یک فنجان بصیرت
چه فرقی می کند.
درعصر ارتباطات نفس بکشم یا قرون وسطا.
وقتی خبری ازتو نباشد.
دوره جاهلیت است.
اللهم عجل لولیک الفرج ....
|
نامه ای که اشک را مهمان چشم های بچههای جهادی میکند...
کلا از این جور اتفاق ها خیلی در اردوهای جهادی می افتد. نامه هایی که بچه ها می نویسند، درد دل هایی که مادر ها دارند،بغضی که می توانی رد آن را در نگاه سنگین پدرها ببینی... بچه های جهادی دلشان صندوقچه این جور حرف هاست. حرف های دلی. حرفهایی که مالِ دل کویر است. فقط می توانی در روستا آن ها را ببینی و بشنوی. حالا هر چه قدر هم من بگویم،بچه مرفه های تهرانی که اوج سختی کشیدن شان ترافیک اتوبان صدر است،چه می فهمند از حرف های من؟ چه می فهمند که خانه نداشتن کبری چه دردی به جان بچه های حهادی می دهد. چه می فهمند این که کبری "خامنه ای" را دوست می دارد چه قندی در دل ما آب می کند...
هیچ. این را بخوانید. این یکی از هزار نامه جهادی است. نامه ای که کبری نوشته برای بچه های جهادی. نامه ای که اشک را مهمان چشم های بچههای جهادی میکند...
اما ما مخلص توییم کبری جان...
منبع: خبرگزاری دانشجو [ یکشنبه 93/7/27 ] [ 4:27 عصر ] [ باران ]
[ نظرات () ]
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : PIcHaK.NeT ] |