یک فنجان بصیرت
چه فرقی می کند.
درعصر ارتباطات نفس بکشم یا قرون وسطا.
وقتی خبری ازتو نباشد.
دوره جاهلیت است.
اللهم عجل لولیک الفرج ....
|
در روز سوم محرم، امام حسین (ع) در سرزمین کربلا مستقر شدند و عمربن سعد با لشگریان خود وارد صحرای کربلا شد.
![]() حربن یزید ریاحی که از سوی دشمن مامور شده بود تا با سپاهیانش راه را بر امام ببندد در مقابل کاروان امام خیمه میزند و در اولین اقدام عبیدالله را از ورود امام به کربلا با خبر میسازد. خریداری اراضی کربلا از اتفاقاتی که در روز سوم محرم به روایت تاریخ رخ داده است، خرید زمین کربلا توسط امام حسین(ع) بود. امام زمین کربلا را از اهل نینوا خریدند و شرط کردند که هر کس که علاقمند به زیارت قبور شهدا و قبر حضرت بود او را پذیرایی کرده و هدایت کنند. ورود عمر بن سعد به کربلا عبیدالله بن زیاد در روز دوم محرم نامهای را برای امام ارسال میکند و مینویسد که یزید مرا فرمان داده که یا از تو و یارانت بیعت گرفته و تسلیم ما شوید و یا شما را زنده نگذارم. امام حسین (ع) جواب نامه عبیدالله را نمیدهند و به فرستاده او میفرمایند که برای عبیدالله بن زیاد عذابی سخت در انتظار است. بدین ترتیب عبیدالله، عمربن سعد را فرمان داده تا به جنگ با امام برود. عمر بن سعد که وعده حکومت بر ری را از عبیدالله گرفته بود از جنگ با امام حسین(ع) میترسد و فرمان عبیدالله را قبول نمیکند. اما عبیدالله شرط حکومت بر ری را جنگ با امام حسین(ع) میخواند و عمر بن سعد در شرایطی که اطرافیانش او را از این کار منع میکردند قبول کرد که به جنگ با امام حسین(ع) برود. بالاخره عمر بن سعد در روز سوم محرم با 4 هزار سپاه از اهل کوفه به کربلا داخل میشود. هنگامی که عمر بن سعد به کربلا وارد شد، عزرة بن قیس احمسی را نزد امام حسین علیهالسلام فرستاد تا از امام سؤال کند برای چه به این مکان آمده است و چه قصدی دارد؟ چون عزره از جمله کسانی بود که به امام نامه نوشته و او را به کوفه دعوت کرده بود از رفتن به نزد آن حضرت شرم کرد. پس عمر بن سعد از اشراف کوفه که به امام نامه نوشته و او را دعوت به کوفه کرده بودند خواست که این کار را انجام دهند. تمامی آنها از رفتن به خدمت امام حسین علیهالسلام خودداری کردند. ولی شخصی به نام کثیر بن عبدالله شعبی که مرد گستاخی بود برخاست و گفت: من به نزد حسین رفته و اگر بخواهی او را میکشم. عمر بن سعد گفت: چنین تصمیمی را فعلا ندارم، ولی به نزد او برو و از او سؤال کن به چه منظوری به اینجا آمده است؟ کثیر بن عبدالله به طرف امام حسین علیهالسلام رفت، ابوثمامه صائدی که از یاران امام حسین علیه السلام بود چون کثیر بن عبدالله را مشاهده کرد به امام عرض کرد: این شخص که میآید بدترین مردم روی زمین است، پس ابوثمامه راه را بر کثیر بن عبدالله گرفت و گفت: شمشیر خود را بگذار و نزد حسین برو! کثیر گفت: به خدا سوگند که چنین نکنم! من رسول هستم، اگر بگذارید، پیام خود را میرسانم در غیر این صورت برمیگردم. ابوثمامه گفت: من دستم را روی شمشیرت میگذارم تو پیامت را ابلاغ کن. کثیر بن عبدالله گفت: به خدا سوگند هرگز نمیگذارم چنین کاری کنی. ابوثمامه گفت: پیامت را به من بازگو تا من آن را به امام برسانم، زیرا تو مرد زشت کاری هستی و من نمیگذارم به نزد امام بروی. پس از این مشاجره و نزاع کثیر بن عبدالله بدون ملاقات بازگشت و جریان را به عمر بن سعد اطلاع داد. عمر بن سعد شخصی به نام قرة بن قیس حنظلی را به نزد خود فرا خواند و گفت: ای قره حسین را ملاقات کن و از علت آمدنش به این سرزمین جویا شو. قرة بن قیس به طرف امام حرکت کرد، امام حسین علیه السلام به اصحاب خود فرمود: آیا این مرد را میشناسید؟ حبیب بن مظاهر عرض کرد: آری! این مرد، تمیمی است و من او را به حسن رأی میشناختم و گمان نمیکردم او را در این صحنه و موقعیت مشاهده نمایم. آنگاه قرة بن قیس آمد و بر امام سلام کرد و رسالت خود را ابلاغ کرد، امام حسین علیهالسلام فرمود مردم شهر شما به من نامه نوشتند و مرا دعوت کردهاند و اگر از آمدن من ناخشنودید باز خواهم گشت، قرة چون خواست برگردد حبیب بن مظاهر به او گفت: ای قرة وای بر تو چرا به سوی ستمکاران باز میگردی؟ این مرد را یاری کن که بوسیله پدرانش به راه راست هدایت یافتی. قرة گفت: من پاسخ این رسالت را به عمر بن سعد برسانم، سپس در این امر اندیشه خواهم کرد. پس به نزد عمر بن سعد بازگشت و او را از جریان باخبر ساخت. نامه عمر بن سعد به عبیدالله بن زیاد حسان فائد میگوید: من نزد عبیدالله بن زیاد بودم که نامه عمر بن سعد را آوردند و در آن نامه چنین آمده بود: چون من با سپاهیانم در برابر حسین و یارانش پیاده شدم قاصدی نزد او فرستادم و از علت آمدنش جویا شدم، او در جواب گفت: اهالی این شهر برای من نامه نوشته و نمایندگان خود را نزد من فرستاده و از من دعوت کردهاند، اگر آمدنم را خوش نمیدارید باز خواهم گشت. عبیدالله چون نامه عمر بن سعد را خواند گفت: اکنون که در چنگ ما گرفتار شده امید نجات دارد ولی حالا وقت فرار نیست. نامه عبیدالله بن زیاد به عمر بن سعد عبیدالله به عمر بن سعد نوشت: نامه تو رسید و از مضمون آن اطلاع یافتم از حسین بن علی بخواه تا او و تمام یارانش با یزید بیعت کنند اگر چنین کرد ما نظر خود را خواهیم نوشت. چون نامه به دست عمر بن سعد رسید، گفت: میپندارم که عبیدالله بن زیاد خواهان عافیت و صلح نیست. عمر بن سعد نامه عبیدالله بن زیاد را به اطلاع امام نرسانید زیرا میدانست که آن حضرت با یزید هرگز بیعت نخواهد کرد. عبیدالله بن زیاد پس از اعزام عمر بن سعد به کربلا اندیشه سپاه انبوهی را در ذهن میپرورانید. عبیدالله بن زیاد در نخیله عبیدالله شخصا از کوفه به طرف نخیله حرکت کرد و کسی را نزد حصین به تمیم که با قادسیه رفته بود فرستاد و او به همراه چهارهزار نفر که با او بودند به نخیله آمده سپس کثیر بن شهاب حارثی و محمد بن اشعث و قعقاع بن سوید و اسماءبن خارجه را طلب کرد و گفت: در شهر گردش کنید و مردم را از اطاعت و فرمانبرداری از یزید و من فرمان دهید و آنان را از نافرمانی و برپا کردن فتنه برحذر دارید و آنان را به لشگرگاه فرا خوانید. پس آن چهار نفر طبق دستور عمل کردند و سه نفر از آنها به نخیله نزد عبیدالله بن زیاد بازگشتند و کثیر بن شهاب در کوفه ماند و در میان کوچهها و گذرگاهها میگذشت و مردم را به پیوستن به لشکر عبیدالله بن زیاد تشویق میکرد و آنان را از یاری امام حسین علیه السلام بر حذر میداشت. عبیدالله گروهی سواره را بین خود و عمر بن سعد قرار داد که هنگام نیاز او وجود آنها استفاده شود و در هنگامی که او در لشگرگاه نخیله بود شخصی به نام عمار بن ابی سلامه تصمیم گرفت که او را ترور کند، ولی موفق نشد به طرف کربلا حرکت کرد و به امام ملحق گردید و شهید شد. پی نوشت ها: - سایت مناجات http://www.monajat.org - تقویم شیعه، عبدالحسین نیشابوری، انتشارات دلیل ما، 1387 [ سه شنبه 93/8/6 ] [ 1:58 عصر ] [ باران ]
[ نظرات () ]
آیت الله بهجت: هر کس زیارت عاشورا را قرائت کند حاجات او هرچه باشد برآورده شود و نا امید از درگاه خدا باز نگردد.
