یک فنجان بصیرت
چه فرقی می کند. درعصر ارتباطات‌ نفس بکشم یا قرون وسطا. وقتی خبری ازتو نباشد. دوره جاهلیت است. اللهم عجل لولیک الفرج .... 
قالب وبلاگ
من منتظر تشر رهبری بودم و در این دو ماه و خرده ای و حالا در این چهار ماه سعی کردم از آقا ملاقات نخواهم و سعی کردم کمتر با دفتر مبارک ارتباط داشته باشم و حداقل رابطه را داشته باشم.

 به گزارش «  تیتریک »ماهنامه ذکر در شماره اخیر خود گفت و گویی با حبیب‌الله عسگراولادی انجام داده است که در زیر بخش هایی از آن را می خوانید: 

30درصد حرف‌هایم را در اردیبهشت می‌گویم!
 آن چه که بنده{درباره سران فتنه} قبل از سال عرض کردم 40 درصدش را گفتم، ولی در خراسان رضوی و گیلان 30 درصد دیگرش را گفتم لذا هنوز شفاف نشده و باید شفاف شود. 30درصد دیگر هم می ماند که انشاءالله با یک مقدماتی در اردیبهشت که فضای انتخاباتی را بتواند تلطیف کند می گویم.

 این حصار را باید بشکنیم!

اینکه مقام معظم رهبری فرمود که هر سلیقه ای باید در پای صندوق نامزد خودش را داشته باشد این را هر کسی جوری می فهمد. بنده فهمم با خیلی ها فرق دارد. باید این قفل را بشکنیم. این حصار را باید بشکنیممن در یک مصاحبه ی تلویزیونی گفتم که ما تعدادی زندانی داریم، تعدادی فراری داریم، تعدادی در به در کشورها داریم اینها عمدتاً هم از استعدادهای ما هستند و نباید ما رضایت بدهیم. مقام معظم رهبری هم گاهی به زبان صحبت می کنند که ما می توانیم بفهمیم ایشان نظرشان چیست. وقتی که من این حرف ها را شروع کردم، بنده عرض کردم که من از مؤتلفه نمی خواهم آبرو بگیرم لذا من از شما موتلفه ای ها مرخصی می خواهم. گفتم من بروم وظایفم را انجام بدهم اگر ضرر شد، ضرر عسگر اولادی است که رفتنی است، اما اگر نفع داشت، نفع اصول گرایان باشد که اصولگرایی همراه تعصب نباشد.

 پررویی کردم گفتم موسوی و کروبی در هیچ دادگاهی محکوم نشدند!

بنده بارها گفته ام که من اقای موسوی و کروبی را فتنه ساز نمی شناسم، زیرا در دیدار، هر دو قول دادند همان جا از فردا کارشان را اصلاح کنند، اما همین که از اتاق آمدیم بیرون از اتاق های دیگر ریختند دورشان. در همان اتاقی که آقای موسوی بود، مثل اینکه استراق سمع داشت متوجه شدند ما چی صحبت کردیم ریختند دور آقای موسوی... من اینها را فتنه ساز نمی دانم. قفل این است که این دوتا را فتنه ساز بالای اعدام بدانیم و این را باید بشکنیم. این را من یک مقدار پررویی کردم این چند روز پیش و پررویی من این بود که گفتم که اینها در هیچ دادگاهی محکوم نشدند. هیچ دادگاهی برای اینها تشکیل نشده؛ من عضو هیئت منصفه ام می گویم دادگاه باید در رابطه با حصر اینها حرف بزند، اما از اینها می خواهم که توبه کنند و از اینها می خواهم که راه باز کنند. پیغام خصوصی هم به توسط اصلاح طلبان یا بعضی از شخصیت های روحانی برای ایشان فرستادم که اگر می خواهید آینده ای داشته باشید، باید حداقل خصوصی خدمت آقا نامه ای بنویسید. گفتم من شما را فتنه ساز نمی دانم، اما این نیست که شما زمینه ی فتنه را فراهم نکردید یا از فتنه شما بهره برداری انتخاباتی نکردید. نه، این نیست.
 

