یک فنجان بصیرت
چه فرقی می کند.
درعصر ارتباطات نفس بکشم یا قرون وسطا.
وقتی خبری ازتو نباشد.
دوره جاهلیت است.
اللهم عجل لولیک الفرج ....
|
از همان وقتی که توی صف ایستاده بود، یک مفاتیح کوچک دستش گرفته بود و دعا می خواند...
گروه داخلی« تیتریک »؛؛ خانمی بود میانسال و چادری. مقنعه مشکی چانه داری پوشیده بود و چادرش را با کشی محکم روی سرش نگه داشته و رویش را گرفته بود. از همان وقتی که توی صف ایستاده بود، یک مفاتیح کوچک دستش گرفته بود و دعا می خواند. دعایش که تمام شد، با تسبیح آبی دانه درشتش شروع کرد به ذکر گفتن. حتی وقتی مقدمات کار فراهم می شد و فرم ها پر می شدند هم دست از ذکر گفتنش نکشید. برگه ی رای را که گرفت، رفت یک گوشه و تسبیحش را کنار گذاشت و با خودکار خودش، رایش را بزرگ نوشت. بعد هم برگه ی رای را تا کرد و چیزی خواند و فوت کرد به برگه و موقع انداختن رای توی صندوق، آرام گفت: «برایت نذر هم کرده ام، انشاالله که رییس جمهور می شوی!» منبع: خبرنامه دانشجویان [ شنبه 92/3/25 ] [ 12:49 صبح ] [ باران ]
[ نظرات () ]
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : PIcHaK.NeT ] |