![]() از آیت الله بهجت پرسیدند: داستان ها و قضایایى از کسانى که پیوسته زیارت عاشورا مى خواندند و به این صورت، متوسل مى شدند، گردآورى و چاپ شده است. نظر حضرت عالى در این باره چیست؟ ایشان پاسخ داده اند که: متن زیارت عاشورا، بر عظمت آن گواه است؛ خصوصا با ملاحظه آنچه در سند زیارت رسیده است که حضرت صادق (علیه السلام) به صفوان مى فرماید: این زیارت و دعا را بخوان و بر آن مواظبت کن. به درستى که من چند چیز را بر خواننده آن تضمین مى کنم: 1. زیارتش قبول شود. 2. سعى و کوشش وى مشکور باشد 3. حاجات او هرچه باشد، برآورده شود و ناامید از درگاه خدا برنگردد. اى صفوان! این زیارت را با این ضمان، از پدرم یافتم و پدرم از پدرش...تا امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت امیر نیز از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) و رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) از جبرئیل و او هم از خداى متعال نقل می کند و هرکدام این زیارت را با این ضمان، تضمین کرده اند و خداوند به ذات اقدس خود قسم یاد نموده که: هرکس این زیارت و دعا را بخواند، دعا و زیارت وى را بپذیرم و خواسته اش هر چه باشد، برآورده سازم. و از سند او استفاده مى شود که زیارت عاشورا از احادیث قدسى است و همین مطالب، سبب شده است که علماى بزرگ ما و استادان ما - با آن همه مشغولیت هاى علمى و مراجعاتى که داشتند - به خواندن آن مقید بودند تا جایى که استاد ما، مرحوم حاج شیخ محمد حسین اصفهانى، از خداوند خواسته بودند که در آخر عمرشان، زیارت عاشورا را بخوانند و سپس قبض روح شوند و دعایشان هم مستجاب شد و پس از پایان این زیارت، درگذشتند. منبع: باشگاه خبرنگاران [ سه شنبه 93/8/6 ] [ 1:48 عصر ] [ باران ]
[ نظرات () ]
عاشورا نه فقط روزی برای عزاداری است بلکه فرهنگی است که با تدبر و مطالعه بیشتر در زوایای آن می توان زمینه ساز حرکت های عمیقی بود. در این بخش قصد داریم در روزهای عزاداری محرم و صفر به ذکر یکی از شهدای گرانقدر کربلا بپردازیم.
گروه فرهنگی « تیتریک »؛ عبدالوهّاب بن احمد شافعى مصرى ، مشهور به شعرانى (متوفّى به سال 397 ق )، در کتاب المنن ، باب دهم ، نقل مى کند:
نزدیک مسجد جامع دمشق ، بقعه و مرقدى وجود دارد که به مرقد حضرت رقیّه علیهاالسلام دختر امام حسین علیه السلام معروف است . بر روى سنگى واقع در درگاه این مرقد، چنین نوشته است :
جهت دریافت تصویر با کیفیت بالا برروی آن کلیک کنید
مصائب و شدائدی را که رقیه (سلام الله علیها) از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام متحمل میشود، آنچنان تلخ و دهشتناک است که وجدان هر انسان آزاده و صاحبدلی را میآزارد و قلب و روح را متأثر و مجروح میسازد. تحمل گرمای شدید کربلا همراه با تشنگی، حضور در صحنه شهادت خویشاوندان، اسارت و ناظر رفتارهای شقاوت آلود بودن، آزار و شکنجه های جسمی و روحی فراوان، دلتنگی برای پدر در خرابه شام و ... نشانگر مصائب عظمایی است که یک کودک خردسال با جسم و روح لطیف خود با آن مواجه شده است. از دیگر سو همین قساوت سپاه یزید است که بر عظمت نهضت سترگ عاشورا میافزاید، زیرا حضرت امام حسین (علیه السّلام) با شناخت و پیشبینی تمام این مصائب و شدائد به قیام در راه احیاء دین جد بزرگوار خویش قد علم فرمود و چنین دشواریهایی نتوانست هیچ گونه خللی بر عزم استوار آن حضرت در راه آزمایش بزرگ الهی پدید آورد. حضرت رقیه بعد از شهادت امام حسین(ع) و یارانش در عصر عاشورا به همراه دیگر زنان بنیهاشم توسط سپاه یزید به اسیری رفت. از درون خرابههای شام، صدای کودکی به گوش میرسید. همه آنهایی که در میان اسرا بودند، خوب میدانستند که این صدای رقیه، دختر کوچک امام حسین (ع) است. او حالا از خواب بیدار شده بود و سراغ پدرش را میگرفت. انگار که خواب پدرش را دیده بود. یزید دستور داد سر امام حسین (ع) را به دختر کوچک نشان دهند و او را ساکت کنند، اما وقتی حضرت رقیه (ع) و امام حسین ع باز هم به هم رسیدند، اتفاق جانسوزی افتاد. این بار، پدر در سوگ رقیه نشست: چقدر بیتابی دخترم! این همه دلشکستگی چرا؟ مگر دستهای کوچکت در امتداد نیایش عمه، تنها از خدا آمدن بابا را طلب نکرد؟ اینک آمدهام در ضیافت شبانهات و در آرامش خرابهات. کوچک دلشکستهام! پیشتر نیز با تو بودم و میدیدمت. شعله بر دامان و سوختهتر از خیمه آه میکشیدی و در آمیزه خار و تاول، آبله و اشک، صحرای گردان را به امید سر پناهی میسپردی. مهربان دلشکستهام! صبور صمیمی! مسافر غریب و کوچک من! مگر نگفتی که بابا که آمد، آرام میگیرم. این همه ناآرامی چرا؟ مگر نگفتی بابا که آمد سر بر دامانش میگذارم و میخوابم؟ نه ...، نه دخترکم نخواب! میدانم اگر بخوابی، دیگر عمه نمیخوابد. میدانم خواب تو، خواب همه را آشفته میکند. نه ... نخواب دخترم! دخترم! بگذار لبهای چوب خوردهام امشب میهمان بوسهای باشد از پیشانی سنگ خوردهات؛ از گیسوی پریشان چنگ خوردهات؛ از شانههای معصوم تازیانه دیدهات؛ از صورت رنگ پریده سیلی خوردهات. بگذار امشب، مثل شب آرامش تنور بر زانوان زهرا آسوده بخوابم. نه دخترم! نخواب! بگذار بابا بخوابد. و چنین شد که رقیه (س)، هنگامی که سر پدر در آغوشش بود، جان سپرد. آرامگاه ملکوتی دخت سه سـالـه امـام سـوم شیعیان در شام کنـار بـاب "الفـرادیـس " مابین کوچه هایتاریخی و پر ازدحام دمشـق است که هر ساله بسیاری از شیفتگان اهل بیت (علیهم السّلام) را از مناطقمختلف جهان به سوی خود جلب می کند.پروردگارا حرم این فاطمه صغیره در سوریه را از شر دشمنان اسلام و شیعیان رهایی بخش.
