یک فنجان بصیرت
چه فرقی می کند.
درعصر ارتباطات نفس بکشم یا قرون وسطا.
وقتی خبری ازتو نباشد.
دوره جاهلیت است.
اللهم عجل لولیک الفرج ....
|
با رسیدن به روزهای پایانی، ماموریت جهانگیری نیز به پایان رسیده است، اما در این میان بازنده اصلی این میدان خود اسحاق جهانگیری است. او در میانه ماندن و رفتن مستاصل باقی مانده است. ماندن او تبعات جبران ناپذیری را برای اردوگاه اصلاح طلبان خواهد داشت؛ از دیگر سو کسب آراء بسیار کم او موجب بیاعتباری آشکار وی خواهد شد، شاید حضور جهانگیری در این عرصه برای همیشه پایانی بر حیات سیاسی جهانگیری در سطوح بالاتر از معاون اولی ریاست جمهوری باشد.
پایگاه بصیرت / گروه سیاسی/ مهدی سعیدی
اصلاح طلبان بعد از آنکه سناریوی "عبور از روحانی" را با سناریوی "حمایت از روحانی" جایگزین کردند، به دلایل متعددی تلاش نمودند تا این حمایت را با تکملهای همراه سازند که حاصل آن رسیدن به سناریوی به میدان آوردن "نامزد در سایه" یا "یار کمکی" بود.
اصلاحطلبان با توجه به نگرانیهای احتمالی که در مورد رد صلاحیت احتمالی روحانی دارند، به نامزدی در سایه میاندیشند. در همین راستا "محسن رهامی" عضو شورای هماهنگی جبهه اصلاحات در پاسخ به سوالی در این رابطه گفت: «اگر بگوییم اصلاحطلبان هیچ کسی را در قد و قواره آقای روحانی نداریم این حرف برای جریان اصلاحات خیلی بد است و آسیب پذیری آن را بالا میبرد. ما شخصیتهایی داریم که روی آنها فکر میکنیم تا اگر مشکلی پیش آمد در صحنه باشند.»
غلامحسین کرباسچی نیز در این راستا گفته بود: »به نظر حرف زدن از یک نامزد پوششی چندان هم غیرعاقلانه نیست. روحانی اگر در انتخابات حضور داشته باشد و در رقابت انتخاباتی باشد قطعا هیچ کاندیدای اصلاح طلب یا معتدلی با او رقابت نخواهد کرد. اما بالاخره نمیشود در مورد وضعیت انسانها به صورت قطعی سخن گفت. شاید خدای نکرده کسالتی یا اتفاقی برای روحانی پیش آمد، باید نامزد پوششی وجود داشته باشد. این موضوع نه یک بلوف است و نه اینکه بخواهند کسی را بترسانند یا امیدوار کنند. نیروهای متعدد توانمند ومستعد برای اداره کشور وجود دارد اما با حضور روحانی در انتخابات سال آینده هیچ نیروی اصلاح طلبی در مقابل او نخواهد بود.»
برای محوریت یافتن این سناریو، دلایل زیر مورد تاکید اصلاح طلبان قرار گرفت:
1- نگرانی از رد صلاحیت روحانی: اصلاحطلبان با توجه به نگرانیهای احتمالی که در مورد رد صلاحیت احتمالی روحانی داشتند، به نامزدی در سایه میاندیشیدند.
2- نگرانی از انصراف و کناره گیری روحانی: احتمال کنارهگیری آقای روحانی به علت ناامیدی و یا افزایش فشار منتقدین نیز مزید بر علت شده و بر احتیاط اصلاحطلبان افزوده بود.
3- اهرمی برای تایید صلاحیت روحانی: این اقدام میتوانست مصونیتی برای آقای روحانی در انتخابات باشد و به مثابه مانعی برای شورای نگهبان عمل کند. اصلاح طلبان نسبت به احراز صلاحیت مجدد آقای روحانی نگران بودند و این الگو میتوانست رافعی برای این مساله باشد. حضور گزینههایی دیگر میتوانست هزینه رد صلاحیت روحانی را بالا ببرد، چرا که از نگاه ایشان رد صلاحیت همزمان چند گزینه برای شورای نگهبان میسر نبود.
4- حفظ اصالت جریان اصلاح طلبی: حمایت بدون چون و چرا از روحانی مشکلاتی را برای اصلاح طلبان به همراه داشته و این جریان با این انتقاداتی مواجه شده که چنین حمایتی اصالت جریان اصلاح طلب را با تردید مواجه ساخته است.
5- خطای محاسباتی اردوگاه رقیب: از سویی دیگر حضور نامزدهایی دیگر میتواند اردوگاه رقیب را در برآورد وضیت اصلاح طلبان دچار خطای محاسباتی کند، چرا که همزمان باید با چند نامزد رقابت کرده و در مقابل هم نقدها و انتقاد به اردوگاه رقیب از تریبونهای متعدد بیان خواهد شد.
