سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یک فنجان بصیرت
چه فرقی می کند. درعصر ارتباطات‌ نفس بکشم یا قرون وسطا. وقتی خبری ازتو نباشد. دوره جاهلیت است. اللهم عجل لولیک الفرج .... 
قالب وبلاگ
علی بچه خیلی دیرجوشیه. بغل ماها خیلی نمیاد. ولی پرید بغل آقا. دستش رو انداخت دور گردنش و آقا مجبور شدند ...

[ چهارشنبه 92/10/25 ] [ 12:41 صبح ] [ باران ] [ نظرات () ]
کشاندن استاد شهید مطهری به فضای ژورنالیستی به بهانه اینکه به فرزندش گفته شد بالای چشمش ابروست، نه خدمت به خانواده مطهری است و نه مسئله‌ای را حل می‌کند.

گروه سیاسی«تیتریک»؛عبدالله گنجی طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: «یک عمر تلاش برای مصادره مرتضی مطهری با یک نطق فرزندش علی مطهری از کف رفت»، «جمهوری اسلامی خیلی زود مرتضی مطهری را از دست داد.» مطالب فوق بخشی از بدو سر‌مقاله هفته‌نامه شماره 72 آسمان نوشته سردبیر این هفته‌نامه است. آقای سردبیر سعی می‌کند به بهانه تنش‌‌های سیاسی- رفتاری علی مطهری، شهید مطهری را مقابل نظام جمهوری اسلامی تعریف کند. اما از آنجا که نویسنده در «لفافه‌نویسی» و «دو پهلو گویی» ید طولایی دارد و «اضطرار همسویی» را بر «افتراق منافقانه» که در برخی از بزنگاه‌‌های بحران خیز نظام رنگ دشمنی نیز به خود می‌گیرد (فتنه 1388) ترجیح می‌دهد، سعی نموده است با اشاره‌ای بسیار گذرا به علی مطهری آن را بهانه قرار داده و اندیشه شهید مطهری را چیزی غیر از مبنای فعلی نظام جمهوری اسلامی تعریف نماید، در این باره چند نکته قابل توجه است.

1-بخش قابل توجهی از یادداشت مذکور مبتنی بر واقع‌‌گرایی است، خصوصاً آنجا که چپ‌‌های طرفدار اسلام انقلابی را مقابل اندیشه شهید مطهری می‌داند. کدام چپ‌ها، همانانی که امروز اصلاح‌طلب هستند اما وضعیت فعلی آنها را در نسبت با اندیشه شهید مطهری در ابهام گذاشته است.

2- از آنجا که نویسنده جسارت لازم را برای قراردادن شهید مطهری در مقابل اصل نظام به صورت عریان ندارد، به مدل‌سازی روی می‌آورد و جریان مقابل شهید مطهری را اصولگرایان تعریف می‌کند، اما غافلانه یا عامدانه اصولگرایان را در تراز نظام طرح می‌کند و آنچه نقد می‌کند نه مشی و رفتار اصولگرایان که اصل نظام و انقلاب اسلامی است.

3- در سراسر یادداشت طولانی بین افراد متعددی با شهید مطهری نسبت برقرار می‌کند (آیت‌الله بروجردی، گلپایگانی، شریعتی، حکیمی، سحابی، بازرگان، طالقانی و ...) اما برای یک بار اندیشه شهید مطهری را با امام قیاس نمی‌کند و حاضر به مقایسه اندیشه سیاسی شهید مطهری با اندیشه سیاسی امام نیست، چرا که در این صورت مجبور می‌شد شهید مطهری را ذیل امام تعریف کند و این چنین نمی‌توانست وی را در مقابل نظام قرار دهد!

نویسنده با آوردن جمله زیر به بهانه اینکه اصولگرایان در مسیر شهید مطهری نیستند، تلاش می‌کند غیر‌مستقیم شهید مطهری را مقابل امام تعریف کند و بدون اینکه جملاتی مانند «ولایت فقیه همان ولایت رسول‌الله است» را از امام بیاورد، از قول شهید مطهری درصدد تخطئه ولایت فقیه برمی‌آید: «تصور مردم امروز از ولایت فقیه این نبوده که فقها حکومت کنند و دولت را در دست بگیرند بلکه در طول اعصار تصور مردم از ولایت فقیه این بوده است که به موجب اینکه مردم مسلمانند و وابسته به مکتب اسلامند، صلاحیت هر حاکمی از نظر اینکه قابلیت مجری بودن قوانین ملی اسلامی را داشته باشد، مورد تأیید و تقویت فقیه قرار گیرد.»

این جمله شهید مطهری ذیل این سخن امام است که «اگر ولی فقیه حکم رئیس‌جمهور را تنفیذ نکند حکومت او حکومت طاغوت است.» اما چه این مبنا را به شهید مطهری نسبت دهیم و چه به امام (ره)، نویسنده یادداشت و همقطاران وی هیچ‌گونه اعتقادی بدان ندارند. سخن شهید مطهری که با نگاه امام از یک منبع سر‌چشمه می‌گیرد، هم‌اکنون مبنای نظام جمهوری اسلامی است. بنابراین نظام جمهوری اسلامی از شهید مطهری عبور نکرده که دقیقاً بدان عمل می‌نماید. اما تجدید نظر طلبان، سکولارها، مشروطه‌خواهان، جمهوری‌خواهان و طرفداران جدایی نهاد دین از نهاد سیاست که در منظومه فکری طیف‌های مختلف اصلاح‌طلبان قابل دسته‌بندی هستند، دقیقاً نقطه مقابل اندیشه شهید مطهری در این حوزه هستند. کشیده شدن علی مطهری به سوی اصلاح‌طلبان (که نویسنده بر آن تأکید دارد) به معنی کشاندن شهید مطهری به سوی اصلاح‌طلبان یا قرار گرفتن وی مقابل نظام است؟ کدام منطق معتقد است که تطورات فکری و رفتاری علی مطهری باید موجب سنجش، بازخوانی یا مقایسه اندیشه شهید مطهری با حال نظام جمهوری اسلامی ایران شود. آب آن‌قدر هم گل‌آلود نیست که بشود ماهی‌هایی را از آن صید کرد که تقابل نظام با اندیشه شهید مطهری ماحصل آن گردد.

