یک فنجان بصیرت
چه فرقی می کند. درعصر ارتباطات‌ نفس بکشم یا قرون وسطا. وقتی خبری ازتو نباشد. دوره جاهلیت است. اللهم عجل لولیک الفرج .... 
قالب وبلاگ
آخرین اظهارات هاشمی رفسنجانی در دیدار شماری از نمایندگان مجلس حکم بر علیه عملکرد خویش است.

[ چهارشنبه 92/5/9 ] [ 3:56 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
فرد تروریست 35 سال سن دارد اما وابستگی گروهی وی نیز مشخص نشده است.

[ چهارشنبه 92/5/9 ] [ 1:14 صبح ] [ باران ] [ نظرات () ]

گروه سیاسی«تیتریک»؛پیشتر خالد انصاری کارشناس شبکه وهابی و تفرقه انگیز وصال فارسی در سخنانی عجیب، ابن ملجم، قاتل امیرالمومنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) را مسلمان معرفی کرده و مدعی شده بود : «ما برای اثبات اسلام عبدالرحمن ابن ملجم نیازی نیست دلیل بیاوریم. ابن ملجم خودش مجتهد بوده و اجتهاد کرده...»


مجری این شبکه کوشید تا با اشاره به سخنی از ابن تیمیه (پیشوای وهابیت) این توهین سخیف را تعدیل کند، اما در حین صحبت به خاطر آورد که نظر ابن تیمیه نیز در مورد قاتل وصی رسول اکرم(ص) نیز همان سخن کارشناس برنامه است.


به همین جهت این مجری وهابی با تغییر دادن یک باره موضع خود و بریده بریده صحبت کردن مدعی شد: «ابن تیمیه می گوید که مسلمان بودن ابن ملجم از ...... یک قیاس می کند ...ولی مهم این است که ظالم است...ولی خب تکفیرش کردن...»


اما بد نیست بر یک نمونه از دشمنی های  پدر معنوی فرقه وهابیت با امیرالمومنین مروری داشته باشیم. از جمله اموری که دشمنی ابن تیمیه با امیرالمومنین علیه السلام را هویدا می کند برخورد دوگانه او با دشمنان و مبغضین ابی بکر و عثمان و دشمنان و مبغضین امیرالمومنین علیه السلام میباشد.


وی در مورد دشمنان ابی بکر چنین میگوید :

 

«و از این رو منافق ترین گروه ، دشمنان ابی بکر می باشند زیرا در میان صحابه هیچکس غیر از او محبوب تر در نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نبود و هیچکس نیز به اندازه ابی بکر ، محبت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را در دل نداشت. برخی (از همین دشمنان ابی بکر ) از بزرگترین نشانه های نفاق بودند و برای همین است که در هیچ گروهی به اندازه نصیریه و اسماعیلیه، منافقان که دشمنی ابی بکر را دارند پیدا نمی شود.»

منهاج السنة النبویة ، ج 4 ص 300 ، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : د. محمد رشاد سالم

 

بر این اساس، دشمنان ابی بکر همگی منافق اند و هیچ شکی در این امر وجود ندارد!

 

وی در مورد قاتل عمر میگوید :

« ابولولوه کافری بود که عمر را به قتل رساند همچنان که یک کافر، مومنی را به قتل میرساند و اینگونه شهادت بسیار بزرگتر از شهادتی می باشد که بوسیله یک مسلمان باشد . زیرا کشته شده بوسیله کافر دارای مقامی والاتر از کشته شده بوسیله کافر است.»

منهاج السنة النبویة ، ج 6 ص 31 ، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : د. محمد رشاد سالم

و یا میگوید :

 

«کسی که عمر را کشت کافری بود که با اسلام و پیامبر و امت اسلامی دشمنی داشت و این عمل وی نیز از روی دشمنی با اینان بوده است.»

منهاج السنة النبویة ، ج 7 ص 153 ، اسم المؤلف:  أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : د. محمد رشاد سالم

 


این مطلب نشان میدهد که قاتل عمر، کافر بوده و حرمتی نداشته و بلکه کفر او سبب بالا رفتن مقام شهادت عمر می باشد ! (البته در این زمینه گفتنی بسیار است.)