خراب آباد ویرانه هوای تازه ای دارد
نوای بلبل ویران نشین آوازه ای دارد
ببین ای مرغ قنطاره فضای آشیانم را
قدو بام خراباتم چه سقف و سازه ای دارد
میان دخترت در دفتر غم برگ زرین شد
کتاب عمر کوتاهم عجب شیرازه ای دارد
لبت را بیشتر وا کن اگر خون ریخت ان با من
دم گرم یتیمانه شفای تازه ای دارد
سحر با سر تو را خواندم به ویر ان یک سخن گویم
که بابا انتظار طفل هم اندازه ای دا رد
من از لبخند این مردم به اشک عمه میمیرم
ندیدی شهر نامردان عجب دروازه ای دارد
منابع: - بهایی علاءالدین طبری - سید بن طاووس - روز عاشقانه، محمدرضا سنگری - نامه محرم و صفر - تبیان منبع: فرهنگ نیوز [ سه شنبه 93/8/6 ] [ 1:47 عصر ] [ باران ]
[ نظرات () ]
روز عاشورا امام حسین (ع) پیش از رفتن به میدان کارزار رو به خیمه دختران خویش کرده و فرمودند: ای زینب، ای سکینه! ای فرزندانم! چه کسی پس از من برای شما باقی می ماند؟ ای رقیه و ای ام کلثوم! شما امانتهای پروردگارم در نزد من بودید، اکنون لحظه میعاد من فرا رسیده است...
هر یک از روزهای دهه اول محرم به یک عنوان که غالبا نام شهدای کربلا است، مشهور گردیده و ستایشگران اهل بیت (ع) با ذکر مصائب صاحب نام آن روز به عنوان مقدمه، عزای حضرت اباعبدالله الحسین(ع)را اقامه می نمایند. بنا بر سنت روضه خوانی معمول، روز سوم محرم روزی است که ذاکران اهل بیت(ع)، با بیان اشعاری به ذکر مصائب حضرت رقیه(س) دختر خردسال امام حسین(ع) می پردازند که در اثر سختی روز عاشورا و نیز اسارت و از همه آنها جگرسوزتر، دیدن سر بریده پدر به دستور یزید ملعون، جان به جان آفرین تسلیم کرد و در شام به خاک سپرده شد.
رقیة بنت الحسین(س) در سرزمین شام قبری وجود دارد که امروزه به نام مرقد رقیه معروف و مشهور است و گفته می شود این قبر مربوط به یکی از دختران امام حسین (ع) است. اما آیا قبر مربوط به رقیه هست؟ برخی از علما و دانشمندان متأخر بر صحت انتساب این دختر به امام حسین (ع) پای فشرده دلایل و مستنداتی را بر این ادعا اقامه کرده اند بر اساس این مستندات، رقیه یکی از دختران امام حسین (ع) و از مادری به نام شهربانو-دختر یزگرد ساسانی- متولد شد از این رو او خواهر تنی امام سجاد (ع)به شمار می رفت. زندگینامه حضرت رقیه (س) در شعاع نورانی انواری؛ همانند پدر، عمو، عمو زادگان بزرگوارش و …، تحت الشعاع قرار گرفته است؛ به همین علت در کتابهای تاریخی، به ندرت اسمی از دختری به نام رقیه که دختر خردسال امام حسین (ع) باشد، آمده است. اما در کلامی که از امام حسین (ع) نقل شده است، حضرت چنین میفرماید: «اَلا یا زِینَب، یا سُکَینَة! یا وَلَدی! مَن ذَا یَکُونُ لَکُم بَعدِی؟ اَلا یا رُقَیَّه وَ یا اُمِّ کُلثُومِ! اَنتم وَدِیعَةُ رَبِّی، اَلیَومَ قَد قَرَبَ الوَعدُ»؛ «ای زینب، ای سکینه! ای فرزندانم! چه کسی پس از من برای شما باقی می ماند؟ ای رقیه و ای ام کلثوم! شما امانتهای پروردگارم در نزد من بودید، اکنون لحظه میعاد من فرارسیده است». با توجه به سیاق کلام و مفاد آن، بعید نیست که منظور امام (ع) از رقیه، حضرت رقیه، دختر سه ساله ایشان باشد. از طرفی، قدیمیترین منبعی که در آن از دختر سه یا چهار سال? امام حسین (ع) یاد شده است، کتاب "کامل بهایی" اثر عماد الدین طبری است. ![]() نحوه جان سپردن رقیه(س) در خرابه شام عماد الدین حسن بن علی طبری نیز در کتاب «کامل بهایی» که کار تألیف آن را در سال 675 هجری به پایان رسانده است از خرابه شام و از وفات دختری چهار ساله از خاندان امام حسین (ع) بدون آنکه نامی از این دختر برده باشد، سخن به میان آورده است. او این مطلب را از کتاب «حاویه فی مثالب معاویه» اثر یکی از علمای اهل سنت به نام «قاسم بن محمد بن احمد مأمونی» نقل می کند. در این کتاب آمده: «در میان فرزندان امام حسین (ع)دختری چهار ساله وجود داشت که همراه کاروان اسرا به شام رفت. اهل بیت حسین (ع) در حال اسارت، از کودکانی که پدرشان در کربلا به شهادت رسیده بودند خبر شهادت پدر را پنهان می داشتند دخترکی چهارساله از حسین (ع) شبی از خواب بیدار شد و با گریه سراغ پدر را گرفت. اهل بیت نیز با او هم ناله شدند و صدای گریه شان به گوش یزید رسید. او از علّت این گریه پرسید. قصه را برایش گفتند. یزید دستور داد سر مقدّس امام حسین(ع) را برای آن دختر ببرند. هنگامی که سر مقدّس را در مقابل او قرار دادند، او که تازه متوجه شهادت پدر خود شده بود سر پدر را برداشت و بغل نمود و شروع به سخن گفتن با سر پدر کرد. او لبان خود را بر لبان پدر نهاد و به شدّت می گریست تا اینکه از شدت گریه بی هوش بر زمین افتاد. بانوان حرم کنار آن دختر آمدند؛ اما هنگامی که او را حرکت دادند دیدند که او از دنیا رفته است. اهل بیت(ع) با دیدن این واقعه به شدّت متأثر شده و ناله سر دادند. گویند در این روز تمام اهل دمشق نیز گریان بودند.» ترمیم قبر حضرت رقیه(س) به دستور خود حضرت مرحوم شیخ هاشم خراسانی در کتابش نقل کرده که یکی از علمای نجف به نام محمد علی شامی برایم نقل کرده که: «جد او مرحوم سید ابراهیم دمشقی که نسبش به سید مرتضی می رسید سه دختر داشت. شبی دختر بزرگش رقیه بنت الحسین علیه السلام را در خواب می بیند که به او فرمود: «به پدرت بگو به والی بگوید که قبرم را آب فرا گرفته و در اذیتم، بیاید قبر مرا تعمیر نماید.» دختر خواب خود را برای پدر بازگو کرد؛ اما سید از ترس آن که خواب صحیح نباشد و اهل سنت آنان را مسخره نمایند به این خواب ترتیب اثر نداد. شب دوم دختر وسطی ابراهیم همین خواب را دید و به پدر آن خواب را بازگو کرد. سید ابراهیم باز هم اعتنا نکرد. شب سوم دختر کوچک و شب چهارم سید شخصاً خواب دید که آن بانو ایشان را با عتاب خطاب کردند و فرمودند: «چرا والی را خبردار نکردی؟» سید بیدار شد و صبح به سراغ والی شهر رفت و داستان را بازگو کرد. والی فرمان داد علماء و صلحای شهر اعم از شیعه و سنی غسل کرده لباس تمیز بپوشند و در حرم حاضر شوند. پس درب حرم شریف به دست هر کس که باز شد همان شخص، قبر را نبش کرده و تعمیر نماید. همه غسل کردند و نظافت نمودند و در حرم حاضر شدند؛ اما قفل جز به دست سید ابراهیم به دست هیچ یک از آنان باز نشد، پس کلنگ به دست گرفتند و بر زمین قبر زدند؛ اما هیچ یک از ضربات آنان بر زمین اثر نکرد؛ مگر ضربه سید ابراهیم. حرم را خلوت کردند و لحد را شکافتند؛ بدن و کفن آن بانو را صحیح و سالم یافتند؛ اما لحد را آب فرا گرفته بود سید بدن شریف را روی زانوی خود گذاشت و سه روز نگه داشت و مرتب گریه می کرد تا آن که لحد آن بانو را از پایه تعمیر نمودند. سید در اوقات نماز بدن را روی چیز تمیزی می گذاشت و بعد از نماز، آن را بر می داشت و بر زانوی خود قرار می داد. پس از سه روز لحد آماده شد و او بدن شریف را سر جای خود قرار داد. در این مدت به لطف عنایت آن بانوی خردسال، سید نه محتاج به آب و غذا شد و نیازمند تجدید وضو. مرحوم سید ابراهیم پسر نداشت پس در این هنگام دعا کرد تا خداوند به او فرزند پسر عطا کند با آنکه سن او از نود سال تجاوز کرده بود دعایش مستجاب شد و خداوند پسری به او عنایت نمود که او را سید مصطفی نام نهادند منبع: مهر [ سه شنبه 93/8/6 ] [ 1:46 عصر ] [ باران ]
[ نظرات () ]
دانشمند مسیحى مذهب که از میهمانان عرفانى مسیحى در دربار شاه عباس بود مى گفت : مى توانم از ما فى الضمیر افراد خبر دهم .
