میانه بالا، چهارشانه، موی مجعد، گندمگون و خال سیاهی هم بر گونه داشت. اولین امامی که بعد از امام حسن و امام حسین هم از طرف پدر و هم از طرف مادر هاشمی، علوی و فاطمی است؛ هم حسنی است و هم حسینی...
نام: محمد
نام پدر: امام سجاد (علیه السلام)
نام مادر: فاطمه بنت الحسن (ام عبدالله)
القاب: باقر، هادی، شاکر، امین، صابر، شبیه (چون بسیار شبیه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بودند)
کنیه: ابوجعفر
تاریخ تولد: اول یا سوم رجب 57 ه.ق
مکان تولد: مدینه
بنابراین امام باقر (علیه السلام) اولین امامی است که بعد از امام حسن و امام حسین (علیهما سلام) هم از طرف پدر و هم از طرف مادر هاشمی، علوی و فاطمی است و ضمنا هم حسنی است و هم حسینی. و امام صادق (علیه السلام) در مورد ام عبدالله فرمود: صدیقه ای است که در آل حسن (علیه السلام) نظیر ندارد.
تاریخ شهادت: هفتم ذی الحجة 114ه.ق به واسطه سمی که هشام ابن عبدالملک به حضرت خوراند. و برخی گفته اند: زید ابن حسن به دستور هشام، زین اسب حضرت را به زهر آغشته کرد و امام (علیه السلام) را مجبور به نشستن بر آن زین کردند. پاهای امام (علیه السلام) در اثر جذب زهر متورم گردید و سه روز بعد به شهادت رسیدند. حضرت در لحظه شهادت، امام صادق (علیه السلام) را طلبید و به او فرمود: بعد از من برای شیعیان چه خواهی کرد؟ امام فرمود: به خدا قسم چنان آنان را تعلیم دهم که اگر به شرق روند یا به غرب، چیزی نشنوند مگر این که ما گفته باشیم.
شمایل حضرت: میانه بالا، چهارشانه، موی مجعد، گندمگون و خال سیاهی هم بر گونه داشت.
دو واقعه در دوران کودکی امام (علیه السلام)
الف) سلام رسول خدا (صل الله علیه و آله) به امام باقر (علیه السلام):
هنگامی که آیه «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولو الامر منکم» نازل شد جابر ابن عبدالله انصاری خدمت رسول خدا (صل الله علیه و آله) رسید و عرض کرد: یا رسول الله! خدا و پیامبرش را می شناسیم اما «اولو الامر» که اطاعتشان بر ما واجب شده چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند: اولین آنها برادرم علی است. دومی فرزند بزرگ او حسن و سومی برادرش حسین. چهارمی علی ابن الحسین و پنجمی باقر العلوم محمد ابن علی است. ای جابر! تو آن قدر عمر خواهی کرد که او را می بینی. سلام مرا به او برسان. چشمان جابر در اواخر عمرش بسیار کم سو شده بود و در مسجد می نشست و با صدای بلند می گفت أین باقر العلوم؟ (کجاست شکافنده علم) تا این که بالاخره امام (علیه السلام) را در دوران کودکیش دید و دست حضرت را بوسید و حتی می خواست پای حضرت را ببوسد ولی حضرت اجازه نداد.
ب) اعتراض امام باقر(علیه السلام) به یزید:
هنگامی که اسرا وارد مجلس یزید شدند، یزید با وزرایش در مورد این که با آنان چه کند مشورت کرد. مشاورین یزید حکم به قتل آنها دادند. امام باقر (علیه السلام) با وجودی که کودکی چهارساله بود بلند شد و فرمود: فرعون نیز در مورد موسی و هارون (علیهما سلام) مشورت کرد. مشاورینش حکم به مبارزه کردند. اما مشاورین تو حکم به قتل ما نمودند؛ چون مشاورین فرعون حلال زاده بودند اما مشاورین تو حرام زاده هستند.