باید این قفل را بشکنیم

لذا به نظرم این قفل است. باید این قفل را بشکنیم. خیلی برای شما تعجب آور بود و برای عزیزانی که با هم فکر می کنیم خیلی تعجب آور بود که عسگراولادی بیاید بگوید که اینها فتنه ساز نیستند، اما الان که گذشتیم ببینیم که راه حل دیگری داشتیم و می توانستیم از راه دیگری؟ مگر آنکه از آقا خرج کنیم. ما نباید بگذاریم که از آقا خرج بشود باید کاری کنیم...

در این چهار ماه سعی کردم حداقل رابطه را با رهبری داشته باشم!

حتی به من گفتند که تو از آقا پیام و الهام گرفتی گفتم نه. من منتظر تشر رهبری بودم و در این دو ماه و خرده ای و حالا در این چهار ماه سعی کردم از آقا ملاقات نخواهم و سعی کردم کمتر با دفتر مبارک ارتباط داشته باشم و حداقل رابطه را داشته باشم.

روز مجلس ختم آقای تهرانی در مدرسه ی شهید مطهری، من دیدم آقای شجونی از در وارد شد آمد جلو. وی خیلی حرف زده بود در روزنامه ها علیه من ولی با او روبوسی کرده و جا باز کردم کنار خودم نشاندم و گفتم اقای شجونی این موضع هایی که تو گرفتی ارادت من را به تو بیشتر کرده است. گفت چطور؟ گفتم برای اینکه حرف نادرستی نزدی. گفتی این حرف ها مال خود عسگراولادی است. گفتم درسته. گفتی مؤتلفه راضی نیست.. درسته، اما گفتی چرا عسگر اولادی این مواضع را گرفته؟ این چرا را باید از عسگر اولادی بپرسیم نه اینکه از نزد خودت پاسخ بدهی. بعد، گفتم که همه ی حرف هایت را قبول دارم، اما یک تکه کلامت را قبول ندارم. گفتم: گفتی که اگر از موسوی کروبی ما بگذریم باید از صدام هم بگذریم. گفتم حالا من از امام دو تا مثل می زنم؛ یک مثل از آسید احمد آقا مرحوم که خدا رحمت کند ایشان را. ایشان از قول امام می گفت که فرمودند این روزهای اخیر من خواب دیدم که صدام را از سربالایی جماران دارند می آورند بالا پهلوی من. بنا به نقل تا آن جا که یادم است گفتند که من فکر می کردم که اگر بیاید، من راه بدهم او را یا راه ندهم. بعد، فکر کردم که خب بیاید چه به او بگویم؟ حالا آمد داخل چی بگویم؟ یک کم فکر کردم با خودم گفتم که بگذار بیاید ببینیم چه می گوید؟ به آقای شجونی گفتم که ببین امام نمی گوید که راه ندهم او را.. اینها نماینده ی "رحمت للعالمین" اند؛ اینها نماینده ی اشدالمعاقبین نیستند.

گفتم یک چیز دیگر بگویم که حرفت را بعداً اصلاح کنی. گفت چی؟ گفتم امام وقتی که تعدادی حاجی مان در مکه شهید شده بودند و از سال آینده ی آن سال حج را تحریم فرمودند در صحبتی که علیه آل سعود فرمودند گفتند: «اگر ما از صدام بگذریم، از آل سعود نمی گذریم.» گفتم یاد بگیر. ببین این طور نیست که در رحمت بسته شده باشد تا کسی شقاوت به خرج می دهد، اما وقتی افتاد و کوشش به خرج می دهد جبران کند چرا ما باید بگوییم اگر از اینها بگذریم باید از صدام هم بگذریم. صدام اگر نامه می نوشت به امام و توبه می کرد، شاید امام می پذیرفت؛ اینها "رحمت للعالمین اند نماینده ی پیغمبر است. خداوند در قرآن می فرماید: «و ما ارسلناک الا رحمت للعالمین» که پیامبر ما تو را نفرستادیم مگر آنکه رحمتی برای جهانیان باشی. اگر در دعای افتتاح می خوانیم: «و انت ارحم الراحمین فی موضع عفو و الرحمه و اشد المعاقبین فی موضع .....»، امام راحل و امامت زمان ما اینها رشحه ای از "رحمت للعالمین" اند.