4- نویسنده آورده است که «البته مطهری به صراحت مخالف سکولاریسم و طرفدار پیوند دین و سیاست بود و از تأسیس حکومت اسلامی دفاع می‌کرد.» اگر اینگونه هست - که هست- آیا نظام جمهوری اسلامی، اصول‌گرایان یا علی مطهری با این جمله سر ساز‌گاری ندارند یا تجدید‌نظر طلبان؟ یا به قول نویسنده مذکور چپ‌های دیروز و طرفداران اسلام انقلابی؟!

5- نویسنده از قول شهید مطهری به درستی می‌نویسد «آزادی و دموکراسی در اسلام و در غرب متفاوت است. دموکراسی در غرب یعنی حیوانیت‌ رها شده... آزادی و دموکراسی در اسلام یعنی انسان رها شده و آزادی و دموکراسی در قاموس اسلام تفاوت‌هایی با آزادی در قاموس غرب دارد.» نویسنده هفت مورد از این جملات را از شهید مطهری ردیف می‌کند. سپس سؤال می‌کند آیا این اندیشه با اصول گرایان نسبتی دارد؟ در پاسخ باید گفت این تجدید‌نظر طلبان هستند که دموکراسی در غرب را واقعی و انسانی می‌دانند و دموکراسی در اسلام را لایتچسبک تعریف کردند و به همین دلیل «حاکمیت دوگانه» را طرح نمودند. کسانی که وقتی دموکراسی غربی را می‌شنوند آب از لب و لوچه‌شان سرازیر می‌شود، همان کسانی هستند که نویسنده مذکور بار‌ها شخصیت‌ خود را مدیون آنان دانسته است (خاتمی، نبوی و ...)

اصول‌گرایان و نظام جمهوری اسلامی به عقیده شهید مطهری درباره تفاوت‌های دموکراسی در اسلام و غرب صد در صد باور دارند و بار ارزشی منفی را در این میان به غرب می‌دهند. آیا تجدید‌نظر طلبان نیز اینگونه فکر می‌کند. انصاف کجاست؟

6- جایگاه شهید مطهری در ذیل امام تعریف می‌شود. او پاره تن امام بود و تأییدات خاص امام، مطهری را در سطحی نگه داشت که رهبری بعد از امام نیز اندیشه وی را مبنای فکری نظام جمهوری اسلامی می‌داند. وجه مشترک امام و شهید مطهری و رهبری معظم انقلاب نگاه درون دینی برای اصلاح است، حال آنکه تجدید‌نظر‌طلبان امروز ایران برای نقد رابطه مردم و نظام دینی یا احکام آن به صورت مستمر و علنی از اندیشه‌های انتقادی هابرماس، مارکس وبر، گرامشی، پوپر و... استفاده می‌کنند.

مطهری جایگاه خود را در وسط میدان دین قرار داد. سه اصل عقلانیت، اصول و زمان را با هم آمیخت و این خصایص را از امام آموخته بوده. اکنون زمان زیادی از شهادت مطهری نگذشته که بخواهیم با تأویل و تفسیر به وی بپردازیم و هر آنچه را از نظام اسلامی نمی‌پسندیم، در مقابلش تعریف کنیم تا دالان تنگی را که برای خود انتخاب کرده‌ایم، فراخ‌تر تفسیر نماییم.

7- کشاندن استاد شهید مطهری به فضای ژورنالیستی به بهانه اینکه به فرزندش گفته شد بالای چشمش ابرو است، نه خدمت به خانواده مطهری است و نه مسئله‌ای را حل می‌کند. شهید مطهری را باید در حوزه فکری نگه داشت و تنزل از این رتبه ظلم به سال‌ها مجاهدت علمی ایشان است.

8- در یک تحلیل منصفانه باید گفت که اندیشه شهید مطهری در غیاب یک نظام پیاده شده اسلامی تراوش نموده است و این امکان وجود دارد که در عرصه عمل با مصلحت‌ها و فراز و فرودهایی که در بستر زمان اتفاق می‌افتد، بعضاً انطباق نکند. همانگونه که اندیشه دینی بازرگان تا قبل از حصول قدرت زیبا می‌نمود اما هنگام انطباق نظر و عمل، وی نتوانست بین دین و آزادی و حکومت اسلامی جمع نماید و به اپوزیسیون علیه خودش تبدیل شد. بنابر این چنگ یازیدن به هر کس و هر چیز برای اثبات این نکته که مسیر نظام اسلامی اشتباه است، خود اشتباه بزرگ‌تری است که اصلاح‌طلبان در انجام آن پیشتاز بوده‌اند و هیچ جای دفاعی برای خود نگذاشته‌اند، لذا توصیه به دوستان این است که مطهری را در تراز پاره تن امام نگهدارید و وارد بازی‌های جریانی نکنید. مطهری شاخص برای تحلیل «اسلام اجتماعی» است و خاستگاه آن کاملاً بومی است. این سرمایه با علی مطهری یا بدون علی مطهری پابرجاست و تنزل نمی‌یابد.

در دوران اصلاحات تلاش شد تا لیبرالیسمی که سروش سردمدار آن بود و با فریاد بلند لیبرال بودن اعضای حزب کار‌گزاران را افتخار می‌کرد، به عنوان «نو‌اندیشی دینی» یا «روشنفکری دینی» قالب نمایند. اکنون نیز ممکن است با روش تأویل و هرمنوتیک بخواهند از شهید مطهری تفسیری ارائه کنند که با سکولاریسم و لیبرالیسم ساز‌گار باشد. این روش را اکبر گنجی با صراحت درباره امام (ره) در حاشیه کنفرانس معروف برلین به کار گرفت ( تفسیری از آیت‌الله خمینی ارائه می‌کنیم که با دموکراسی ساز‌گار باشد). امید است شهید مطهری با این روش‌ها به مسلخ نرود.


[ چهارشنبه 92/10/25 ] [ 12:37 صبح ] [ باران ] [ نظرات () ]
بنابر روایات و پیش بینی‌های پیامبر اکرم (ص)، آغاز امامت آخرین امام (ع) با غیبت همراه است و طبیعی است تشیع نباید بدون سرپرست‌‌ رها شود؛ نخستین اقدام تربیت نیروهای کارآمد برای رهبری جامعه شیعی در دو سطح است.