 

در جای دیگر در مورد قاتلان عثمان میگوید :

عثمان را نکشتند مگر گروهی اندک که سرکش و ظالم بودند  .... و کسانی که سعی در قتل عثمان داشته‌  اند همه خطاکار، بلکه ظالم و سرکش و متجاوز بوده‌اند. (در حالی که قاتلان عثمان در تاریخ مشخص هستند)

 

منهاج السنة النبویة ، ج 6 ص 296 - 297 ، اسم المؤلف:  أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : د. محمد رشاد سالم

 

 

حال که موقف ابن تیمیه در مقابل دشمنان ابی بکر و قتله عمر و عثمان مشخص شد ، بد نیست که نظرات او را در مورد دشمنان و قاتل امیرالمومنین علیه السلام ببینیم .

 

***  وی میگوید :

 

آن کسى که على(علیه السلام) را کشت، اهل نماز و روزه بود و قرآن مى خواند و معتقد بود که کشتن على(علیه السلام) مورد رضایت خدا و پبامبر است و این کار را به خاطر به دست آوردن محبت خدا و پیامبر انجام داد، اگر چه در این عقیده دچار گمراهى شده بود .

منهاج السنة النبویة ، ج 7 ص 153 ، اسم المؤلف:  أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : د. محمد رشاد سالم

 

*** و در جای دیگر در مورد ابن ملجم ملعون میگوید :

 

و لذا - على بن ابى طالب علیه السلام - را یکى از خوارج به نام عبد الرحمن بن ملجم در حالى که از عابدترین انسان ها بود به قتل رساند .

 

منهاج السنة النبویة ، ج 5 ص 47 ، اسم المؤلف:  أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : د. محمد رشاد سالم

یعنی ابن ملجم مرادی خارجی ، با اینکه قاتل امیرالمومنین علیه السلام است ولی از عابدترین مردم و اهل نماز و روزه و قرآن بوده و نیت وی قربت الی الله بوده است !!

 

 

 

*** وی در جای دیگر ، این چنین سخن می گوید :

خداوند خبر داده است: «مسلّماً کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده ‏اند، خداوند رحمان محبّتى براى آنان در دلها قرار می دهد!» و روشن است که خداوند محبت صحابه را در دل هر مسلمانى قرار داده است؛ به ویژه خلفا و به ویژه ابوبکر و عمر؛ چرا که تمام صحابه و تابعین این دو نفر را دوست داشتند و (آن زمان) بهترین قرن‌ها بود. اما در باره على این چنین نبود؛ زیرا بسیارى از صحابه و تابعین بغض على را در دل داشتند، او را سب مى‌کردند و با او مى‌جنگیدند.

منهاج السنة النبویة ،ج 7 ص 137 - 138 ، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : د. محمد رشاد سالم


پس دشمنی با امیرالمومنین علیه السلام نه تنها در میان تابعین وجود داشته بلکه در میان برخی اصحاب نیز دشمنی با امیرالمومنین علیه السلام بوده است .

 

 

*** وی در دفاع از کسانی که به همراه امیرالمومنین علیه السلام در جنگها شرکت نکرده (با اینکه ایشان ، اولی الامر بودند ) و در اثبات بهشتی بودن کسانی که با ایشان جنگیدند میگوید :

 

و کسانی که با علی (علیه السلام) جنگیدند از این حالات خارج نیستند: یا گناهکار بودند ، یا مجتهد خطا کار بودند و یا عملشان صحیح بود و در هر صورت، هیچ اشکالی بر ایمان آنها نبوده و این مطالب مانع بهشت رفتن آنها نمیشود!

پس هر کس که با علی (علیه السلام) جنگید، با اینکه ستمکار است ولی این امر سبب خروج وی از ایمان نمیگردد و (این مطلب ) سبب وجوب آتش جهنم بر او و نرفتن به بهشت نمی گردد زیرا اگر ظلم و ستم به دلیل تاویل باشد، مجری آن اجتهاد کرده است.