6- تریبونهای بیشتر برای رقابت: همین حضور متکثر تریبونهای بیشتری را در اختیار این جریان خواهد گذاشت تا حرفهای خود را در سطح افکار عمومی انتشار دهند. ضمن آنکه این کار با تقسیم کاری برنامه ریزی شده بسیار موثر خواهد بود.
7- ممانعت از ریزش آراء و جمع آوری آراء خاکستری: وجود گزینههای وابسته به جریان اصلاحات میتواند آراء بخشهای دیگری از قشر خاکستری را که ممکن است انتقادات و نارضایتی از عملکرد دولت یازدهم موجب واگرایی از این جریان شده باشد را جمع آورد و مانع از ریزش آراء به سبد نامزدهای رقیب گردد. و در نهایت با انصراف به موقع؛ همه این آرا برای آقای روحانی جمع خواهد شد.
8- سهم خواهی از روحانی: نامزد در سایه کارکردهای متفاوت دیگری نیز دارد. او میتواند به عنوان اهرمی برای فشاری بر روحانی به کار اصلاحطلبان آید و در سهم خواهی از وی در صورت موفقیت در انتخابات موثر افتد و حاصل آن تعداد بیشتری از کرسیهای وزارت در دولت آینده برای اصلاحطلبان باشد. اصلاح طلبان در انتخابات گذشته نیز بابت انصراف عارف به نفع روحانی از دولت یازدهم طلب سهم کرده و سبد رای خود را عامل اصلی پیروزی روحانی دانستند. این بازی در انتخابات آتی نیز برای این جریان بیفایده نخواهد بود.
9- آماده سازی برای انتخابات 1400: با نگاهی به آینده نیز این شیوه برای اصلاحطلبان دستاوردهایی خواهد داشت. از جمله آنکه نامزدهای ورود کرده به رقابت انتخایاتی سال 96 از این کارنامه برخوردار خواهند شد که خود را در تراز ریاست جمهوری مطرح ساخته و کار نسبتا سهلتری برای آماده سازی در انتخابات سال 1400 خواهند داشت.
ورود جهانگیری به صحنه
در مرحله ثبت نام ها هرچند اصلاحطلبانی چون عبدالحسین مقتدایی (استاندارسابق خوزستان)، محمد هاشمی، مصطفی هاشمیطبا، محمد زارع فومنی، محسن غرویان، مصطفی کواکبیان، محسن رهامی، نیز برای رقبت نام به وزارت کشور رفتند، اما تنها اسحاق جهانگیری بود که برای نقش آفرینی در این سناریو انتخاب شده بود. وی در آخرین ساعات ثبت نام و همزمان با ورود محمدباقر قالیباف به عرصه انتخابات، اقدام به نامزدی کرد و شورای نگهبان نیز صلاحیت وی را در کنار پنج گزینه دیگری احراز نمود. این حضور هر چند از همان ابتدا با مخالفت جدی روحانی همراه بود اما در آخرین لحظات روحانی مجبور شد تا به بازی اصلاحطلبان تن دهد و معاون اول خود را به عنوان رقیب انتخاباتی خود بپذیرد. در حالی که چنین اقدامی در تاریخ رقابتهای سیاسی در جمهوری اسلامی و همچنین دیگر کشورهای دموکراتیک عرف نمیباشد.
ورود یار کمکی هرچند مزایای فراوانی برای آقای روحانی میتوانست داشته باشد، اما حاوی پیام های منفی برای او نیز بود. این حضور همزمان القاء کننده آن بود که روحانی به تنهایی نمیتواند در برنامههای تبلیغات انتخاباتی موفق بوده و در برابر رقبای انتخاباتیاش توانمند حاضر شود. همچنین در ورای این حضور میتوان چنین سخنی را برداشت کرد که روحانی ناتوان از دفاع از عملکرد و برنامههایش است و حضور جهانگیری به عنوان معاون اول دولت و با توجه به اشراف به آمار و ارقام میتواند یاری بخش وی باشد.
امروز که مناظرات تلویزیونی و بخش عمده تبلیغات نامزدها به پایان رسیده، به صراحت بیشتری میتوان بر این حقیقت اشاره کرد که واقعا اگر جهانگیری در مناظرات تلویزیونی نبود، معلوم نبود که چه سرنوشت تلخی برای آقای روحانی عصبانی که اشراف دقیقی بر برنامههایش نیز نداشت متصور بود! جهانگیری نسبت به روحانی بر اطلاعات و آمار و ارقام و عملکرد دولت یازدهم تسلط بیشتری داشت و در برخی مواقع کمیها و کاستیهای روحانی را به خوبی پوشش میداد. در تقسیم کاری که انجام گرفته بود، بخش عمدهای از تهاجمات به رقیبان بر عهده جهانگیری گذاشته شده بود و روحانی تلاش میکرد چهره آرامتری از خود نشان دهد.
در ادامه تقسیم کار جهانگیری و روحانی، یارگیری مستقیم قالیباف به جهانگیری سپرده شده بود و تهاجم به رئیسی و درگیری با او، به عنوان اولویت اول روحانی تعریف شد.