بی تردید ورود به عصر غیبت امام عصر (عج) آنهم پس از بیش از دو سده که جامعه اسلامی ائمه (ع) را در کنار خود داشته اند، مسئله ای است که پذیرش آن توسط مردم آن روزگار و پس از آن مردم دیگر اعصار به زمینه سازی نیاز دارد؛ مسئله ای مهم که امام حسن عسکری (ع) به خوبی آن را انجام دادند. از این رو در گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین محمد رضایی، پژوهشگر مهدوی درباره راهبرد امام یازدهم شیعیان در زمینه سازی برای غیبت امام عصر (عج) به گفتگو پرداخته ایم که مشروح آن در ذیل می آید:

 

با توجه به اینکه امام حسن عسکری (ع) آخرین امام ظاهر در میان مردم بوده اند و پس از ایشان دوران غیبت آغاز شده است، ایشان چه زمینه سازی هایی را برای عصر غیبت و پذیرش این مسئله از سوی مردم انجام دادند؟
دوران امامت امام عسکری (ع) کوتاه بوده و شش سال بیشتر طول نکشیده چون خلفای عباسی در وحشت از ولادت حضرت حجت (عج) بودند ،ایشان را به سرعت به شهادت رساندند.
بحث زمینه سازی برای مهدویت، چه تولد آن حضرت (عج) و چه امات ولایت از اواخر دوران امام هادی (ع) آغاز می شود و اوج آن در این شش سال امامت امام حسن عسکری (ع) است.
از اواخر دوره امامت امام هادی (ع) بحث کادرسازی و تربیت نیروهای کارآمد دنبال می شود چون بنابر روایات و پیش بینی های پیامبر اکرم (ص)، آغاز امامت آخرین امام معصوم (ع) با غیبت همراه است و طبیعی است تشیع نباید بدون سرپرست رها شود از این رو در نخستین اقدام تربیت نیروهای کارآمدی است که در دو سطح رهبری جامعه شیعی را بر عهده بگیرد، سطح نخست نواب اربعه هستند که نائب اول و دوم یعنی عثمان بن سعید و پسرش محمدبن عثمان تربیت یافتگان امام هادی (ع) هستند و دوره کارورزی مدیریت خود را در دوران امام حسن عسگری (ع) انجام داده اند و به بلوغ لازم برای رهبری واسطه ای بین امام زمان (عج) و جامعه تشیع را در دوران غیبت دارند.
محور دوم بحث ولادت حضرت حجت (عج) است، چون از یکسو پیش بینی های پیامبر (ص) درباره ولادت امام عصر (عج) بود و از سوی دیگر خلفای عباسی بشدت برنامه ریزی کرده بودند تا تولد صورت نگیرد از این رو برنامه ریزی برای ولادت پنهانی حضرت حجت (عج) مهمترین برنامه ریزی امام عسگری (ع) در آن دوران بود.
پیش از این ولادت و به ویژه بعد از ولادت امام عسگری (ع) در دو مقطع زندانی می شوند تا ارتباط با شیعیان محدود شود یعنی علی رغم اینکه در سامرا و تحت نظر بودند اما چون احساس نگرانی عباسیان در اوج بود ایشان را زندانی نیز کردند.
در این شرایط است که امام (ع) برنامه ولادت را مدیریت می کنند و امام عصر (عج) متولد می شوند.

 

آیا زمینه سازی های امام تنها به تربیت کادر محدود می شد یا ایشان راهبردهای دیگری نیز داشتند؟
بله، ماموریت بعدی امام عسگری (ع) این است که ضمن تلاش برای اختفای این خبر از جبهه دشمن (پنج سال این مسئله مخفی ماند از جبهه دشمن علی رغم محاصره و کنترل شدید امام (ع)) در عین حال بحث تولد را به جامعه شیعه به ویژه خواص هم در سامرا، هم در شهرهای مهم عراق یعنی مدائن و بغداد و کوفه و هم در ایران شهر قم با اعمال مدیریت تبلیغی اطلاع دهند، تا خواص شیعه در جریان قرار بگیرند، حتی نامه می نویسند به نماینده خودشان احمدابن اسحاق قمی در قم و می گویند خبر ولادت حضرت حجت (ع) را به شیعیان قم خبر دهید اما به گونه ای که دشمن متوجه نشود. و این بسیار قابل توجه است که یک شهر شیعه متوجه این امر شوند بدون آنکه خبری به دشمن برسد!
بنابراین، این برنامه دوم است که مدیریت می کنند هم اصل ولادت و هم خبررسانی ولادت را.
در نکته سوم بحث ولایت و امامت است، با اینکه ایشان در فشار شدید قرار داشتند به ویژه در پایان امامت و حتی در یک سال آخر عمرشان زندانی بودند و با این وجود ارتباطات امام (ع) با جامعه شیعه محدودتر می شود در این شرایط سخت، امام عسکری (ع) تلاش می کنند که خبر شهادت قریب الوقوعشان و امامت غایب ولی عصر (عج) را به شیعه بدهند تا فرهنگسازی و نهادینه شود، گزارش تاریخی داریم که ایشان نزدیک به شهادتشان علی رغم فشارهای شدید گروهی 40 نفره از خواص شیعه را در سامرا می طلبند و اطلاع رسانی می کنند برای ولایت حضرت حجت (عج) و بیعت می گیرند برای ایشان و در همان جلسه عثمان بن سعید را به عنوان نایب نخست امام عصر (عج) معرفی می کنند البته پیش از آن نیز معرفی صورت گرفته بود.
علاوه بر این، ایشان در آستانه شهادت چند کار به عنوان نشانه برای امامت ولی عصر (عج) انجام می دهند بدین صورت که خادم خود به نامه ابوالادیان را 15 روز قبل از شهادت به مدائن می فرستند تا هم پیغام ویژه ایشان را به شیعیان عرب و عجم این شهر بدهد و به او می گویند تو 15 روز دیگر باز می گردی که همزمان با روز شهادت من است و در اینجا برای شناخت امام بعدی (عج) سه نشانه به ابوالادیان می گویند یکی اینکه نامه های واصله مردم مدائن به امام عسکری (ع) را امام زمان (عج) بدون آنکه باز کنند، می دانند یعنی علم غیب دارند و این از نشانه های شناخت امام (ع) برای شیعه در کنار اعجاز بود.