دوران امامت حضرت (علیه السلام):
الف) عصر فقاهت:
دوران حضرت را عصر فقاهت نامیده اند. زیرا دستگاه اموی فقهای زیادی در مدینه داشت تا حضرت را از مرجعیت عامه بیرون کنند. اما امام باقر (علیه السلام) از چنان علمی برخوردار بود که تمام دانشمندان در محضر او همچون طفل دبستان، کوچک می نمودند. در دوران امام باقر (علیه السلام)، مذاهب کلامی بسیار چون مرجئه، معتزله، اشاعره و خوارج بوجود آمدند. امام (علیه السلام) در مبارزه فرهنگی با گروه های مذکور با تشکیل جلسات علمی سه هدف را دنبال می کردند:
1) عرضه دیدگاه های صحیح اسلامی در همه زمینه ها به ویژه پاسخ به پرسش های ادیان دیگر
2) روشنگری نسبت به انحرافات فلسفی، فقهی، کلامی، تفسیری، تاریخی و اخلاقی علمای وابسته به حکومت
3) تربیت شاگرد و گسیل آنان به نقاط مختلف جهان اسلام
ب) اقدام های سیاسی امام (علیه السلام):
امام با تشکیل کلاس های درس و فعالیت های قوی و مستمر علمی توانستند بار دیگر مردم را متوجه مرجعیت علمی و سیاسی اهل بیت (علیهم سلام) نمایند.
ج) تیراندازی عجیب امام (علیه السلام):
هشام برای مسخره کردن و دست انداختن امام خواستار تیراندازی امام با تیر و کمان شد. امام طفره رفت، ولی هشام امام را بر این کار قسم داد. امام تیر اول را به هدف زد و تا نه تیر که پیکان هر تیر در انتهای تیر قبلی می نشست تیراندازی کرد. هشام ناخودآگاه به تحسین و تمجید از امام پرداخت.
آری اگر امام (علیه السلام) هزار بار دیگر هم تیر می انداخت به همین شکل به هدف می نشست؛ زیرا امام تعادل دارد و ذره ای خطا در گفتمان یا تیراندازی یا هر کار دیگر در او راه ندارد.
کرامتی از امام (علیه السلام):
الف) مشاهده ملکوت آسمان ها و زمین:
جابر ابن یزید جعفی گوید: به امام (علیه السلام) عرض کردم: ابراهیم (علیه السلام) ملکوت آسمان ها و زمین را چگونه دید؟ حضرت انگشتش را به سوی آسمان گرفت. پس نوری از دست حضرت به آسمان متصل بود طوری که چشم را خیره می کرد. آنگاه فرمود: ابراهیم (علیه السلام) ملکوت آسمان و زمین را اینگونه دید. سپس حضرت مرا به خانه برد و فرمود چشمت را ببند؛ پس لحظاتی بعد گفتم اجازه می دهید چشمانم را باز کنم؟ حضرت فرمود: باز کن اما چیزی نخواهی دید؛ چون در ظلماتی هستیم که ذوالقرنین پا گذاشته بود. پس چشمانم را باز کردم اما حتی زیر پایم را نمی دیدم. اندکی راه رفتیم پس حضرت فرمود: اکنون در چشمه ای هستیم که خضر از آن آب حیات نوشید. پس مرتب از عالمی به عالم دیگر می رفتیم تا این که 5 عالم را طی کردیم. پس حضرت فرمود: ابراهیم عالم ملکوت را این چنین دید که تو عالم زمین را دیدی. او ملکوت آسمان ها را که 12عالم است مشاهده نمود. هر امامی که از دنیا برود در یکی از آن عوالم ساکن می شود تا قیام مهدی(عج) واقع شود. پس دوباره چشم بر هم گذاشتیم و بجای اول برگشتیم در حالی که سه ساعت گذشته بود.
