادات بر طبل اختلاف بیشتر کوبیده شد و جریانات دیگر در این بین استفاده ها بردند. 
بدین ترتیب دولت نهم هر چند در فضای اصول گرایی تنفس می کرد اما رفته رفته با رأی بالای احمدی نژاد در انتخابات 1388 و با شکل گیری دولت دهم عملا احمدی نژاد فاصله ی خود را با جریان اصول گرایی بیشتر کرد. موضع گیری های احمدی نژاد در برخی از موارد نظیر ارتباط با روحانیت و مراجع، وضعیت فرهنگی جامعه، اطاعت از حکم ولی فقیه و ... در تضاد علنی با معیارهای اصول گرایی بود. 

3.آیا احمدی نژاد اصول گرا بود؟ آیا احمدی نژاد اصول گرا ماند؟

احمدی نژاد اصول گرا بود. زمانی که احمدی نژاد نتواست در انتخابات مجلس ششم وارد مجلس شود و زمانی که در دادگاه روزنامه ی سلام به عنوان مدعی العموم حضور پیدا کرد، همچنین هنگامی که از دل جمعیت آّبادگران جوان، احمدی نژاد به عنوان شهردار تهران بیرون آمد، و همچنین عملکرد وی در دوران شهرداری تهران، همکاری احمدی نژاد با شورای هماهنگی نیروهای انقلاب در سال 1384 و حضور در جمع چهارنفره و گردن نهادن به نتیجه ی نهایی اجماع اصول گرا و... همه و همه دلایلی بود بر اصول گرا بودن احمدی نژاد. هر چند عده ای معتقدند که احمدی نژاد در آن وقت هم اصول گرا نبود اما به نظر می رسد این رویکرد بسیار بدبینانه باشد. هر چند احمدی نژاد از اصول گرایی و ظرفیت آن استفاده کرد اما به آن لطفی نکرد و بعد از رسیدن به قدرت تلاش کرد از این اردوگاه جدا شود. 


احمدی نژاد در مناظرات سال 1388 نیز نشان داد هنوز رگه های از اصول گرایی در وی زنده است و هنوز می توان وی را در جرگه ی اصول گرایی محاسبه نمود. ترکیب کابنیه ی دولت نهم نیز نشان داد که احمدی نژاد هنوز خود را متعلق به اردوگاه اصول گرایان می داند. نقش لابی گران جناح راست در تکمیل کابینه ی نهم احمدی نژاد فراموش نشدنی است. همچنین همراهی های اولیه ی دولت نهم و مجلس هفتم همگی نشان از ارتباط وثیق اصول گرایان با احمدی نژاد داشت. حضور افرادی نظیر لاریجانی، متکی، پورمحمدی، همگی نشان از این ارتباط وثیق داشت. 
اما بعد از سال 1388 احمدی نژاد، رهبری یک جریان سیاسی ـ اجتماعی را بر عهده گرفت که فکر می کرد خود آن را ساخته و برپا کرده است و حال اینکه اینگونه نبود. در واقع احمدی نژاد از ثمره ی بسترسازی اصول گرایی در جامعه استفاده کرد. منظور از اصول گرایی ارزش ها و معیارهای اصول گرایی است نه افراد منتسب به معیارها. مشخص است تمامی افرادی که منتسب به جریان اصول گرایی هستند با انطباق معیارها و شاخص های اصول گرایی بر آنان ضعفشان مشخص می شود با این تفاوت که آنان خود را از جریان و جرگه ی اصول گرایی جدا نمی دانند. 
اما با توجه به اصول و شاخص هایی که بیان شد و با توجه به عملکرد احمدی نژاد در دولت دهم از خود نشان داد به نظر می رسد وی اصول گرا نماند و اصراری هم بر اصول گرا ماندن خود نداشته است. این ادعا با سخن جوانفکر در رسانه ی ملی نیز تأیید می شود. جوانفکر به صراحت در برنامه ی زنده ی تلویزیونی اعلام کرد که خود احمدی نژاد هم خود را جزو جریان اصول گرایی نمی داند. 
بدیهی است که اصول گرا بودن بستگی به معیارها دارد. تا وقتی که اصول و معیارها بر کسی تطبیق بکند آن فرد اصول گراست و اگر فرد تغییر کند او از جرگه ی اصول گرایی خارج می شود نه اینکه عرصه ی اصول گرایی را آنقدر وسیع کنیم تا به نوعی فردی را که روزی متعلق به این اردوگاه بوده نجات دهیم. احمدی نژاد در دولت دهم نشان داد که اصول گرا نیست. ایستادگی وی در مقابل حکم رهبری در جریان معاون اولی مشایی و عزل وزیر اطلاعات نشان از نوعی برگشت احمدی نژاد از اصول گرایی دارد. 
جمع بندی:
اما به نظر می رسد در مجموع هر چند شخص احمدی نژاد چرخش هایی داشته و از جاده ی اصول گرایی با عملکرد خود خارج شده اما کابینه ی احمدی نژاد در هر دو دولت؛ از جریان اصول گرایی تغذیه کرده و به این جریان بر می گردد.
اگر به ترکیب وزرا در دو دولت نهم و دهم بیاندازیم این تحلیل به دست می آید که هر چند احمدی نژاد از اصول گرایی برخاست و از ظرفیت این اردوگاه استفاده کرد اما به آن وفادار نماند و تلاش کرد جریانی دیگر به راه اندازد. اما دو دولت وی به صورت حداقلی در فضای اصول گرایی تنفس کرده و تلاش کردند اهداف اصول گرایی را به صورت حداقلی تأمین کنند. به عبارت دقیق تر احمدی نژاد با افکار و اعمال خود اصول گرایی را تقلیل داده است. 