اشاره داشتید به تربیت نیروی متخصص و کادرسازی توسط امام عسگری (ع)، این کادرسازی چه تاثیری بر عصر غیبت بر جای گذاشت؟
از اواخر دوران امام صادق (ع) تشکیلاتی داریم، بعد از نسل اول شاگردان شیعی و نسل اول علمی اجتماعی اهل بیت (ع) تربیت می شوند و باز می گردند به مناطق خود، صرفا ماموریت علمی فرهنگی ندارند و سیاسی و اجتماعی نیز بر عهده دارند این جریان وکالت نام دارد و از دوره امام صادق (ع) تا امام عسکری (ع) فراز و فرودهایی دارد به عنوان مثال در عصر امام رضا (ع) ریزش هایی دارد و در دوران امام یازدهم (ع) به اوج خود می رسد، در این دوران جریانی سالم، تثبیت شده و تایید شده است و دارای سطوح و لایه هایی است مثل نواب که مدیران سطح نخست اند تا مدیریان سطوح بعدی که دو طیف اند یک رهبران اجتماعی با کارکردهای اجتماعی و طیف دیگر کارکرد علمی، فکری و فرهنگی دارند. به عنوان مثال احمدبن اسحاق با اینکه شخصیت علمی است بیشتر جایگاه اجتماعی دارد یا در همین زمان خاندان شیعی نوبخت با ریشه ایرانی را داریم که شخصیت علمی دارند. سطوح مختلف این خواص علمی، اجتماعی و فرهنگی باعث می شوند شیعه با کمترین ریزش ها و آسیب ها وارد عصر غیبت شود.
البته در برخی کتب فرقه شناسی می گویند در آغاز غیبت صغری انشعاباتی ایجاد شد که کوچک بود و زود به حاشیه رفت مثل جریان جعفر که بین یک یا دو هفته به انزوا می رود.
در بحث کادرسازی امامان هادی و عسکری علیهماالسلام دو مدل و طیف را تربیت کردند هم از میان زنان و هم از میان مردان، به عنوان مثال حکمیه خاتون و مادربزرگ امام عصر (عج) و ... و از میان آقایان ابوالادیان و عثمان بن سعید را داریم که اغلب شخصیت های علمی هستند نه اجتماعی.
وقتی امام عصر (عج) به امامت می رسند خانم ها در سامرا چون ارتباطات شیعه در سامرا برقرار است می مانند و مردان به دلیل آنکه مرکزیت تشیع در بغداد و کوفه است به این شهر می آیند و این تقسیم وظایف برای عصر غیبت است. از این رو است که مزار بانوان در سامرا است و مزار نواب اربعه در بغداد.

 

گاه مسائلی ساده اندیشانه مطرح می شود مبنی بر اینکه امام عسکری (ع) برای زمینه سازی های عصر غیبت از پشت پرده با مردم سخن می گفتند و مسائلی از این دست، پاسخ به چنین مطالبی چیست؟
امام (ع) خودشان ارتباطاتشان را محدود نکردند بلکه ایشان را محدود کرده و تحت فشار قرار دادند اگر گاهشمار زندگی حضرت (ع) را بررسی کنیم هرچه به پایان عمرشان نزدیک می شویم فشارها و محدودیت ها شدت می یابد.
ایشان در ربیع الاول به شهادت رسیدند و تا قبل از محرم در زندان بودند نه اینکه بخواهند با شیعه ارتباط نداشته باشند بعضی از شیعیان بزرگ مثل ابوهاشم جعفری که از نسل جعفر طیار است وقتی در زندان با ایشان هم سلولی می شود امام (ع) درباره مهدویت و شهادت خودشان با وی صحبت می کنند.
از این رو امام (ع) محدود می شوند اما از سوی دشمن و ایشان چون باید اطلاع رسانی می کردند از همین شرایط هم بهره می برند و اینکه ایشان از پشت پرده با شیعیان صحبت می کردند در هیچ گزاره تاریخی وجود ندارد. حضرت (ع) تا توانسته اند ارتباطات مستقیمی و رودرو و نیز مکاتبه ای با شیعه داشته اند. البته در اواخر عمرشان به دلیل محدودیت و کنترل شدید، ایشان با نامه ارتباط بیشتری با شیعه و خواص برقرار می کردند و ارتباط نامحسوس داشتند به عنوان مثال عثمان بن سعید از روغن فروشان سامرا بود و به این دلیل به خانه حضرت (ع) رفت و آمد می کرد.


 

  قدس آنلاین

[ جمعه 92/10/20 ] [ 6:16 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
آیت‌الله موحدی‌کرمانی با بیان اینکه مردم متشابهات توافقنامه را به محکمات ارجاع می‌دهند، گفت: محکمات بیانات قاطع مقام معظم رهبری است... حضور حاشیه‌ای ایران در اجلاس ژنو 2 در شأن جمهوری اسلامی ایران نیست.
منبع: فارس

[ جمعه 92/10/20 ] [ 6:15 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
هر اندازه که محور طولی انسان کاهش یابد، میزان در معرض اشعه‌های الکترومغناطیسی قرار گرفتن او نیز کم می‌شود.

گروه دین و اندیشه «تیتریک»؛هر اندازه که محور طولی انسان کاهش یابد، میزان در معرض اشعه‌های الکترومغناطیسی قرار گرفتن او نیز کم می‌شود. در زمان سجده کردن هم محور طولی انسان و هم به دنبال آن میزان تاثیرگذاری الکتریسیته‌ها کم می‌شود و سپس عمل تخلیه از طریق تماس پیشانی با زمین صورت می‌گیرد، البته در زمان سجده به دلیل آنکه دیگر نقاط بدن هم با زمین ارتباط می‌یابند، عمل تخلیه، آسان تر انجام می‌شود و انسان از بیماری‌های روحی، جسمی و حتی سرطان در امان می‌ماند.