شیخ حر عاملى صاحب وسایل الشیعه ، در کتاب دیگر خود، اثبات الهداه نقل مى کند، طبیب معروف مسیحى به نام یوحنا مى گوید:
در دربار موسى بن عیسى یک از فرمانروایان مسلمان، سخن از درمان به وسیله تربت کربلا، پیش آمد. یکى از مردان قبیله بنى هاشم حضور داشت و گفت: ما بیماران لاعلاج را از این راه درمان مى کنیم . موسى بن عیسى که یک آدم ضد اهل بیت عصمت و طهارت بود دستور داد تا قدرى تربت حضرت سیدالشهداء را حاضر کنند، او در حضور همگان به عنوان جسارت و نیز به منظور اثبات بى پایگى مدعاى هاشمیان قدرى از آن را به نشیمن گاه خود ریخت ، ناگهان فریاد سوختم ، سوختم او بالا گرفت، در آن دم طشتى آوردند، جگر و کبد او در طشت ریختند، طبیب مسیحى از معالجه آن ناتوان شد و پس از چندى آن طبیب به زیارت امام شتافت در حالى که مسیحى بود ولى دیرى نپاید که مسلمان شد. در دربار شاه عباس، دانشمند مسیحى مذهب که از میهمانان عرفانى مسیحى در دربار شاه عباس بود مى گفت : مى توانم از ما فى الضمیر افراد خبر دهم . شیخ بهایى که در جلسه حاضر بود گفت: بگو در میان دستم چه چیزى است؟ او پس از لحظه اى گفت: مى دانم چیست، ولى در حیرتم که از کجا به دست آورده اى؟ زیرا در میان کف تو قطعه اى از بهشت جاى دارد. شیخ بهایى گفت: آرى قدرى از تربت امام حسین(ع) است . آرى: طبیب مسیحى، مسلمان مى شود ولى موسى بن عیسى، عاقبت به شر و بدبخت مى شود. پی نوشت: اثات الهداء، شیخ حر عاملى منبع: باشگاه خبرنگاران [ دوشنبه 93/8/5 ] [ 10:46 عصر ] [ باران ]
[ نظرات () ]
رهبر معظم انقلاب فرمودند: این عزاداریهائی که انجام میگیرد، این گریه و زاریای که میشود، این تشریح حوادث عاشورا که میشود، اینها چیزهای لازمی است. یک عده از موضع روشنفکری نیایند بگویند آقا، اینها دیگر لازم نیست.
![]() چرا عزاداری؟ آنچه پشت سر این عزاداریها وجود دارد عنوان:بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعى از اقشار مختلف مردم قم تاریخ: 1386/10/19 میگویند چرا ماتم و گریه و اشک را در بین مردم رواج میدهید؟ این ماتم و اشک براى ماتم و اشک نیست، براى ارزشهاست. آنچه پشت سر این عزاداریها، بر سر و سینه زدنها، اشک ریختنها وجود دارد، عزیزترین چیزهائى است که در گنجینه بشریت ممکن است وجود داشته باشد؛ او همان ارزشهاى معنوىِ الهى است. اینها را میخواهند نگه دارند که حسین بن على مظهر این ارزشها بود. یادِ آنهاست؛ زنده نگه داشتن آنهاست و ملت اسلام اگر نام حسین را و یاد حسین را زنده نگه بدارد و آن را الگو قرار بدهد براى خود، از همه موانع و مشکلات عبور خواهد کرد. لذاست که ما در انقلاب اسلامى، در نظام جمهورى اسلامى از صدر تا ذیل، همه - مردم، مسئولین، بزرگان، شخص امام بزرگوار ما - بر روى مسئله امام حسین(ع) و مسئله عاشورا و همین عزاداریهاى مردمى، تکیه کردند و جا دارد. این عزاداریها جنبه نمادین دارد، جنبه حقیقى هم دارد؛ دلها را نزدیک میکند، معارف را روشن میکند. گریه و زاری لازم است عنوان: بیانات در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون تاریخ: 1388/09/22 بعضی حالا ممکن است بگویند شما میخواهید نهضت امام حسین را بیان بکنید، خیلی خب، بروید بیان کنید، دیگر روضهخوانی و گریه و زاری و اینها چیست؟ بروید بنشینید بیان کنید که حضرت این کار را کردند، این کار را کردند، هدفشان هم این بود. این، خیلی فکر خطائی است، نگاه غلطی است. این عاطفه نسبت به اولیاء خدا، اولیاء دین، این پیوند عاطفی، پشتوانه بسیار ارزشمند پیوند فکری و پیوند عملی است. بدون این پشتوانه، خیلی سخت میشود در این راه حرکت کرد. این پیوند عاطفی، خیلی مهم است. اینی که امام راحل (رضواناللَّه علیه) فرمودند عزاداری به سبک سنتی، این یک حرف از روی عادت نبود؛ حرف بسیار عمیقی است؛ ژرفنگرانه است. ببینید در قرآن نسبت به اولیاء الهی سه تعبیر وجود دارد: یک تعبیر، تعبیر ولایت است؛ «انّما ولیکم اللَّه و رسوله و الّذین امنوا الّذین یقیمون الصّلوة و یؤتون الزّکوة و هم راکعون»؛(8) بحث ولایت. معلوم است که پیوند، ارتباط، معرفت، اینها داخل در زیرمجموعه ولایت است. یک بحث، بحث اطاعت است؛ «اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرّسول و اولی الامر منکم»؛(9) اطاعت رسول و اطاعت اولیالامر. این، در عمل است. در میدان عمل باید اطاعت کرد، پیروی کرد. اما یک بحث سومی وجود دارد و آن، بحث مودت است. «قل لا اسئلکم علیه اجرا الّا المودّة فی القربی».(10) این مودت چیست دیگر؟ ولایتِ اینها را داشته باشید، اطاعت هم از اینها بکنید؛ مودت برای چیست؟ این مودت، پشتوانه است. اگر این مودت نباشد، همان بلائی بر سر امت اسلامی خواهد آمد که در دورانهای اول بر سر یک عدهای آمد که همین مودت را کنار گذاشتند، بتدریج اطاعت و ولایت هم کنار گذاشته شد. بحث مودت خیلی مهم است. این مودت، با این ارتباطات عاطفی حاصل میشود؛ ماجرای مصیبتهای اینها را گفتن، یک جور ایجاد ارتباط عاطفی است؛ ماجرای مناقب اینها و فضائل اینها را گفتن، یک جور دیگر پیوند عاطفی است. بنابراین، این عزاداریهائی که انجام میگیرد، این گریه و زاریای که میشود، این تشریح حوادث عاشورا که میشود، اینها چیزهای لازمی است. یک عده از موضع روشنفکری نیایند بگویند آقا، اینها دیگر لازم نیست. نه، اینها لازم است؛ اینها تا آخر لازم است؛ همین کارهائی که مردم میکنند. البته یک شکلهای بدی وجود دارد که گفتهایم؛ مثل قمه زدن که گفتیم این ممنوع است، نباید این کار انجام بگیرد؛ این، مایه دراز شدن زبان دشمنان علیه دوستان اهلبیت است. اما همین عزاداری متعارفی که مردم میکنند؛ دستهجات سینهزنی راه میاندازند، عَلَم بلند میکنند، اظهار محبت میکنند، شعار مینویسند، میخوانند، گریه میکنند؛ اینها ارتباط عاطفی را روزبهروز بیشتر میکند؛ اینها خیلی چیزهای خوبی است. منبع: دفتر مقام معظم رهبری [ دوشنبه 93/8/5 ] [ 10:44 عصر ] [ باران ]
[ نظرات () ]
هر ناله و گریه اى مکروه است، مگر ناله و گریه بر حسین(ع).