منهاج السنة النبویة ،ج 4 ص 393، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : د. محمد رشاد سالم

حتی کسانی از دشمنان امیرالمومنین علیه السلام که خطا کار بوده و جنگیدنشان با امیرالمومنین علیه السلام نیز از بیخ و بن غلط بوده ، باز هم اشکالی بر ایمانشان نیست و مستقیماً وارد بهشت میشوند!

 

و چگونه است که قاتلان عثمان مستوجب هرگونه توهین و نفرین هستند ولی کسانی که با امیرالمومنین علیه السلام مقاتله کردند، مجتهدند و حتی اگر ستمکار باشند باز هم اجر می برند زیرا مجتهد خطا کارثواب می برد؟

 

 

پس تاکنون معلوم شد که رتبه کسانی که علیه امیرالمومنین علیه السلام هر کاری در ذم و ملامت و دشمنی و جنگ کرده اند از جمله افراد گمنام نبوده اند بلکه گروهی از صحابه و تابعین بوده اند!


دقت در این گفتار ابن تیمیه و همچنین در نظر داشتن پیش فرض اهل تسنن در بالا بودن رتبه صحابه و تابعین در نزد جمهور آنها ما را به این مطلب رهنمود میسازد که ابن تیمیه قصد القاء این سخن را دارد که : علی(علیه السلام) کسی بود که بزرگان اسلام با وی مشکل داشتند و دوران او دوران فتنه و جنگ بود و همان بزرگان صحابه، او را مورد نقد و خدشه قرار داده اند! ولی در مقابل، کسانی که علیه ابی بکر و عمر و عثمان سخن گفته اند مشتی منافق و کافر و باغی و ظالم بوده اند !

 



***  این ناصبی در دفاع از خوارج چنین میگوید :

 

پس خوارجی که علی (علیه السلام) را تکفیر کردند، اگر قرار باشد بیان شود: در مورد علی (علیه السلام) بخاطر شبهه او را دارای مقام الوهیت دانستند، پس می توان چنین گفت که کفر وی نیز از روی شبهه بوده و می توان چنین گفت که گناهانی از او صادر شد که اقتضای آن تکفیر وی توسط خوارج است (با اینکه ) خوارج ، بیشتر و عاقل تر و دیندارتر از کسانی هستند که ادعای الوهیت در مورد علی (علیه السلام) می کنند. پس اگر قرار باشد که به چنین مطلبی احتجاج کرده و ادعا را منقبتی برای او بدانیم، ادعای دشمنان علی (علیه السلام) و خوارج نیز همانند این ادعا بوده و بلکه قوی تر است ! پس مقام خوارج کجا و غالیان رافضی کجا ؟!
(زیرا) خوارج از همه مردم نمازخوان تر و روزه گیر تر و قرآن خوان تر بوده و صاحب سپاه و لشکر بوده و باطناً و ظاهراً متدیّن به دین اسلام بوده اند !

منهاج السنة النبویة ،ج 4 ص 37 - 38، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : د. محمد رشاد سالم

 

این همه تعریف و تمجید از منحرفینی همچون خوارج چه الزامی دارد؟ آیا باید کسی که منحرف و خارج از دین است را به الفاظ حمیده ستود؟


حال چگونه است که ابن تیمیه به صراحت بیان می کند که خوارج، ظاهراً و باطناً متدیّن به اسلام بوده اند؟ پس چرا نامشان را خوارج می نامد؟ کسی که ظاهر و باطنش مسلمان باشد را خارجی می نامند؟

 

این سخنان ابن تیمیه عملاً فریادی بلند، مخفی در میان کلمات است که به همه مسلمانان ندا میدهد: چگونه به شما بفهمانم که من از علی متنفرم و با او دشمن هستم ؟!

 

منابع: جام نیوز / اسلام تکس


[ چهارشنبه 92/5/9 ] [ 1:14 صبح ] [ باران ] [ نظرات () ]
نقل قولی از آقای هاشمی منتشر شده که در نوع خود کم نظیر است. معمولا دولتهای مختلف پس از روی کار آمدن و عدم تحقق بعضی از شعارها، ادعا می کنند که نگذاشتند کار کنیم.