 

شیوه درست تخلیه الکتریسیته‌ی بدن به همان شیوه‌ای است که انسان در زمان نماز گزاردن دارد و به سوی مکه نماز می‌خواند، چرا که این حالت بهترین حالت است و شخص احساس آرامش و راحتی بیشتری خواهد داشت. الا بذکر الله تطمئن القلوب (سوره رعد/آیه 28)

 


پیشرفت سریع و پیچیده تمدن و در عین حال بی توجهی به ارزش های مذهبی و خانوادگی هر روز بیش از پیش برای افراد و اجتماع اضطراب های جدید به وجود می آورد. از نظر روان پزشکان، اضطراب با یک احساس منتشر و مبهم دلواپسی که اغلب ناخوشایند و بدون دلیل است مشخص می شود که معمولا با یک یا چند مشکل جسمی همراه می گردد. از جمله شخص ممکن است علامت های جسمی چون احساس تپش قلب، تنگی نفس و درد قفسه سینه، خالی شدن سردل، تعریق، سردرد، تکرر ادرار، اسهال، گزگز دست و پاها، لرزش و... را نیز به همراه داشته باشد.

 

 

اضطراب، گاهی به شکل طبیعی در اشخاص سالم بروز می کند و گاهی به صورت بیمارگونه و دائمی در می آید که نیاز به درمان و مراقبت پزشکی دارد. با اینکه دلایل علمی گوناگونی از دیدگاه های مختلف به عنوان دلایل بروز اضطراب و تشدید آن ارائه شده است اما همچنان دور شدن از ایمان مذهبی، به عنوان یک عامل مهم در بروز اضطراب نقش غیرقابل انکاری دارد و به این ترتیب نقش پیشگیری کننده و حتی درمانگر مذهب درمورد اضطراب قابل بررسی است. آرامش حاکم بر روح و روان و در نتیجه آن سلامت جسم اشخاص مذهبی، در مقایسه با آشفتگی روانی و جسمی و اضطراب لامذهب ها از دیر باز مورد توجه پزشکان بوده است.

 

 

به این ترتیب در بعد پیشگیری از اضطراب و برای آرامش دائمی جسم و روان، "نماز" نقش خارق العاده ای را ایفا می کند در مورد اضطراب، بد نیست به این نکته اشاره کنیم که شخص نمازگزار با ایمان به قدرت لایتناهی پروردگاری که در مقابلش کرنش می کند، خود را در مقابل هر عاملی که قصد به خطر انداختن و ترساندن (و در نتیجه مضطرب ساختن) او را داشته باشد ایمن می یابد و ضمن تکرار باور اعتقادی خود طی نمازهای پنجگانه یومیه این ایمنی همه جانبه را، به روان خود تلقین می کند و سرانجام آرامش عمیق را در وجود خود ملکه می سازد. در راستای این موضوع تحقیقات علمی در برخی کشورهای مسلمان نشان می دهد که بیماران مضطربی که در کنار درمان های رایج ضد اضطراب، به خواندن نماز و قرآن و حتی احادیث نبوی مشغول شده اند، از بهبودی بالاتری نسبت به سایرین برخوردار بوده اند.

 

دلگرم


[ پنج شنبه 92/10/19 ] [ 4:1 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: کسی نباید دچار این توهم شود که دشمنان انقلاب اسلامی، امروز از دشمنی خود منصرف شده اند.

[ پنج شنبه 92/10/19 ] [ 3:50 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
پدر شهید احمدی روشن از نحوه برگزاری مراسم دومین سالگرد فرزند شهیدش از سوی سازمان انرژی اتمی به شدت انتقاد کرد.

[ پنج شنبه 92/10/19 ] [ 3:49 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
حفاظت از سنگر عقاید و معارف اسلام از دستبرد تحریف و تغییر و به تبع آن مبارزه با راهزنان فکر و اندیشه اسلامی یکی از وظایف مهم اندیشمندان و بزرگان اسلامی است، چرا که سکوت در برابر آنها، علاوه بر این که موجب تزلزل اندیشه مردم درارکان دین و تحریف حقایق می شود.نوعی کتمان حقیقت نیز به شمار می آید.

گروه دین و اندیشه« تیتریک »؛حفاظت از سنگر عقاید و معارف اسلام از دستبرد تحریف و تغییر و به تبع آن مبارزه با راهزنان فکر و اندیشه اسلامی یکی از وظایف مهم اندیشمندان و بزرگان اسلامی است، چرا که سکوت در برابر آنها، علاوه بر این که موجب تزلزل اندیشه مردم درارکان دین و تحریف حقایق می شود.نوعی کتمان حقیقت نیز به شمار می آید.


از سویی سیره امامان (ع) با درجات بسیار بالاتر ابعاد گوناگونی دارد که یکی از آن ابعاد، دفاع از حریم حرمت عقاید، معارف و فرهنگ اسلام ناب است. آنها در این رهگذر کوشش فراوان کردند و حتی در سخت ترین اوضاع، در برابر تحریف گران و راهزنان طریق عقیده می ایستادند و به عالمان شیعه تاکید می ورزیدند که در حفظ مرزهای عقاید و فرهنگ اسلام تا آخرین توان خود بکوشند.

امام باقر (ع) فرمود: دانشمندان پیروان ما همانند مرزدارانی هستند که در برابر ابلیس و لشکرهایش صف کشیده اند و از حمله وری آنها به شیعیان که توانایی دفاع از خود را ندارند، جلوگیری می کنند و نیز از تسلط ابلیس و پیروان ناصبی او بر آنها جلوگیری می کنند. آگاه باشید ارزش آن دانشمندان شیعه که چنین خود را در معرض دفاع قرار داده اند، هزاران بار بالاتر از سپاهیانی است که در برابر هجوم دشمنان اسلام از کفار پیکار می کنند. زیرا دانشمندان شیعه نگهبانان عقاید و فرهنگ اسلام، و مدافع دین دوستان ما هستند، در حالی که مجاهدان، حافظ مرزهای جغرافیایی می باشند.



امام حسن عسکری (ع) همانند سایر ائمه معصومین برای دفاع از عقاید و فرهنگ اسلام ناب در سخت ترین شرایط در برابر تحریف گران و راهزنان طریق عقیده ایستادگی کرده و چه در عصر پدر و چه در دوران شش ساله امامت خود (از سال 254 تا 260 هجری قمری) علاوه بر طاغوت ستیزی، همواره با فرقه هایی که به نام اسلام، اسلام ناب را تحریف می کردند، مبارزه می کرد و به طور مکرر در مورد خطر آنها به شیعیان هشدار می داد.