در این مجال به دنبال ارزش گذاری بر روی هیچ گروه یا جریان سیاسی نبوده و نیستیم اما معتقدیم دولت احمدی نژاد دولتی اصول گرا نبوده اگر هم بپذیریم دولت احمدی نژاد دولتی اصول گرا بوده یا باید بسیار اصول گرایی را محدود کنیم و آن را تقلیل دهیم و یا اینکه اصول را در بعضی از موارد تغییر دهیم. هر چند شخص احمدی نژاد اصراری بر اینکه وی را شخصی اصول گرا بخوانند ندارد و بیشتر تلاش می کند تا خود و دولت خود را صاحب گفتمانی جدید بداند. گفتمانی که بی شک علاقمند به ادامه ی حضور آن در فضای سیاسی کشور هم هست. 
به عبارت دیگر اصراری نداریم که دولت احمدی نژاد را دولتی اصول گرا بدانیم هر چند می توانیم بگویم، اصولگرایی حداقلی است؛ نه عیبی برای دولت است و نه عیبی برای جریان اصول گرایی بلکه مشخص می شود از دولت اصول گرایی تا دولت احمدی نژاد تفاوت بسیار است و این دو هر گز بر یکدیگر منطبق نیستند. هر چند این حق را برای خود قائلیم که دو دولت احمدی نژاد را با گفتمان اصول گرایی بسنجیم.
حال اگر دولت احمدی نژاد دولت اصول گرایی نبوده آیا لازم نیست کار نا تمام سال 1384 در کسب منصب ریاست جمهوری و تشکیل دولت اصول گرایی پیگیری شود و این هشت ساله جبران شود؟
1.بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار دانشجویان سراسر کشور -  7/7/1387
منبع: دیده بان

[ شنبه 91/10/30 ] [ 8:1 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

قُل هٰذِهِ سَبیلی أَدعو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلىٰ بَصیرَةٍ أَنا وَمَنِ اتَّبَعَنی ۖ وَسُبحانَ اللَّهِ وَما أَنا مِنَ المُشرِکینَ﴿۱۰۸﴾ یوسف بگو: «این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت می‌کنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم!»
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 71
بازدید دیروز: 129
کل بازدیدها: 1055696
  • قالب بلاگ اسکای | اس ام اس دون