ب) امام (علیه السلام) حجت خداوند بر انس و جن:
سعد اسکافی گوید: روزی خدمت امام باقر (علیه السلام) رسیدم اما حضرت فرمود: منتظر بمان. پس مدتی بیرون از اتاق ایستادم که ناگاه افرادی بیرون آمدند که از کثرت عبادت لاغر بودند و بقدری زیبا بودند که تا کنون کسی را به آن زیبائی ندیده بودم. به امام (علیه السلام) عرض کردم: اینان که بودند؟ حضرت فرمود: برادران تو از طایفه جن بودند و آمده بودند حلال و حرام خود را بیاموزند. آیا نمی دانی امام حجت خداوند بر انس و جن است؟
معجزاتی از حضرت (علیه السلام):
الف) حق مؤمن
عباد ابن کثیر بصری گوید: به امام عرض کردم: حق مؤمن بر خداوند چیست؟ امام (علیه السلام) به درختی اشاره نمود و فرمود: حق مؤمن این است که اگر به این درخت بگوید بیا، بیاید. عباد گوید: در این هنگام مشاهده کردیم که درخت از ریشه کنده شد و خدمت امام (علیه السلام) رسید. حضرت فرمود: کاری با تو نداشتم فقط خواستم مثالی زده باشم.
(آری حق مؤمن تصرف در عالم است نه مصرف عالم)
ب) زنده کردن مردگان
جوانی از اهالی شام هر روز نزد حضرت می آمد. بعد از مدتی مریض شد و از دنیا رفت. وقتی حضرت خبر رحلت او را شنید عبای پیامبر (صل الله علیه و آله) را بر دوش نهاد و بعد از خواندن نماز نزد جوان رفت و آن جوان را صدا زد. جوان زنده شد و گفت: لبیک یابن رسول الله و سال ها به حیات خویش ادامه داد.
ج) دیدن پشت دیوار
ابوالصلاح گوید: خانه امام (علیه السلام) را دق الباب کردم. کنیز حضرت در را باز کرد. من دست خود را روی سینه او گذاشتم و گفتم مولایت در خانه هست؟ پس شنیدم که حضرت از اندرونی خانه فریاد زد: مادر تو را مباد داخل شو. پس سراسیمه خود را به حضرت رساندم و گفتم: ای مولای من! به خدا سوگند که منظوری جز امتحان شما نداشتم. حضرت فرمود: اگر گمان کرده اید این دیوار بین ما و شما حائل است پس در مورد ما بد اعتقادی دارید.
یک روایت زیبا از امام باقر (علیه السلام):
امام باقر (علیه السلام) فرمودند: چون زمان شهادت پدرم فرا رسید مرا به سینه خود چسباند و فرمود: پسر جان تو را به چیزی سفارش می کنم که پدرم هنگام شهادتش مرا به آن سفارش نمود.
بر حق صبر کن اگرچه تلخ باشد (اصول کافی ج3 ص145 حدیث13)
امام باقر (علیه السلام) شکافنده علم است یا انیشتین که اتم را شکافت؟
مجرای فیض تمام فیوضات الهی از جمله علوم، امام است. لذا اگر انیشتین یا هر دانشمند دیگری هم حقیقتی از حقایق عالم را کشف می کند از ناحیه امام است. چه این که خداوند در قرآن کریم می فرماید: «تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر» یا می فرماید: «و کل شی احصیناه فی امام مبین» و بارها رسول اکرم (صل الله علیه و آله) امام مبین را امام (علیه السلام) دانستند از جمله در غدیر خم (به تفاسیر روائی ذیل آیه 12یاسین مراجعه شود) لذا هر کس هر چه دارد از امام است و امام ولی نعمت همگان و بزرگترین و عام ترین مجرای فیض الهی است. بوعلی سینا و ملاصدرا و بسیاری از بزرگان دیگر هنگامی که مطلب علمی را متوجه نمی شدند به اهل بیت (علیهم السلام) توسل می نمودند.
منبع: کتاب زندگی امام محمد باقر(ع)، محمد محمدی اشتهاردی