آن حضرت در این راستا، بسیار کوشید و با موضع گیری های قاطع در برابر آنها به افشاگری پرداخت و از گسترش افکار ناراستین آنها جلوگیری کرد. چون وجود آنها سد بزرگی فرا راه تعمیق و گسترش در رشد اسلام ناب بود و از سوی دیگر باعث تقویت دشمنان و طاغوت ها می شد و در نتیجه آب به آسیاب دشمن می ریخت.

امام حسن عسکری (ع) با جاذبه و دافعه نیرومند، دوستان خالص و دانشمندان کارآمد را به سوی خود جلب می کرد و مخالفان و منحرفان دوست نما را که بر ریشه معارف اسلام تیشه می زدند به شدت دفع می نمود.

* روش امام عسکری برای مقابله با منکر قرآن

اسحاق کندی یکی از منکران اسلام و قرآن بود و به عنوان دانشمند و فیلسوف عراق در بین مردم شهرت داشت، مخالفت او با اسلام به اندازه ای بود که تصمیم گرفت کتابی بر ضد قرآن بنویسد و به پندار خود تناقضات قرآن را در آن بیان کند.

هنگامی که امام عسکری (ع) از این موضوع اطلاع یافت، یکی از شیعیان خود را که شاگرد اسحاق کندی در علوم ادبی بود، به حضور طلبید و روش برخورد با اسحاق را به او آموخت و سفارش کرد که در کاری که بر ضد قرآن شروع کرده، کمکش کن و پس از این که با او مانوس شدی، این سوال را مطرح کن که اگر گوینده قرآن (خداوند) نزد تو آید، آیا ممکن است که بگوید مراد من از آیات قرآن، غیر از آن معنایی است که تو گمان کرده ای، بلکه منظور من معنای دیگری است!

این شیعه امام عسکری مطابق دستور امام، نزد اسحاق کندی رفت و مدتی او را در کارش یاری رساند، به طوری که کاملا با او مانوس شد تا این که در فرصتی به او گفت: استاد! آیا ممکن است که خداوند غیر از این معنایی را که تو از آیات قرآن فهمیده ای اراده کرده باشد؟

کندی با بیان این که ممکن است خداوند اراده معانی دیگری غیر از معنای ظاهری که ما می فهمیم، کرده باشد، از او سوال کرد که این سخن را چه کسی به تو یاد داده است؟

سپس اسحاق گفت که این کلام بسیار ارجمند و عمیقی است و بعید است از ناحیه تو باشد و شاگرد گفت: این سخن از امام حسن عسکری (ع) است.

استاد گفت اینک حقیقت را گفتی، چنین مسایلی جز از خاندان نبوت شنیده نمی شود و سپس تمام آنچه را که درباره وجود تناقض در قرآن، تالیف کرده بود سوزانید و نابود کرد.

* تاکید امام عسکری برای دوری از کج اندیشان اعتقادی

شخصی به نام احمد بن هلال با خودنمایی و الفاظ بازی فریبنده ای به عقیده شیعیان می تاخت و با صوفی بازی و کج اندیشی، عقیده مردم را متزلزل می کرد و برخی از شیعیان تلاش می کردند تا او را فردی درستکار و پاکدل و پارسا معرفی کنند، می گفتند که او 54 بار پیاده برای انجام حج به مکه رفته است اما امام حسن عسکری (ع) با قاطعیت برای نمایندگانش در عراق نوشت که از آن صوفی ساختگی و دروغین، دوری کنید.

عده ای مجددا واسطه شدند تا بلکه فکر امام حسن (ع) را در مورد احمد بن هلال تغییر دهند ولی امام با کمال صراحت و بدون هیچ گونه ابهامی فرمود: امر ما در مورد احمد بن هلال که خدایش او را نیامرزد، به شما رسید. خداوند گناهان او را نمی آمرزد و لغزش او را پس نمی گیرد. او بدون کسب رضایت و نظریه ما با استبداد رای در امور ما دخالت کرده است و مطابق هوس های نفسانی خود رفتار می کند. خداوند اراده کرده که او را به دوزخ بفرستد. ما صبر می کنیم تا خداوند بر اثر نفرین ما، عمر او را کوتاه کند.

امام حسن عسکری (ع) در سرزنش صوفیان و صوفی مسلکان، آن چنان برخورد شدیدی می کرد که در ضمن گفتاری که به منزله بیانیه ای برای همه شیعیان در تمام اعصار بود، چنین نوشت: آگاه باشید آنان راهزنان طریق مومنان هستند و مردم را به راه ملحدان و منکران دین فرا می خوانند. هر کسی که با آنها رو به رو شود، باید قطعا از آنها دوری کند و دین و ایمان خود را از گزند آنان حفظ نماید.

* نگاهی به زندگی امام حسن عسکری(ع)

فردا (جمعه) مصادف با سالروز شهادت امام یازدهم و پدر بزرگوار امام زمان(عج) است. امام حسن عسکری(ع) در هشتم ربیع الثانی سال 232 هجری قمری در مدینه به دنیا آمدند و در طول زندگی خویش تحت تربیت و تعلیم پدر بزرگوار خویش، امام هادی(ع) آماده قبول مسوولیت سنگین امامت شدند.

آن حضرت در 22 سالگی به امامت رسیدند که همزمان با دوره ظلم و بی عدالتی خلفای عباسی چون متوکل، منتصر، مستعین، معتز، مهتدی و معتمد عباسی بود. خلفای عباسی در این دوران ظلم و جور به ایشان را به اوج خود رساندند، زیرا بر طبق روایات گوناگون از وجود مهدی موعود(عج) فرزند امام حسن عسکری(ع) می ترسیدند و به همین دلیل پیوسته مراقب زندگی امام بودند و برای بقا خلافت خود وی را به زندان افکندند.

اما امام (ع) از راه های مختلف با مردم ارتباط برقرار می کردند و امامت فرزندشان امام زمان(عج) را به آنها نوید می دادند و آنها را برای عصر غیبت آماده می کردند. معتمد عباسی که از نفوذ معنوی و کلامی امام حسن عسکری(ع) می ترسید و وجود ایشان را برای زوال حکومت خویش خطر ناک می دید، سرانجام در هشتم ربیع الاول سال 260 هجری قمری ایشان را مسموم و به شهادت رساندند.