[ سه شنبه 92/5/8 ] [ 9:16 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
تروریست سعودی که علاوه بر فعالیت‌های اینترنتی در کنار مبارزات سعودی با دولت بشار اسد در این کشور مبارزه می‌کرد، عامل اصلی جذب گروه‌های زیادی از تروریستها در این کشور بود.
منبع: دانا

[ دوشنبه 92/5/7 ] [ 9:28 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
محمد حسن قدیری ابیانه: نمایندگان مجلس باید با هر طرحی که بخواهد زمینه ای برای پیاده شدن امیال دشمنان در ایران باشد و مصونیتی را برای عاملین بیگانه یا دامن زنندگان به تجزیه و یا تحریک کنندگان درگیری های قومی و مذهبی ایجاد کند، مخالفت کنند.

گروه سیاسی« تیتریک »؛محمد حسن قدیری ابیانه در گفت و گوی در رابطه با مطرح شدن طرح جرائم سیاسی در مجلس، اظهار داشت: برخی ها می خواهند جرم های امنیتی را به جرم های سیاسی تبدیل کنند، تا حدی که حتی اگر ترور، بمب گذاری و قتل افراد با اهداف سیاسی انجام شده باشد، جرم سیاسی تلقی شود یا برای نمونه تلاش برای تجزیه کشور و همکاری با بیگانگان برای آن ها جرمی سیاسی تلقی شود.

وی در ادامه افزود: به خصوص غربی ها برای مشروعیت بخشیدن به عوامل خویش در کشورهایی که سرنگونی دولت ها و نظام های آن ها را در سر دارند؛ به دنبال تصویب چنین قوانینی هستند. حال آن که خود عکس آن را عمل می کنند و حقی برای این که مخالفین شان از حداقل حقوق قانونی خود برخوردار باشند ندارند.

 

آمریکا افراد را به جرم مضر بودن برای کشور بی محاکمه ترور می کند

سفیر سابق ایران در مکزیک با بیان این که آمریکا زندان هایی مثل زندان گوآنتانامو، را در نقاط مختلف جهان برقرار کرده، تصریح کرد:  این کشورها می خواهند تا اصولا برای سربه نیست کردن آنان محدود به قوانین داخلی نباشند و حتی برخی ترور ها را خارج از کشور خود سازمان دهی می کنند، مثل ترور نوه مالکوم ایکس که شیعه شده بود؛ او را به مکزیک می کشانند و آنجا ترورش می کنند و آن را به عنوان یک حادثه خارج از اختیارات دولت و حکومت جلوه می دهند.

این کارشناس مسائل سیاسی ادامه داد: حتی رئیس جمهور آمریکا حق صدور ترور افراد کشورش  یا خارجی ها که برای امنیت شان مضر می داند، بدون محاکمه  قائل است و تا کنون چندین دستور تا به امروز به اجرا درآورده اند و البته از افشای آن جلوگیری می کنند.

قدیری ابیانه در ادامه افزود: طبیعتا تلاش برای تجزیه کشور یا فراهم کردن زمینه برای اغتشاش، دامن زدن به اختلافات قومی می تواند منجر به فجایای بزرگی شود. همکاری با دشمن متجاوز در زمان جنگ، شرکت در گروهک های تروریستی با هر هدفی، اقدام جهت تضعیف نظام یا دعوت به آشوب، نافرمانی و آتش زدن اتوبوس ها و امثالهم را نمی توان جرم سیاسی تلقی کرد.

 

 به نظر من موسوی و کروبی مفسد فی الارض هستند

وی با بیان این که هر اقدام غیر قانونی با هر انگیزه ای که انجام شود جرم محسوب شده و باید با آن ها برخورد قانونی صورت گیرد، خاطر نشان کرد: تهمت و افترا نسبت به هر فرد و دستگاه قانونی که انجام می شود، مانع اقدام حقوقی افراد و سازمان هایی نمی شود که مورد تهمت قرار گرفته اند. نمی توان تحت عنوان آزادی اتهامات بی اساس را نسبت به افراد وارد کرد و به آبروی آن ها خدشه وارد ساخت. تمام این مسائل سلامت جامعه را به خطر می اندازد.