ماجرای تماس از دفتر رهبری

به جای اینکه من منتظر بودم آقا به من تشر بزنند یک پیغام به من رسید و یک پیغام برای آنهایی که علیه من حرف زدند. پیغامی که به بنده مرحمت فرمودند یادداشت شده بود روی یک نوشته. زنگ زدند از دفتر مبارک . گوشی را من برداشتم گفتند که در جلسه این عبارت گفته شده که ما به شما برسانیم. فرمودند که جواب هایی که شما دادید بهترین جواب ها بود. دومرتبه، گفتند که برای اینکه اشتباه نشود از رو می خوانم و خواند، اما یک پیغام هم برای کسانی که علیه اینجانب حرف می زدند دادند و پیغام شان این بوده که عسگراولادی نباید مورد اهانت قرار بگیرد و نگذارید به وی اهانت شود. من از آن روز شروع کردم تا حالا آقا را خصوصی ندیدم و هیچ گونه ارتباطی در این زمینه نداشتم غیر از این که پس از این پیام بنده دو تا گزارش خدمت ایشان فرستادم؛ یک گزارش 60 -70 صفحه ای فرستادم و نامه ی دوم هم متمم این را فرستادم، اما من نه جواب خواستم و نه درباره ی گزارش جواب دادند ولی صحبت های مشهد و صحبت های اخیرشان حکایت دارد که ایشان"رحمت للعالمین" است.

در مناظره با آقای حسین شریعتمداری، اشاره کردم که فتح مکه با مصلحت شد نه با جنگیدن و وقتی پیغمبر لشگرکشی کرد کنار ارتفاعات مکه اطراق کردند. عباس عموی پیامبر(ص) می گوید که اگر شما اجازه بدهید، ملاقاتی با ابوسفیان داشته باشید؛ حالا گیراگیر روبه رویی دو جبهه است. شما و ابوسفیان در خیمه ابوسفیان ویا یک خیمه ی سوم ملاقات کنید. حضرت می فرماید خیر. بعد، می گوید که می روم و ابوسفیان را حضور شما می آورم. پیغمبر می فرماید که چطور می آوری؟ گفت ترک شترم می آورم. همان جا، یک سری بچه های حزب الهی مآب بهشان برخورد و وقتی دیدند که ابوسفیان را می آورد شمشیر کشیدند که ابو سفیان را بکشند ولی عباس فریاد زد که یا رسول الله! من به این پناه دادم. ابوسفیان آمد و به پیغمبر(ص) گفت که اگر می خواهی موفق شوی، امسال خیمه را جمع کن به مدینه برو و سال آینده بیا. پیغمبر با یک خرده چکش زدن به قضیه فرمود که جمع کنید خیمه ها را  و باز هم حزب اللهی مآب ها فریاد زدند که چقدر برای ما گران تمام شده که تا این جا آمدیم. چرا باید برگردیم؟ پیغمبر فرمودند: برگردید و سال آینده می آییم. سال آینده که آمدند همان جا اطراق کردند و به ابوسفیان پیغام دادند که خانه ی خدا و خانه ی تو و خانه ی هر کسی که سلاحش را زمین بگذارد در امان است. باز، حزب الله مآب ها صدایشان در آمد که شما خانه ی خدا و ابوسفیان را یکی کردید. پیغمبر فرمودند که مصلحت است و بدون خون ریزی وارد مکه شدند. اگر ما خواسته باشیم اشدالمعاقبین باشیم، دیگر معلوم نیست برای ملت چی باقی بماند و ما باید همت کنیم و وسیله اعمال رحمت خدای عالمیان را توسط ولی فقیه که "رحمت للعالمین" است سبب شود.


[ یکشنبه 92/2/15 ] [ 7:32 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

قُل هٰذِهِ سَبیلی أَدعو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلىٰ بَصیرَةٍ أَنا وَمَنِ اتَّبَعَنی ۖ وَسُبحانَ اللَّهِ وَما أَنا مِنَ المُشرِکینَ﴿۱۰۸﴾ یوسف بگو: «این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت می‌کنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم!»
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 143
بازدید دیروز: 197
کل بازدیدها: 1063136
  • قالب بلاگ اسکای | اس ام اس دون