امروز سامرا که محل دفن امام عسکری(ع) و پدر بزرگوارشان امام هادی(ع) است، زیارتگاه شیعیان جهان است.


روایتی از شهادت و آغاز امامت دو امام همام

جو جامعه پر شده است از اختناق و وحشت. شیعیان از جانب حکومت وقت در مضیقه و محدودیت هستند. منزل امام حسن عسکری (علیه السلام) شش سال است که در کنترل و محاصره‌ی نیروهای خلیفه قرار گرفته است.

امام علیه السلام توسط معتمد عباسی (علیه من الرحمن ما یستحق) مسموم شده و در بستر بیماری است. طبیبان دربار به دستور خلیفه‌ی ظالم زمان، برای کنترل امام شیعیان در منزل آن حضرت اقامت دارند و از سلامت ایشان قطع امید کرده اند.

اخبار احوال امام عسکری (علیه السلام) در شهر پیچیده است. شیعیان از طرفی در اندوه وخامت حال آن حضرت و از طرف دیگر در حزن عدم دسترسی و زیارت امامشان در سوز و گدازند.

تنها راه ارتباط با امام، عثمان بن سعید (ره) صحابی خاص امام عسکری (علیه السلام) است که به صورت ویژه با حضرت در ارتباط است.

نیمه شب هشتم ربیع سال 260 ه.ق وخامت حال امام به اوج خود می‌رسد.  فرزند پنج ساله‌اش (ارواح العالمین له الفداء) را به نزد خود می‌خواند.

فرزند دور از چشم مأموران و جاسوسان نظامی خود را به بالین پدر رسانده و ایشان را در مهیا شدن برای نماز صبح مساعدت می‌فرماید.

امام عسکری (علیه السلام) نماز صبح را اقامه کند. آخرین وصیت‌های خود را به فرزندش اعلام نموده و در آغوش فرزند جان به جان آفرین تسلیم می‌فرماید.

خبر شهادت امام در سطح شهر می‌پیچد. شیعیان بدون در نظر گرفتن حضور مأموران حکومتی راهی بیت امامشان گردیده و آماده‌ اقامه‌ی نماز بر پیکر مطهر ایشان می‌شوند.

همگی منتظرند ببینند چه کسی بر پیکر مطهر حضرت اقامه‌ی نماز می کند. زیرا می‌دانند فقط معصوم می‌تواند بر معصوم نماز بخواند.

جعفر بن علی که با ترغیب خلیفه‌ی غاصب وقت و کمک اطرافیان سعی دارد خود را تنها جانشین امام معرفی کند برای نماز خواندن و اغفال شیعیان مهیا می شود.

راوى گوید: خادم از خانه بیرون آمد و گفت: نامه‏هاى فلانى و فلانى همراه شماست و همیانى که درون آن هزار دینار است که نقش ده دینار آن محو شده است. آن‌ها نامه‏ها و اموال را به او دادند و گفتند: آن‌که تو را براى گرفتن این‌ها فرستاده همو امام است

دستگاه خلیفه‌ی عباسی (علیه من الرحمن ما یستحق) که در توهم قطع سلسله‌ی طاهره‌ی امامت به علت بی فرزند بودن امام عسکری به‌سر می‌برد و از این بابت در شادمان و مشعوف است، سعی دارد شهادت امام را مرگ طبیعی جلوه دهد.

ابوالأدیان خادم امام حسن عسکری (علیه السلام) که به دستور ایشان جهت انجام مأموریتی به خارج از شهر رفته بود از راه رسیده و مبهوت است، واقعه را اینچنین نقل می‌کند:

من خدمتکار امام حسن علیه السّلام بودم و نامه‏هاى او را به شهرها مى‏بردم.

در آن بیمارى که منجر به فوت ایشان شد نامه‏هایى نوشت و فرمود آنها را به مدائن برسان، چهارده روز اینجا نخواهى بود و روز پانزدهم وارد سامرّاء خواهى شد و از سراى من صداى وا ویلا مى‏شنوى و مرا در محل غسل مى‏یابى.

عرض کردم: آقاى من! چون این امر واقع شود امام و جانشین شما که خواهد بود؟

فرمود: هر کس پاسخ نامه‏هاى مرا از تو مطالبه کرد همو قائم پس از من خواهد بود.

گفتم: دیگر چه؟ فرمود: کسى که بر من نماز خواند همو قائم پس از من خواهد بود.

عرضه داشتم: دیگر چه؟ فرمود: کسى که خبر دهد در آن همیان چیست همو قائم پس از من خواهد بود.

هیبت و بزرگواری او مانع شد که از او بپرسم در آن همیان چیست؟

نامه‏ها را به مدائن بردم و جواب آن‌ها را گرفتم و همان‌گونه که حضرت فرموده بود روز پانزدهم به سامرّاء در آمدم و به ناگاه صداى وا ویلا از سراى او شنیدم و او را بر مغتسل یافتم.

ولادت امام حسن عسکری(ع)

برادرش جعفر بن علىّ را بر در سرا دیدم و شیعیان را که بر در خانه‏اش که وى را به مرگ برادر تسلیت و بر امامت تبریک مى‏گویند، با خود گفتم: اگر این امام است که امامت باطل خواهد بود، زیرا مى‏دانستم او شراب مى‏نوشد و در کاخ قمار مى‏کند و تار مى‏زند، پیش رفتم و تبریک و تسلیت گفتم ولی از من چیزى نپرسید.

آن‌گاه عقید بیرون آمد و گفت: اى آقاى من! برادرت کفن شده است برخیز و بر وى نمازگزار! جعفر بن علىّ داخل شد و بعضى از شیعیان که سمّان و حسن بن علىّ که معتصم او را کشت و به سلمه معروف بود در اطراف وى بودند.

چون به سرا درآمدیم حسن بن علىّ را کفن شده بر تابوت دیدم و جعفر بن علىّ پیش رفت تا بر برادرش نماز گزارد. چون خواست تکبیر گوید کودکى گندم گون با گیسوانى مجعّد و دندان‌هاى پیوسته بیرون آمد و رداى جعفر بن علىّ را گرفت و فرمود: اى عمو! عقب برو که من به نماز گزاردن بر پدرم سزاوارترم.