سفیر سابق ایران در استرالیا گفت: یعنی در قبال هر حقی وظیفه ای وجود دارد، این دو لازم و ملزوم یکدیگر هستند. مثلا نمی توان با نام آزادی متعرض به آمرین به معروف و ناهیان منکر شد. لذا باید هر اقدام غیر قانونی با هر انگیزه ای که انجام شده باشد، جرم تلقی شود.

این کارشناس سیاسی با اشاره به این که آقای موسوی و کروبی به کشور خیانت کردند، تاکید کرد:  به نظر من این افراد مفسد فی الارض هستند، هر چند تصمیم گیری در این مورد بر عهده ی دستگاه های قضایی و امنیتی است و آن ها به هیچ وجه نمی توانند به صحنه ی سیاسی کشور برگردند و اگر قرار است در حصر خانگی نباشند؛ جایگاه شان زندان و محاکمه به جرم اقدامات ضد امنیتی است. عمل آن ها در حد تلاش برای کودتا علیه آراء و افکار عمومی بود.

 

کشورهای غربی درصدد سرنگونی نظام، تجزیه کشور و تصاحب منابع  ما هستند/در این راه از هیچ جنایت و تحریمی ابا ندارند

وی در ادامه اعلام کرد: وقتی ابر قدرتی مثل آمریکا از سوی گروهی مثل طالبان و القاعده مورد تعرض قرار می گیرد، مسائل امنیتی را در کشورشان تشدید می کنند و حتی بسیاری از آزادی ها را محدودد می نمایند؛ این در حالی است که ما باید توجه داشته باشیم که برخی قدرت های جهانی مثل آمریکا، انگلیس، دست نشانده هایشان و گروه های تروریستی مزدور آن ها درصدد سرنگونی نظام و تجزیه کشور و تصاحب منابع این سرزمین هستند و در این راه از هیچ جنایت و تحریمی ابا ندارند.

قدیری ابیانه اضافه کرد: در چنین شرایطی ما نمی توانیم به عوامل بیگانه و افراد خام و نپخته اجازه دهیم مصالح کشور را به خطر اندازند و در راستای منافع دیگران قدم بردارند.

سفیر سابق ایران در مکزیک در پایان افزود: نمایندگان مجلس باید با هر طرحی که بخواهد زمینه ای برای پیاده شدن امیال دشمنان در ایران باشد و مصونیتی را برای عاملین بیگانه یا دامن زنندگان به تجزیه و یا تحریک کنندگان درگیری های قومی و مذهبی ایجاد کند مخالفت کنند.

منبع:صبح قزوین


[ دوشنبه 92/5/7 ] [ 9:27 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]

 

در شب نوزدهم، مولا حال عجیب و غیر توصیفی داشت. برای دلجویی بیشتر از دختر کوچکش، آخرین افطار خود را (با توجه به اطلاع قبلی از شهادت خویش) در منزل دخترش ام کلثوم قرار می دهد. سر سفرة افطاری که غذای موجود در آن دو قرص نان جو و مقداری شیر و نمک است، می نشیند. رو می کند به دخترش و می فرماید: دخترم! تاکنون نشده که پدرت با دو خورشت افطار کند. دخترم! شیر را بردار! من با همان نان و نمک افطار می کنم.

بیش از سه لقمه میل نمی کند و وقتی با پرسش دخترش رو به رو می شود که پدر! مگر روزه دار نبودی! چرا غذا کم میل فرمودی؟ پاسخ می دهد که دوست دارم خدایم را با شکم گرسنه ملاقات کنم.[1]
2. انتظار در طول شب نوزدهم