در میان حوادثى که در طول تاریخ بشریّت به وقوع پیوسته است، هیچ نهضت و حرکتى به پویایى و برجستگى قیام عاشورا نیست، نهضتى که در سرزمینى محدود، زمانى کوتاه و با فداکارى افراد معدودى رخ داد، امّا توانست الگویى عملى براى آزاد مردان جهان ارائه کند و براى همیشه به عنوان «انقلاب بزرگ» بر تارک تاریخ بشر بدرخشد.
آن چه بیش از همه حادثه کربلا را پرفروغ و سازنده جلوه مى دهد، سیره ائمه اطهار(ع) در زنده نگه داشتن این حماسه زیبا و احیاى فرهنگ آن است.
امامان معصوم(ع) على رغم این که در دوران امامت خویش در محدودیتهاى شدیدى به سر مى بردند و حاکمان مستبد اموى و عباسى سایه شوم خود را بر شهرهاى اسلامى گسترده بودند، ولى با اتخاذ صحیح ترین تصمیم ها و موضعگیرى هاى مناسب و با استفاده از مؤثرترین شیوه ها توانستند از فرهنگ عاشورا و دستاوردهاى ارزشمند آن به صورت شایسته پاسدارى کنند و راه حماسه آفرینان کربلا را تداوم بخشند.
آنان این واقعه را به دید معجزه نگریسته اند و در سیره عملى خود به عنوان راهکارهاى مؤثّر و زنده براى مبارزه علیه ظلم و ستم از آن بهره جسته اند که در این مقال به روشهاى عملى آنان جهت حفظ این نهضت از تحریفات و زنده نگه داشتن آن اشاراتى گذرا خواهیم داشت.
توصیه به سوگوارى و عزادارى عاشورا دهم ماه محرم الحرام است که از دیر باز مورد توجه و احترام مردم بوده است.
ولى در فرهنگ شیعه به خاطر شهادت سومین پیشواى شیعیان و اصحاب او در سرزمین کربلا، این روز از جایگاه والایى برخوردار است.
دهم ماه محرم با رخداد قیام سیدالشهداء (ع) در بین امامان (ع) و دوستداران اهل بیت (ع) به عظیمترین روزسوگوارى و ماتم تبدیل شد.(1)
پیشوایان معصوم(ع) همواره جهت زنده نگه داشتن یاد و خاطره عاشورا، شیعیان را به سوگوارى و عزادارى توصیه نموده و اثرات و ثمرات این شعایر را تشریح مى نمودند.
راز این که ائمه هدى(ع) بر ماتم سرایى شهداى کربلا تأکید نموده اند این است که: اوّلاً؛ دشمنان و مخالفان اهل بیت (ع) این روز را به جشن و سرور سپرى مى کردند. ثانیاً؛ این عزادارى ها و سوگوارى ها اگر آگاهانه، خالصانه و سازنده باشد، دل صاحب عزا را با دل حماسه سازان دشت نینوا پیوند مى دهند و این ارتباط خود باعث ازدیاد معرفت و قرب به بارگاه ملکوتى خواهد شد.
امام صادق(ع) در توصیف مصایب روز عاشورا این گونه فرمودند: «وَ اَمّا یَومَ عاشوراءَ فَیَومٌ اُصیبَ فیه الحُسین صریعاً بینَ اَصحابِهِ و اصحابُهُ حَولَهُ صَرعى عُراةٌ؛(2) امّا روز عاشورا روزى است که در آن حسین(ع) میان یارانش کشته بر زمین افتاد و یاران او نیز اطراف او بر خاک افتاده و عریان بودند».
امام رضا(ع) دراینباره مى فرماید: «من ترک السّعى فى حوائجه یوم عاشوراء قضى اللّه له حوائج الدّنیا و الآخرة و من کان عاشوراء یوم مصیبته جعل اللّه عزّ و جلّ یوم القیامة یوم فرجه و سروره؛(3) هر کس تلاش در رفع نیازهایش را در عاشورا به خاطر به پاداشتن عزا تر ک کند، خداوند حوایج دنیا و آخرتش را برآورده سازد و هر کس عاشورا را روز مصیبت خویش قرار دهد، خداوند تبارک و تعالى روز قیامت را روز شادى و خوشحالى او قرار مى دهد.»
هم چنین امام صادق(ع) فرمودند: «انّ یوم الحسین اعظم مصیبةً من جمیع سائر الایّام؛(4) روز شهادت امام حسین(ع) سوزناکترین روزهاست.»
در سیره اهل بیت عصمت و طهارت(ع) هرچه بیشتر تفحّص گردد، مشاهده مى شود که آن بزرگواران براى ترویج فرهنگ عاشورا و تطبیق آن بر مصادیقش بر اساس مقتضیات هر عصر، اهتمامى وافر و تأکیدى مصرّانه داشته اند.
امام باقر(ع) در تعقیب این هدف و توجه دادن مردم به ستمى که بر اهل بیت(ع) روا شده، وصیّت مى کند تا ده سال در موسم حج در منى براى امام حسین(ع) و همراهانش عزادارى کنند.
آن حضرت بودجه اى را براى چنین امرى اختصاص داد. عزادارى گروهى در ایام حج و سرزمین حسّاس منى، سؤالات معنا دارى را در اذهان ترسیم مى کند و این خود بهترین نوع مبارزه غیر مستقیم ائمه(ع) براى توجه دادن افکار عمومى بر ضد جنایات اموى بود.
ائمه هدى(ع) غیر از آن که قولاً و عملاً در سیره و رفتار خود در جهت برپایى مجالس سوگوارى براى اباعبداللّه(ع) تأکید و اصرار داشته اند، از مردم خواسته اند که در این امر مهم کوتاهى نکنند و به آنان نوید داده اند که براى عزاداران حسینى پاداش بسیار ویژهاى در نظر گرفته شده است.
از منابع روایى چنین برمى آید هر کس بر مصایب ائمه خصوصاً امام حسین (ع) بگرید و از این بابت محزون گردد: 1- در روز جزاء با ائمه هدى(ع) محشور خواهد بود. 2- حضرت سیدالشهداء (ع) براى سوگوار خود از خداوند طلب آمرزش مىکند. 3- عزادار اباعبداللّه(ع) مصداق کسى است که در شادى اهل عترت شادمان و در حزن آنان اندوهناک و محزون است. 4- در هنگام احتضار سوگوار اباعبداللّه(ع)، ائمه هدى(ع) حاضر مىشوند و عزرائیل را به مراعات حال وى توصیه مىکنند به حدى که ملک الموت از مادر نسبت به او رؤوفتر است. 5 - سوگوار حماسه ساز عاشورا، از آب گواراى کوثر جرعههایى مىنوشد و به میوههاى جنّت متنعم مىشود. 6- شفاعت رسول خدا(ص) شامل عزاداران امام حسین(ع) مىشود. 7- قبر ماتم دار کربلا نورانى است و از عذاب برزخى مصون مىباشد. 8 - خداوند از این که عزادار امام حسین(ع) را عذاب کند، پروا مىکند. 9- سوگواران و زائران در پرتو عرش الهى در مجلس منوّر در محضر اباعبداللّه هستند.(5)
گریستن و گریاندن
از آنجا که شهادت سالار شهیدان و یاران با وفایش از منظر عمومى، آثار ویرانگرى براى حکومت بنى امیه و سالها بعد براى بنى عباس داشت و مشروعیّت حاکمان این دو سلسله را زیر سؤال برده بود، براى این که این تراژدى غمبار به دست فراموشى سپرده نشود، امامان(ع) با گریه بر شهیدان نینوا و زنده نگهداشتن یاد و خاطره جانبازى هاى آنان اهداف شهیدان کربلا را دنبال مى کردند.
عظمت حادثه کربلا به قدرى دلخراش بود که شاهدان آن مصیبت تا زنده بودند آن را فراموش نکردند.
امام سجّاد(ع) در مناسبت هاى گوناگون بر عزیزانش گریه مى کرد. اشکهاى آن حضرت(ع) عواطف را بر مى انگیخت و در اذهان مخاطبان مظلومیّت شهداى کربلا را ترسیم مى نمود.