جعفر با چهره‏اى رنگ پریده و زرد عقب رفت. آن کودک پیش آمد و بر او نماز گزارد و کنار آرامگاه پدرش به خاک سپرده شد.

سپس فرمود: اى بصرى! جواب نامه‏هایى را که همراه توست بیاور، و آن‌ها را به او دادم و با خود گفتم این دو نشانه، باقى مى‏ماند همیان. آن‌گاه نزد جعفر بن علىّ رفتم در حالى که آه مى‏کشید حاجز وشّاء به او گفت: آقاى من! آن کودک کیست تا بر او اقامه حجّت کنیم. گفت: به خدا سوگند هرگز او را ندیده‏ام و او را نمى‏شناسم.

ما نشسته بودیم که گروهى از اهل قم آمدند و از حسن بن علىّ علیهما السّلام پرسش کردند و فهمیدند که او در گذشته است و گفتند: به چه کسى تسلیت بگوئیم؟ مردم به جعفر بن علىّ اشاره کردند، آنها بر او سلام کردند و به او تبریک و تسلیت گفتند و گفتند: همراه ما نامه‏ها و اموالى است، بگو نامه‏ها از کیست؟ و اموال چقدر است؟

جعفر در حالى که جامه‏هاى خود را تکان مى‏داد برخاست و گفت: آیا از ما علم غیب مى‏خواهید؟!

چون خواست تکبیر گوید کودکى گندم گون با گیسوانى مجعّد و دندان‌هاى پیوسته بیرون آمد و رداى جعفر بن علىّ را گرفت و فرمود: اى عمو! عقب برو که من به نماز گزاردن بر پدرم سزاوارترم. جعفر با چهره‏اى رنگ پریده و زرد عقب رفت. آن کودک پیش آمد و بر او نماز گزارد و کنار آرامگاه پدرش به خاک سپرده شد. سپس فرمود: اى بصرى! جواب نامه‏هایى را که همراه توست بیاور، و آن‌ها را به او دادم و با خود گفتم این دو نشانه، باقى مى‏ماند همیان

راوى گوید: خادم از خانه بیرون آمد و گفت: نامه‏هاى فلانى و فلانى همراه شماست و همیانى که درون آن هزار دینار است که نقش ده دینار آن محو شده است. آن‌ها نامه‏ها و اموال را به او دادند و گفتند: آن‌که تو را براى گرفتن این‌ها فرستاده همو امام است.

جعفر بن علىّ نزد معتمد عبّاسىّ رفت و ماجراى آن کودک را گزارش داد، معتمد کارگزاران خود را فرستاد و صقیل جاریه را گرفتند و از وى مطالبه آن کودک کردند، صقیل‏ منکر او شد و مدّعى شد که باردار است تا به این وسیله کودک را از نظر آن‌ها مخفى سازد و وى را به ابن الشّوارب قاضى سپردند و مرگ ناگهانى عبید اللَّه بن یحیى بن خاقان و شورش صاحب زنج در بصره پیش آمد و از این رو از آن کنیز غافل شدند و او از دست آنها گریخت‏... [1]

پس از این دوران فرزند زهرای اطهر (سلام الله علیها) از دیدگان پنهان شد و دوران غیبت صغری آغاز گردید و تا سال 329 هـ.ق به طول انجامید و در همان زمان غیبت کبری آغاز شد.

امام موسی کاظم علیه السلام می فرمایند:

« إِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ، فَاللَّهَ اللَّهَ فِی أَدْیَانِکُمْ، لَایُزِیلُکُمْ عَنْهَا أَحَدٌ؛ یَا بُنَیَّ، إِنَّهُ لَابُدَّ لِصَاحِبِ هذَا الْأَمْرِ مِنْ غَیْبَةٍ حَتّى‏ یَرْجِعَ عَنْ هذَا الْأَمْرِ مَنْ کَانَ یَقُولُ بِهِ، إِنَّمَا هِیَ مِحْنَةٌ مِنَ اللَّهِ- عَزَّ و جَلَّ- امْتَحَنَ بِهَا خَلْقَهُ، لَوْ عَلِمَ آبَا?ُکُمْ و أَجْدَادُکُمْ دِیناً أَصَحَّ مِنْ هذَا، لَاتَّبَعُوهُ ».

«هنگامی که پنجمین فرزندم از نظرها غایب شد، مواظب دین خود باشید تا کسی شما را از آن خارج نکند. برای صاحب این امر غیبتی خواهد بود که گروهی از عقیده مندان به او از اعتقادشان دست برمی دارند و این غیبت، آزمونی است که خداوند با آنْ بندگانش را می آزماید». [2]

 

پی نوشت:

1.       کمال الدین / ترجمه پهلوان ؛ ج‏2 ؛ ص223

2.       الکافی . ج 2 . ص


[ پنج شنبه 92/10/19 ] [ 3:45 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
آقای هاشمی درنماز جمعه گفتند که باید مراقب باشیم که پای صندوق ها تخلفی صورت نگیرد. مقام معظم رهبری بلافاصله درنماز جمعه بعد خودشان آمدند و فرمودند که به هیچ وجه این حرف درستی نیست که در انتخابات امکان دارد تقلب صورت بگیرد و قطعاً انتخابات ما سالم خواهد بود.

[ شنبه 92/10/14 ] [ 12:8 صبح ] [ باران ] [ نظرات () ]
نخبه کرجی و طراح اولین موتور الکتریکی بهینه شده خودرو در جهان سوال جالبی از رئیس دولت تدبیر و امید دارد که سخت به دنبال پاسخ آن است.

[ جمعه 92/10/13 ] [ 12:27 صبح ] [ باران ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

قُل هٰذِهِ سَبیلی أَدعو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلىٰ بَصیرَةٍ أَنا وَمَنِ اتَّبَعَنی ۖ وَسُبحانَ اللَّهِ وَما أَنا مِنَ المُشرِکینَ﴿۱۰۸﴾ یوسف بگو: «این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت می‌کنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم!»
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 93
بازدید دیروز: 119
کل بازدیدها: 1044152
  • قالب بلاگ اسکای | اس ام اس دون