در شب نوزدهم، مولا آرام و قرار نداشت؛ هر لحظه بیرون می رفت، به آسمان نگاه می کرد و می گفت: به من دروغ گفته نشده و من نیز دروغ نمی گویم. این شب همان شب وصال است. این همان شبی است که حبیبم رسول خدا صلی الله علیه و آله به من وعده داده است؛ چنان که ابن حجر می گوید: «فَلَمَّا کَانَتِ اللَّیْلَةُ الَّتِی قُتِلَ فِی صَبِیحَتِهَا عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ اَکْثَرَ الْخُرُوجَ وَ النَّظَرَ اِلَی السَّمَاءِ فَقَالَ مَا کُذِّبْتُ وَ اَنَّهَا هِیَ الَّیْلَةُ الَّتِی وُعِدْتُ.» و گاهی یس می خواند و آن گاه عرضه می داشت: «اَللَّهُمَّ بَارِکْ فِی الْمَوْتِ اِنَّا لِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَیْهِ رَاجِعُونَ لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ اِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِِیمِ؛[2] خدایا! مرگ را مبارک گردان! ما از خدائیم و به سوی او می رویم. هیچ یاری و قدرتی نیست، مگر از خدای بلند مرتبه با عظمت.»

لحظه به لحظه بر اشتیاق مولا افزوده می شد و عرضه می داشت: «اَللَّهُمَّ قَدْ وَعَدَنِی نَبِیُّکَ اَنْ تَتَوَفَّانِی اِلَیْکَ اِذَا سَئَلْتُکَ اللَّهُمَّ وَ قَدْ رَغِبْتُ اِلَیْکَ فِی ذَلِکَ؛[3] خدایا! پیامبرت به من وعده داد که به سوی خودت مرا دریافت می کنی، هنگامی که درخواست کنم. خدایا! و من [اکنون] مشتاق آمدن به سوی تو هستم.»

هیجان و اشتیاق به شهادت و ملاقات الهی حضرت آن قدر زیاد بود که خود می فرماید: هر کاری کردم راز مطلب را بفهمم نفهمیدم؛ «مَا زِلْتُ اَفْحَصُ عَنْ مَکْنُونِ هَذَا الْاَمْرِ وَ اَبَی اللَّهُ اِلَّا اَخْفَاهُ؛[4] پیوسته از سرّ و باطن این امر تفحص و جستجو کردم، ولی خدا ابا کرد، جز اینکه آن را پنهان کرد.»

آری، مولا در آن شب حال عجیبی داشت.

آن شب علی در سینه سودای دگر داشت تنها خدا از سوز و حال او خبر داشت

گام زمان آهسته بر روی زمین بود قلب زمین در اضطرابی آتشین بود

آن شب علی را حال و روز دیگری بود

در جان مولا ساز و سوز دیگری بود

آن شب علی عزم سفر کردن به سر داشت

زهرا سرشک غم به چشمان زین سفر داشت

آن شب محمد سخت دلتنگ علی بود مشتاق دیدار دل آرای علی بود

آن شب حسن را سینه اقیانوس غم بود

جان حسین آن شب پر از درد و الم بود

چشم علی، چشم انتظار اختران بود

جان علی مشتاق رضوان و جنان بود[5]
3. در خواب دیدن پیامبر صلی الله علیه و آله و تقاضای شهادت

شب نوزدهم، بچه ها تا پاسی از شب خدمت پدر بودند و آن گاه به منزل خویش رفتند. امام حسن مجتبی علیه السلام هنوز صبح نشده بود، نزد بابا برگشت و مستقیم به مصلای پدر رفت. علی علیه السلام با احترام خاصی از حسنش استقبال کرد. آن گاه فرمود: «پسرم! لحظه ای خواب به سراغ چشمانم آمد، در حالی که نشسته بودم. ناگهان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را [در عالم رؤیا] دیدم، عرض کردم: یا رسول الله! من از دست امت تو چه رنجها و خون دلها خوردم! پس حضرت فرمود: علیه آنها نفرین کن! پس [نفرین کردم و] گفتم: «اَبْدَلَنِی اللَّهُ بِهِمْ خَیْراً وَ اَبْدَلَهُمْ شَرّاً؛[6] [خدایا! مرا از آنها بگیر و] به جای آنها بهتری برای من قرار ده و بر آنان [نیز] به جای من [آدم نالایق] شری را مسلط گردان!»