امام سجّاد (ع) بنیانگذار فرهنگ گریه در میان مؤمنان بود و طى 35 سال امامتش به این روش ادامه داد (6) تا جایى که یکى از «بکّائین پنج گانه تاریخ»(7) نامیده شد.
وقتى راز آن همه گریه را از آن حضرت مى پرسیدند، حضرت مصایب جانگداز کربلا را بازگو مى کرد و مى فرمود: مرا ملامت نکنید. بدرستى یعقوب(ع) پس از آن که یک فرزند خود را از دست داد، آن قدر گریست تا از غصّه چشمهایش سفید شد. در حالى که یقین به مرگ فرزندش نداشت ولى من به چشم خود در نصف روز دیدم که چهارده نفر از اهل بیت مرا سربریدند.(8)
او نه تنها خود در سوگ شهداى کربلا مى گریست، بلکه شیعیان و مؤمنان را نیز ترغیب به گریستن بر آن شهدا مى کرد و مى فرمود: «هر مؤمنى که بر شهادت حسین(ع) بگرید به طورى که اشک بر گونه هایش جارى شود، خداوند براى او غرفه هایى در بهشت آماده مى سازد که تا ابد در آ ن اقامت خواهد گزید».(9)
امام صادق(ع) فرمودند: «على بن الحسین(ع) به یاد عاشورا بیست سال گریست و هرگز طعامى نمى خورد مگر این که گریه مى کرد».(10)
همچنین امام رضا(ع) فرمودند: «فعلى مثل الحسین فلیبک الباکون فانّ البکاء علیه یحطّ الذّنوب العظام؛(11) گریه کنندگان باید بر کسى همچون حسین(ع) گریه کنند، زیرا گریستن بر او گناهان بزرگ را فرو مى ریزد».
منبع: جام نیوز [ دوشنبه 93/8/5 ] [ 10:42 عصر ] [ باران ]
[ نظرات () ]
سفارشهای اخلاقی آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی به ارادتمندان سیدالشهدا(ع) کمک میکند تا برای ورود به ماه محرم و عزاداری عارفانه و آگاهانه آمادگی بیشتری کسب کنند.
![]() امام خمینی درباره کتاب استاد اخلاق خود چنین سفارش کردند که «از علمای معاصر کتاب شیخ جلیل القدر، عارف بالله، حاج میرزا جواد ملکی تبریزی را مطالعه کن» و صاحب تفسیر المیزان، مرحوم علامه طباطبایی این کتاب را به دریای لبریزی تشبیه کردند که «در سنگ و پیمانه نگنجد و مولف آن پیشوای والا مقامی است که بلندای شخصیت او با هیچ مقیاسی قابل اندازه گیری نیست.» این استاد اخلاق برای ورود به ماه محرم به ویژه دهه اول آن در کتاب المراقبات مطالبی را بیان کرده که میتوان گفت «هم دستورات اخلاقی است هم ذکر مصیبت» و گاهی نیز درجه ایمان و اخلاص دوستداران اهل بیت را به سنگ محک گرفته و میآزماید. ملکی تبریزی میگوید: سزاوار است حال دوستان ائمه اهل بیت به حکم دوستی، وفا و ایمان به خدا و پیامبر (ص) در دهه اول محرم تغییر نموده و در دل و سیمای خود، آثار اندوه و درد این مصیبتهای بزرگ و دردناک را آشکار نمایند. باید مقداری از لذائذ زندگی مانند خوردن، نوشیدن و حتی خوابیدن و سخن گفتن (مگر درحد ضرورت) ترک نموده و مانند کسی باشند که پدر یا فرزند خود را از دست داده است. وی میافزاید: نباید احترام ناموس خدا و احترام پیامبر (ص) و احترام امامش (ع) کمتر از احترام خود و نزدیکانشان باشد و لازم است که خدا و پیامبر (ص) و امامش (ع) را بیش از خود، فرزندان و نزدیکانش دوست داشته باشد. وی با استناد به آیه 24 سوره توبه که میفرماید «بگو اگر پدران و پسران خود را بیش از خدا و رسولش و جهاد در راه او دوست دارید، منتظر باشید تا خداوند مطلب مورد نظر خود را انجام داده و شما پشیمان و زیانکار شوید»، داستانی جالب از فرزند خود نقل میکند و میگوید: یکی از فرزندان کوچکم در دهه اول محرم فقط نان خالی میخورد و تا جایی که میدانم کسی به او نگفته بود که این کار را انجام دهد و گمان میکنم سرچشمه این کار دوستی باطنی او بود. ملکی تبریزی در ادامه میگوید: حال اگر کسی نتواند در تمام دهه اول این کار را انجام دهد باید در روز تاسوعا، عاشورا و شب یازدهم نان خالی بخورد و تا عصر روز عاشورا، مواردی همچون خوردن، آشامیدن و حتی دیدار با برادران دینی را رها کند و آن روز را روز گریه و اندوه خود قرار دهد. وی زیارت امام حسین (ع) در دهه اول محرم با زیارت عاشورا را به عزاداران و دوستداران آن حضرت سفارش میکند و میگوید: اگر میتواند مراسم عزاداری آن حضرت را در منزل خود با نیتی خالص برپا نماید و اگر نمیتواند، در مساجد یا منازل دوستانش به برپایی این مراسم کمک کرده و این مطلب را از مردم بپوشاند تا به اخلاص نزدیک شده و از خودنمایی دور شود. این استاد فرزانه میگوید: مواسات با امام حسین (ع) و اهل بیت باید به خاطر صدمات ظاهری که به آن حضرت وارد شد، باشد ولی از این مطلب هم نباید غافل شد که صدمات ظاهری که بر آن حضرت وارد شد در مورد هیچکدام از پیامبران و جانشینان آنان وحتی درمورد هیچیک از جهانیان شنیده نشده است. ملکی تبریزی افزود: بنابر این دوستانش باید کارهایی را که مناسب این مصیبت بزرگ است به خاطر مواسات با آن حضرت در این مصیبت انجام دهند، به گونهای که گویا این مصیبت بر خود، عزیزان و فرزندان یا خویشان آنان وارد شده است. زیرا امام به فرموده جدش سزاوراتر از آنان نسبت به خودشان میباشد و به این جهت او این مصیبت را پذیرفت و وجود شریف خود را فدای پیروان خود نمود تا آنها را از عذاب دردناک رهایی بخشد. وی در ادامه به بیان مصیبتهای سیدالشهدا (ع) پرداخت و افزود: آن حضرت فرزندان و عزیزان خود را یتیم نمود، به اسارت حرم و زنان و حضرت زینب (س) رضایت داده و اصغر و اکبر و برادران و دودمان خود را سر برید تا پیروانش را از گمراهی و پیروی گمراه کنندگانی که هلاک شده و دیگران را به هلاکت میکشانند نجات داده و به این وسیله آنان را از گناهان بزرگ و آتش رهایی بخشد. بنابر این به حکم وفا و مواسات که از صفات عالی انسانی است لازم است که همان چیزی را که امام حسین (ع) به آنان عنایت کرده، آنان نیز به امام تقدیم نموده و همانگونه که امام خود را فدای آنها نمود آنان نیز خود را فدای او نمایند و حتی اگر چنین کاری را نیز انجام بدهند باز هم به خوبی با او مواسات ننمودهاند. زیرا وجود شریف او قابل مقایسه با دیگران نیست. چون سیدالشهدا (ع) مانند پیامبر (ص) علت آفرینش تمام موجودات و سرور تمام مخلوقات و پیامبران و فرشتگان نزدیک به خداوند بوده و محبوب خداوند و محبوب محبوب اوست. وی در ادامه حال شیعیان حسینی را در دهه اول محرم این گونه تشریح میکند: با گفتاری صادقانه و با زبان حال به امام حسین (ع) بگوید: - کاش به جای تو تمام این بلاها بر سر من آمده و فدای تو میشدم. - کاش خویشان و فرزندان من به جای خویشان و فرزندان تو کشته و اسیر میشدند. - کاش تیر حرمله که لعنت خدا بر او باد سر شیرخوار مرا میبرید. - کاش فرزندم به جای فرزند تو قطعه قطعه میشد. - کاش جگر من از شدت تشنگی تکه