یک فنجان بصیرت
چه فرقی می کند.
درعصر ارتباطات نفس بکشم یا قرون وسطا.
وقتی خبری ازتو نباشد.
دوره جاهلیت است.
اللهم عجل لولیک الفرج ....
|
مادر شهید میرنوری می گوید: پس شهادت فرزندم روزی متوجه شدم که زنگ منزلمان را می زنند وقتی به دم در رفتم متوجه شدم برای اعزام سید شعبان به سربازی آمده اند که به آنها گفتم کمی دیر آمدید پسرم چند ماه پیش به شهادت رسیده است.
![]() گروه دفاع مقدس«تیتریک»؛ نام: سید شعبان فرزند: سید رمضان تاریخ تولد: 1344/1/22 محل تولد: طالقان روستای اورازان محل کار: دانشجوی علوم سیاسی محل شهادت: دیوان دره استان کردستان تاریخ شهادت: 21/5/62 سید شعبان میرنوری جوان 18 ساله کرجی در سال های آغازین جنگ تحمیلی از طریق نیروی مقاومت بسیج سپاه کرج به عنوان نیروی داوطلب در قالب اردوی هجرت برای تدریس و انجام کارهای فرهنگی و تبلیغاتی به جبهه های حق عیه باطل اعزام شد. وی که در قالب اردوهای هجرت به مناطق عملیاتی غرب رفته بود در کارهای فرهنگی اهتمام فراوانی داشت بطوری که در مناطق دیوان دره به اجرای تئاترهای مختلف و تدریس به کودکان جنگ زده اقدام نمود. نمونه ای از دست نوشته ی شهید ( ارسال نامه برای خانواده )
در حال اجرای تئاتر در دیوان دره استان کردستان ( طرح اردوی هجرت ) خصوصیات اخلاقی مادر سید شعبان از خصوصیاتش فرزند شهیدش اینطور یاد می کند، پسرم از اعضای فعال بسیج بود، پسر بسیار زحمت کش، سخت کوش و قانعی بود، نماز اول وقتش هیچگاه ترک نمی شد و در انجام امور خیر همیشه پیش قدم بود، به عنوان فرزند بزرگ خانواده کمک حال پدرش بود و مدام احترام بزرگ تر خویش را نگه می داشت. پدر شهید نیز در مورد خصوصیات اخلاقی فرزند شهیدش در تائید حرف های مادر سید شعبان فقط به همین جمله بسنده می کند که سید شعبان حق فرزندی را به طور کافی و وافی در حق ما به جا آورد.
پدر و مادر شهید سیدشعبان میرنوری
شرح مختصری از زندگی شهید مادر شهید می گوید در سال 44 و در نیمه شعبان روز میلاد امام زمان (عج) فرزندم به دنیا آمد، به همین سبب نام وی را شعبان نهادیم. در آن سال ها خصوصا در مناطق روستایی کودکان بی شماری به علت ابتلا به سرخک و بیماری های مختلف از دنیا می رفتند، ما نذر کرده بودیم که اگر به سیدشعبان به بیماری خاصی مبتلا نشود به پابوس امام رضا روانه اش کنیم، وقتی سیدشعبان به سن 5 سالگی به همراه پدرش به پابوس امام هشتم مشرف شد.
خاطره ای از شهید پدر سید شعبان می گوید، وی قرار بود که مهرماه برای خدمت مقدس سربازی اقدام نماید و به همین سبب اقدام به ارسال دفترچه خدمت نموده بود، سید شعبان در تاریخ مردادماه و 2 ماه قبل از تاریخ اعزام به خدمت در حالی که به صورت داوطلب به جبهه رفته بود در دیوان دره به شهادت می رسد. مادر شهید در ادامه ی این خاطره می گوید: پس شهادت فرزندم روزی متوجه شدم که زنگ منزلمان را می زنند وقتی به دم در رفتم متوجه شدم برای اعزام سید شعبان به سربازی آمده اند که به آنها گفتم کمی دیر آمدید پسرم چند ماه پیش به شهادت رسیده است. آقا سید مرتضی، برادر سید شعبان در مورد وصیت نامه شهید به نقل از همرزمانش افزود: به علت حمله شبانه و عقب نشینی زود هنگام، وسایل به جا مانده از شهید مفقود شده به همین سبب وصیت نامه ای از شهید بر جای نمانده است. حرف آخر خداوند را شاکرم و افتخار میکنم که پسری با ایمان داشتیم و توانستیم آن را به راه انقلاب و امام فدا کنیم، انشاءالله هر جا که هست با امام حسین(ع) محشور شود؛ باز هم خدا را شاکرم به خاطر سختی ها و دلواپسی هایی که برای دیدن فرزندم میکشم، هیچ وقت کاری نکردم که دشمن شاد شود؛ مادران امروز باید با الگو برداری از حضرت زهرا (س) فرزندانشان را آن طور که اسلام میخواهد تربیت کنند تا در خدمت انقلاب اسلامی باشند چون ما هرچه داریم از این انقلاب داریم. منبع: کرج رسا [ دوشنبه 92/5/28 ] [ 3:1 عصر ] [ باران ]
[ نظرات () ]
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : PIcHaK.NeT ] |