الهی مردم از من سیر و من هم سیرم از مردم

نما راحت مرا ای خالق ارض و سما امشب

در نقل دیگری آمده که صدای گریة علی علیه السلام بلند شد؛ به گونه ای که تا آن روز آن گونه گریه نکرده بود. عرض کردند: چه شده است که این گونه گریه می کنید؟ حضرت فرمود: در سجده دعا می­کردم که لحظه ای خواب به چشمم آمد، دیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «یَا اَبَا الْحَسَنْ طَالَتْ غَیْبَتُکَ فَقَدْ اِشْتَقْتُ اِلَی رُؤْیَاکَ فَقَدْ اَنْجَزَلِی رَبِّی مَا وَعَدَنِی فِیْکَ...؛[7] ای اباالحسن! دوری تو طولانی شده است. به راستی مشتاق دیدار تو هستم، پس به راستی پروردگارم برای من آنچه را در بارة تو وعده داده بود، حتمی کرد.»
4. به سوی محراب شهادت

نزدیک اذان صبح شد و وقت رفتن به مسجد. حضرت آماده مسجد رفتن شد. مرغابیها سر راه مولا را گرفته، صدا و ناله می کردند. حضرت فرمود: «دَعُوهُنَّ فَاِنَّهُنَّ صَوَانِحُ تَتْبَعُهَا نَوَایِحُ؛ آنها را به حال خود واگذارید؛ زیرا آنها صیحه می زنند [و طولی نمی کشد] که به دنبال آن نوحه گریها بلند می شود.» ام کلثوم و حسن علیهما السلام عرض کردند: «چرا فال بد می زنید؟» فرمود: «فال بد نیست، دل گواهی می دهد که به شهادت می رسم.»[8]

ناله های مرغان و اشک فرزندان، مانع علی علیه السلام نگشت، به راه خویش ادامه داد تا به درب خانه رسید، کمربند حضرت به قلاب در گیر کرد و باز شد. گویا با زبان بی زبانیش می خواست مولارا از تصمیم رفتن به سوی دوست باز دارد؛ اما بر عکس، فریاد آن عاشق شهادت بلند شد که خطاب به خود می ‍ گفت: ای علی!

اُشْدُدْ حَیَازِیمَکَ لِلْمَوْتِ فَاِنَّ الْمَوْتَ لَا قِیکَا وَلَا تَجْزَعْ عَنِ الْمَوْتِ اِذَا حَلَّ بِنَادِیکَا

وَلَا تَغْتَرَّ بِالدَّهْرِ وَ اِنْ یُوَافِیکَا کَمَا اَضْحَکَکَ الدَّهْرُ کَذَاکَ الدَّهْرُ یُبْکِیکَا؛[9]

کمربندت را برای مرگ محکم ببند؛ زیرا مرگ تو را ملاقات می کند و از مرگ هنگامی که می آید جزع و ناله مکن و به دنیا مغرور نشو هر چند با تو همراهی کند؛ [زیرا] روزگار همچنان که تو را بخنده می آورد، همین طور می گریاند.»

بعد از رسیدن به مسجد، اول با سپیده سحر خداحافظی کرد: ای طلوع فجر! از روزی که علی به دنیا آمده، نشده تو بیدار باشی و چشمان علی در خواب؛ اما این شب، آخرین شبی است که چشم علی را بیدار می یابی.

فجر تا سینه آفاق شکافت

چشم بیدارِ علی خفته نیافت

آن گاه شروع کرد به گفتن آخرین اذان؛

آمد خطاب ارجعی از سوی جانان بر خاست تا بانک اذان از کوی جانان

تکبیر گفت آن شیر روز و عابد شب

بگشود بر حمد خداوندی علی شب

وقتی از بام مسجد پایین می آمد، افتخار همیشگی خویش را به زبان جاری ساخت و فرمود:

«خَلُّوا سَبِیلَ الْمُؤْمِنِ الْمُجَاهِدِ

فِی اللَّهِ لَا یَعْبُدُ غَیْرَ الْوَاحِدِ؛[10]

راه مؤمن مجاهد در راه خدا را باز کنید؛ که [افتخار همیشگی اش آن است که] جز خدای واحد را نپرستیده است.» آری، علی هنوز افتخارش این است که رزمندة مؤمن طالب شهادت است.
5. نماز عشق یا سکوی پرواز

آن گاه وارد مسجد شد و خفتگان همیشه در خواب و از جمله قاتلش را برای نماز بیدار کرد، نماز را بست و سر به سجده گذاشت.