تکه میشد. - کاش از شدت تشنگی دنیا بر چشمم تیره و تار میشد. - کاش من درد این جراحتها را تحمل مینمودم. - کاش آن تیر به گلوی من مینشست و جان مرا میگرفت. - کاش خانواده و خواهران و دختران من در ذلت اسارت افتاده و آنها را مانند کنیزان در شهرها گردانده بودند. وی تاکید میکند: اگر این سخنان را صادقانه بگویی، تو را پذیرفته و به خاطر مواسات راستین با بزرگوارترین سادات، تو را در جایگاه راستگویان با آنان همنشین میگرداند. ولی به صورت جدی از فریبکاری با این سخنان بپرهیز. زیرا ممکن است وقتی میگویی حاضرم این بلاها را به جای امام (ع) تحمل نمایم، حال و دل تو به مقدار کمتر از یک صدم آن را هم تصدیق نکرده و در موقع امتحان جز مقدار کمی از این ادعاها قبول نشود و در این صورت به جای اینکه به جایگاه صدق و درجه صدیقین برسی به ذلت دروغ و پایینترین درجات منافقین میرسی. پس اگر میبینی که نمیتوانی این گونه با امام (ع) مواسات نمایی، ادعاهای دروغ را از خود دور کرده و خود را خوار نکن و فقط بگو کاش با تو بوده، در مقابل تو کشته شده و به سعادت بزرگی میرسیدم و اگر میبینی به این مقدار هم معتقد نیستی، مرض دل خود را که همان دوستی این دنیای پست و میل و اعتماد به زندگی آن و فریب خوردن به زیباییهای آن است، معالجه کرده و این گفته خداوند را که در قرآن آمده است بخوان که «ای یهود، اگر گمان میکنید فقط شما دوستان خدا هستید و اگر راست میگویید آرزوی مرگ کنید. مرحوم ملکی تبریزی در پایان چنین سفارش میکند: در آخر روز عاشورا زیارت تسلیت را بخواند و روز عاشورا را با توسلی کامل به حمایت کننده و پناه آن روز که از معصومین (ع) میباشند به پایان رسانده و در توسل، اصلاح حال و پذیرش عزاداری را خواسته و از کوتاهی خود معذرت بخواهد. منبع: ایرنا [ یکشنبه 93/8/4 ] [ 8:4 عصر ] [ باران ]
[ نظرات () ]
روز اول محرم، اولین روز از ماه سال جدید قمری است. مردم عرب در ماههایی از سال جنگ را حرام میدانستند، که از جمله آن ماه محرم است، ولی این امت در سال 61 هجری قمری احترام این ماه را از بین بردند و حرمت پیامبر (ص) را رعایت نکردند. خون ریختند، هتک حرمت کرده و فرزندان و زنان را اسیر کردند و واقعه کربلا را رقم زدند.
عبدالحسین نیشابوری در کتاب تقویم شیعه روز شمار این ایام را اینگونه آورده است: اول محرم _1 آغاز ایام حسینی اولین روز از ماه حزن و اندوه آل محمد(ص) است، که همه انبیاء و ملائکه و شیعیان و دوستان اهل بیت(ع) محزوناند. باید گفت: ماه حزن و اندوه تمام عالم است، چرا که همه ساله از اول محرم تا روز عاشورا پیراهن پاره پاره سیدالشهداء(ع) را از عرش خدا رو به زمین میآویزند و حزن و اندوه عالم را فرا میگیرد. همچنین آغاز مجالس عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین(ع) است، که مردم را به امور اعتقادی خویش آشنا میکند و دستورات دین خود را از حسینیهها و تکایا و مساجد به خانههای فکر و دل خود به ارمغان میبرند. شرکت در مراسم عزاداری امام حسین(ع) و اشک بر سیدالشهداء(ع) از وظایف ما در زمان غیبت امام زمان(عج) است. _ 2منازل امام حسین(ع) تا کربلا: « قصر مقاتل« در این روز که چهارشنبه بود امام حسین(ع) به قصر مقاتل نزول اجلال فرمودند. مشهور است که در این منزل امام حسین(ع) با عبیدالله بن حر جعفی ملاقات و دعوت به یاری نمودند، ولی او اجابت نکرد و بعدا پشیمان شد و در ادامه این روز حضرت به نینوا رسیدند. _ 3کلام عاشورایی امام رضا(ع( در روز اول محرم ریان بن شبیب خدمت امام رضا(ع) رسید. حضرت به او فرمود: ای پسر شبیب، مردم عرب در زمان جاهلیت جنگ را در ایام محرم حرام میدانستند؛ ولی این امت احترام این ماه را از بین بردند و حرمت پیامبر (ص) را رعایت نکردند. در این ماه خون ما را حلال دانستند و هتک حرمت ما کردند و فرزندان و زنان ما را اسیر نمودند و سراپرده ما را آتش زدند و اموال ما را غارت کردند و رعایت احترام رسول خدا(ص) را درباره ما ننمودند. همانا روز شهادت حسین(ع) پلک چشمان ما را مجروح کرد و اشکهای ما را روان ساخت و دل ما را سوزاند و عزیز ما را در زمین کربلا ذلیل کرد و نزد ما محنت و بلا را تا روز جزا به ارث گذارد. پس گریه کنندگان باید بر حسین (ع(بگریند، زیرا که گریه بر او گناهان بزرگ را از بین میبرد. ای پسر شبیب، اگر خواستی بر چیزی گریه کنی بر حسین بن علی(ع) گریه کن، چه اینکه آن حضرت را کشتند چنانچه گوسفند را میکشند و با آن حضرت 18 نفر از اهل بیت او کشته شدند که روی زمین شبیه و نظیری نداشتند. آسمانهای هفتگانه و زمینها در شهادت آن حضرت گریستند. چهار هزار ملک روز عاشورا برای نصرت آن حضرت آمده بودند و دیدند حضرت شهید شده است. لذا پریشان و غبارآلود به مجاورت آن قبر مطهر مامور شدند، تا حضرت قائم(عج) ظهور کند و از یاران او باشند و شعارشان «یا لثارات الحسین» است. ای پسر شبیب، اگر دوست داری که با ما در درجات عالی بهشت باشی محزون باش برای حزن ما و شاد باش در شادی ما؛ و بر تو باد به ولایت ما که اگر کسی سنگی را دوست داشته باشد خداوند متعال او را با همان سنگ محشور میکند. همچنین روایت است که در توقفگاه قصر بنی مقاتل، امام حسین علیهالسلام به جوانان خاندان خود دستور داد آب بردارند و سپس در آخر شب به کاروان دستور حرکت داد. امام همچنان که بر روی اسب بود، اندک خوابی او را فرا گرفت و پس از این که بیدار شد، چند بار گفت:« انالله و انا الیه راجعون و الحمدلله رب العالمین » فرزندش علی اکبر(ع) پیش آمد و گفت: ای پدر، چرا حمد خدا به جا آوردی و « انا لله و انا الیه راجعون » گفتی؟ فرمود: پسرم لحظهای به خواب رفتم و در خواب، اسب سواری را دیدم که میگفت « این گروه میروند و مرگ نیز به سوی آنها میرود»، دانستم که او همان جان ماست که خبر مرگ ما را میدهد. علی اکبر(ع) گفت: پدر جان! خداوند برای ما بدی پیش نیاورد. مگر ما بر حق نیستیم؟ فرمود: چرا، سوگند به آن خدایی که بازگشت بندگان به سوی اوست، ما بر حق هستیم. علی اکبر(ع) گفت: پس باکی نداریم از این که بر حق بمیریم. امام حسین(ع) به او فرمود: خدایت بهترین پاداشی که فرزند از پدر خود می برد به تو عنایت کند. پی نوشت - تقویم شیعه، عبدالحسین نیشابوری، انتشارات دلیل ما، 1387 منبع:تبیان [ یکشنبه 93/8/4 ] [ 8:4 عصر ] [ باران ]
[ نظرات () ]
سفارشهای اخلاقی آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی به ارادتمندان سیدالشهدا(ع) کمک میکند تا برای ورود به ماه محرم و عزاداری عارفانه و آگاهانه آمادگی بیشتری کسب کنند.