جهانگیری عملا وقت را برای دولت یازدهم دو برابر کرد و حرفهایی را زد که روحانی فرصت زدن آن را نیافته بود. اقدام انتحاری جهانگیری در مناظره آخر نشان داد که وی هیچ چیز برای از دست دادن ندارد و اصلا برای پیروزی در انتخابات نیامده است. وی پیروزی خود را در این انتخابات، یاری رساندن به روحانی و تخریب رقیب تعریف کرده بود! وی عملا برنامه مشخصی جز دفاع از دولت روحانی ارائه نکرد. در همایشهای روحانی شرکت کرد و به حمایت از او پرداخت و خود را در سطح بازیگری غیر واقعی تقلیل داد.
این تقسیم کار تا بدانجا آشکار و مبتذل بود که افکار عمومی نیز هیچگاه اسحاق جهانگیری را جدی نگرفت و کاملا آشکار شد که وی برای ریاست جمهوری به میدان انتخابات وارد نشده و این بازی لو رفتهای است که هرچند جهانگیری با صراحت اعلام کند که برای ماندن آمده است! اما این سخن لطیفه ای بیش نبوده است.
البته این همه ابعاد این مساله نبود. جهانگیری با بحران هویت مواجه بود و این حضور تبعی برای او که خود را در طول آن سالها در تراز ریاست جمهوری میدانسته، به شدت پرهزینه و تضعیف کننده بود. درست مشابه وضعیتی که در سال 1392 برای محمدرضا عارف ایجاد شد و موجب سرخوردگی او گردید.
وی باید برای حل این معضل راهکاری ارائه میکرد، تا در مواجهه با سوال رقبای سیاسی اش که چرایی حضور او را به سخره گرفتند و موجب عصبانیتش را فراهم آوردند، بدون پاسخ نباشد. پاسخ او برای این چالش، معرفی خود به عنوان نامزد جریان اصلاح طلب بود. تا به موجب آن مرز خود را تا حدودی با آقای روحانی پررنگ نماید تا این شعبده بازی را واقعی نشان دهد. وی تلاش کرد برای این عنوان مسمایی ارائه کند، لذا در برنامههای مختلف خود با صراحت از سران فتنه و رئیس دولت اصلاحات سخن گفت و با اتخاذ ادبیات دوم خردادی در مسیر هویت بخشی برای خود حرکت نمود. وی پیشینه اصلاحطلبی و نقش آفرینیاش در دولت اصلاحات را بازخوانی کرد و برجسته نمود.
ژست اصلاح طلبی دستاورد دیگری هم برای او داشت و میتوانست در تحریک آراء خاموش اصلاحطلبان موثر بوده و بخشی از آنها را متقاعد به آمدن به صحنه انتخابات نماید. اما حتی این ژست هم چندان حقیقی نبود و خیلی زود باطل و بدلی بودن آن آشکار گردید. بالاخص آنگاه که پیام ویدئویی سیدمحمدخاتمی به عنوان لیدر اصلاحطلبان انتشار یافت و وی با صراحت حسن روحانی را نامزد مورد علاقه خود معرفی نمود!
پایان جهانگیری
با رسیدن به روزهای پایانی، ماموریت جهانگیری نیز به پایان رسیده است، اما در این میان بازنده اصلی این میدان خود اسحاق جهانگیری است. او در میانه ماندن و رفتن مستاصل باقی مانده است.
ماندن او تبعات جبران ناپذیری را برای اردوگاه اصلاح طلبان خواهد داشت و بدون شک انتخابات را به مرحله دوم خواهد برد. از دیگر سو کسب آراء بسیار کم او موجب بیاعتباری آشکار وی شده و به مانعی برای فرصتهای آینده بدل خواهد گردید و شاید برای همیشه پایانی بر حیات سیاسی جهانگیری در سطوح بالاتر از معاون اولی ریاست جمهوری باشد. مواضع رادیکال وی در برنامههای انتخاباتی و عبور از برخی خط قرمزها نیز در کارنامه وی ثبت گردیده که شورای نگهبان در اداور بعدی بیتوجه به آن نخواهد بود!
رفتن وی نیز اثباتی بر ادعاهای رقبای وی خواهد بود. به واقع در این انتخابات سطح او تا حد یار کمکی تنزل یافت به نحوی که این بیاعتباری در آراء مردمی نیز عیان گردیده و هیچ نظرسنجی معتبری، حتی همانهایی که اصلاحطلبان بدان استناد میکنند، رای بیش از 2 درصد را برای او پیش بینی نمیکند.
آخرین نقش آفرینی اسحاق جهانگیری شرکت در برنامه زنده گفتگوی ویژه خبری شبکه دو صداوسیما است که حرفهایی نهایی خود را خواهد زد و بعد از آن احتمالا شاهد انصراف وی به نفع آقای حسن روحانی خواهیم بود. اقدامی که ضعیفتر و کماثرتر از آن است که اصلاحطلبان بتوانند از آن به عنوان یکی از شوکهای روزهای آخر انتخابات یاد کنند!
[ سه شنبه 96/2/26 ] [ 1:32 عصر ] [ باران ]
[ نظرات () ]
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : PIcHaK.NeT ] |