![]() امام خمینی درباره کتاب استاد اخلاق خود چنین سفارش کردند که «از علمای معاصر کتاب شیخ جلیل القدر، عارف بالله، حاج میرزا جواد ملکی تبریزی را مطالعه کن» و صاحب تفسیر المیزان، مرحوم علامه طباطبایی این کتاب را به دریای لبریزی تشبیه کردند که «در سنگ و پیمانه نگنجد و مولف آن پیشوای والا مقامی است که بلندای شخصیت او با هیچ مقیاسی قابل اندازه گیری نیست.» این استاد اخلاق برای ورود به ماه محرم به ویژه دهه اول آن در کتاب المراقبات مطالبی را بیان کرده که میتوان گفت «هم دستورات اخلاقی است هم ذکر مصیبت» و گاهی نیز درجه ایمان و اخلاص دوستداران اهل بیت را به سنگ محک گرفته و میآزماید. ملکی تبریزی میگوید: سزاوار است حال دوستان ائمه اهل بیت به حکم دوستی، وفا و ایمان به خدا و پیامبر (ص) در دهه اول محرم تغییر نموده و در دل و سیمای خود، آثار اندوه و درد این مصیبتهای بزرگ و دردناک را آشکار نمایند. باید مقداری از لذائذ زندگی مانند خوردن، نوشیدن و حتی خوابیدن و سخن گفتن (مگر درحد ضرورت) ترک نموده و مانند کسی باشند که پدر یا فرزند خود را از دست داده است. وی میافزاید: نباید احترام ناموس خدا و احترام پیامبر (ص) و احترام امامش (ع) کمتر از احترام خود و نزدیکانشان باشد و لازم است که خدا و پیامبر (ص) و امامش (ع) را بیش از خود، فرزندان و نزدیکانش دوست داشته باشد. وی با استناد به آیه 24 سوره توبه که میفرماید «بگو اگر پدران و پسران خود را بیش از خدا و رسولش و جهاد در راه او دوست دارید، منتظر باشید تا خداوند مطلب مورد نظر خود را انجام داده و شما پشیمان و زیانکار شوید»، داستانی جالب از فرزند خود نقل میکند و میگوید: یکی از فرزندان کوچکم در دهه اول محرم فقط نان خالی میخورد و تا جایی که میدانم کسی به او نگفته بود که این کار را انجام دهد و گمان میکنم سرچشمه این کار دوستی باطنی او بود. ملکی تبریزی در ادامه میگوید: حال اگر کسی نتواند در تمام دهه اول این کار را انجام دهد باید در روز تاسوعا، عاشورا و شب یازدهم نان خالی بخورد و تا عصر روز عاشورا، مواردی همچون خوردن، آشامیدن و حتی دیدار با برادران دینی را رها کند و آن روز را روز گریه و اندوه خود قرار دهد. وی زیارت امام حسین (ع) در دهه اول محرم با زیارت عاشورا را به عزاداران و دوستداران آن حضرت سفارش میکند و میگوید: اگر میتواند مراسم عزاداری آن حضرت را در منزل خود با نیتی خالص برپا نماید و اگر نمیتواند، در مساجد یا منازل دوستانش به برپایی این مراسم کمک کرده و این مطلب را از مردم بپوشاند تا به اخلاص نزدیک شده و از خودنمایی دور شود. این استاد فرزانه میگوید: مواسات با امام حسین (ع) و اهل بیت باید به خاطر صدمات ظاهری که به آن حضرت وارد شد، باشد ولی از این مطلب هم نباید غافل شد که صدمات ظاهری که بر آن حضرت وارد شد در مورد هیچکدام از پیامبران و جانشینان آنان وحتی درمورد هیچیک از جهانیان شنیده نشده است. ملکی تبریزی افزود: بنابر این دوستانش باید کارهایی را که مناسب این مصیبت بزرگ است به خاطر مواسات با آن حضرت در این مصیبت انجام دهند، به گونهای که گویا این مصیبت بر خود، عزیزان و فرزندان یا خویشان آنان وارد شده است. زیرا امام به فرموده جدش سزاوراتر از آنان نسبت به خودشان میباشد و به این جهت او این مصیبت را پذیرفت و وجود شریف خود را فدای پیروان خود نمود تا آنها را از عذاب دردناک رهایی بخشد. وی در ادامه به بیان مصیبتهای سیدالشهدا (ع) پرداخت و افزود: آن حضرت فرزندان و عزیزان خود را یتیم نمود، به اسارت حرم و زنان و حضرت زینب (س) رضایت داده و اصغر و اکبر و برادران و دودمان خود را سر برید تا پیروانش را از گمراهی و پیروی گمراه کنندگانی که هلاک شده و دیگران را به هلاکت میکشانند نجات داده و به این وسیله آنان را از گناهان بزرگ و آتش رهایی بخشد. بنابر این به حکم وفا و مواسات که از صفات عالی انسانی است لازم است که همان چیزی را که امام حسین (ع) به آنان عنایت کرده، آنان نیز به امام تقدیم نموده و همانگونه که امام خود را فدای آنها نمود آنان نیز خود را فدای او نمایند و حتی اگر چنین کاری را نیز انجام بدهند باز هم به خوبی با او مواسات ننمودهاند. زیرا وجود شریف او قابل مقایسه با دیگران نیست. چون سیدالشهدا (ع) مانند پیامبر (ص) علت آفرینش تمام موجودات و سرور تمام مخلوقات و پیامبران و فرشتگان نزدیک به خداوند بوده و محبوب خداوند و محبوب محبوب اوست. وی در ادامه حال شیعیان حسینی را در دهه اول محرم این گونه تشریح میکند: با گفتاری صادقانه و با زبان حال به امام حسین (ع) بگوید: - کاش به جای تو تمام این بلاها بر سر من آمده و فدای تو میشدم. - کاش خویشان و فرزندان من به جای خویشان و فرزندان تو کشته و اسیر میشدند. - کاش تیر حرمله که لعنت خدا بر او باد سر شیرخوار مرا میبرید. - کاش فرزندم به جای فرزند تو قطعه قطعه میشد. - کاش جگر من از شدت تشنگی تکه تکه میشد. - کاش از شدت تشنگی دنیا بر چشمم تیره و تار میشد. - کاش من درد این جراحتها را تحمل مینمودم. - کاش آن تیر به گلوی من مینشست و جان مرا میگرفت. - کاش خانواده و خواهران و دختران من در ذلت اسارت افتاده و آنها را مانند کنیزان در شهرها گردانده بودند. وی تاکید میکند: اگر این سخنان را صادقانه بگویی، تو را پذیرفته و به خاطر مواسات راستین با بزرگوارترین سادات، تو را در جایگاه راستگویان با آنان همنشین میگرداند. ولی به صورت جدی از فریبکاری با این سخنان بپرهیز. زیرا ممکن است وقتی میگویی حاضرم این بلاها را به جای امام (ع) تحمل نمایم، حال و دل تو به مقدار کمتر از یک صدم آن را هم تصدیق نکرده و در موقع امتحان جز مقدار کمی از این ادعاها قبول نشود و در این صورت به جای اینکه به جایگاه صدق و درجه صدیقین برسی به ذلت دروغ و پایینترین درجات منافقین میرسی. پس اگر میبینی که نمیتوانی این گونه با امام (ع) مواسات نمایی، ادعاهای دروغ را از خود دور کرده و خود را خوار نکن و فقط بگو کاش با تو بوده، در مقابل تو کشته شده و به سعادت بزرگی میرسیدم و اگر میبینی به این مقدار هم معتقد نیستی، مرض دل خود را که همان دوستی این دنیای پست و میل و اعتماد به زندگی آن و فریب خوردن به زیباییهای آن است، معالجه کرده و این گفته خداوند را که در قرآن آمده است بخوان که «ای یهود، اگر گمان میکنید فقط شما دوستان خدا هستید و اگر راست میگویید آرزوی مرگ کنید. مرحوم ملکی تبریزی در پایان چنین سفارش میکند: در آخر روز عاشورا زیارت تسلیت را بخواند و روز عاشورا را با توسلی کامل به حمایت کننده و پناه آن روز که از معصومین (ع) میباشند به پایان رسانده و در توسل، اصلاح حال و پذیرش عزاداری را خواسته و از کوتاهی خود معذرت بخواهد. منبع: ایرنا [ یکشنبه 93/8/4 ] [ 8:2 عصر ] [ باران ]
[ نظرات () ]
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : PIcHaK.NeT ] |