در سجده بانگ یا علی جان زود بشتاب

گویی خدا در انتظارش بود بی تاب

نامردی از کین تیغ بر فرق علی زد

تیغ ستم بر فرق انوار جلی زد

آه از نهاد خاک تا عرش خدا رفت

سوز دل افلاک تا عرش خدا رفت

پای زمین روی زمین خشکیده بر جای گویا قیامت ناگهان گردید بر پای

دیگر علی بود و خداوند جلی بود «فُزتُ و ربِّ الکعبه» فریاد علی بود

بشکست پشت دین حق یکباره بشکست ابر عزا بر چهرة خورشید بنشست

دیگر علی تنها ترین مرد زمان نیست

ای وای بی حیدر چگونه می توان زیست؟[11]

هنوز سر از سجده بر نداشته بود که شمشیر ابن ملجم مرادی بر فرق مولا نشست. در آن لحظه حساس، دو صدا به گوش رسید:

یکی بین زمین و آسمان، جبرئیل امین علیه السلام بود که خبر شهادت علی علیه السلام را داد؛ به این صورت که «به خدا قسم! ارکان هدایت فرو ریخت و نشانه ها و عَلَمهای پرهیز کاری سرنگون گشت و ریسمان محکم الهی گسست.» و ادامه داد: «قُتِلَ ابْنُ عَمِّ الْمُصْطَفَی قُتِلَ الْوَصِیُّ الْمُجْتَبَی قُتِلَ عَلِیٌّ الْمُرْتَضَی قَتَلَهُ اَشْقَی الْاَشْقِیَاءُ؛[12] پسر عموی مصطفی کشته شد. وصی برگزیده به قتل رسید. علی مرتضی کشته شد. او را شقی ترین افراد به قتل (شهادت) رساند.»

و صدایی هم از عاشق شهادت، علی علیه السلام شنیده شد که می فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَْهُ وَ رَسُولُهُ؛[13] به نام خدا و به یاری خدا و بر دین رسول خدا [از دنیا می روم] قسم به پروردگار کعبه! رستگار شدم. این [شهادت] چیزی بود که خدا و رسولش به ما وعده داده بود.»

ای تیغ زهرآلوده مجنون تو هستم

چشم انتظارت هر شب اینجا می نشستم

ای تیغ من لب تشنة دیدار بودم

شبها برای دیدنت بیدار بودم

عمری به راهت چشم حسرت دوختم من با آتش دل ساختم من سوختم من

هر نیمه شب من گفتگو با ماه کردم

فریادهای سینه را در چاه کردم

ای تیغ زهرآگین مرا دل گیر کردی

چون دیر کردی تو علی را پیر کردی

بعد از آنکه زخم سر را بستند و حضرت به هوش آمد، در حالی که خون از سر و روی حضرت می­ریخت، عرضه داشت: اِلهِی اَسْئَلُکَ مُرَافَقَةُ الْاَنْبِیَاءِ وَ الْاَوْصِیَاءِ وَ اَعْلَی دَرَجَاتِ جَنَّةِ الْمَاْوی؛[14] خدای من! از تو همراه بودن با انبیاء و اوصیاء و بالاترین درجة بهشت را درخواست می کنم.»
6. و سرانجام جایگاه آن حضرت

آن شب به داغ مولا مهتاب گریه می کرد تصویر ماه در آب بی تاب گریه می کرد

شد چهرة عدالت گلگون ز تیغ فتنه

پیش نگاه مسجد محراب گریه می کرد

همچون برادرانش زینب به چشم خون داشت

آن آیه صبوری بی تاب گریه می کرد

اصبغ بن نباته می گوید: وارد خانة علی علیه السلام شدم، دیدم علی علیه السلام یک پارچة زردی را به سر مبارکشان بسته اند و خون هم مرتب از سر مولا می ریزد و رخسار شریفشان زرد شده است؛ به گونه ای که من بین پارچه و صورت تشخیص ندادم. آن گاه فریاد کشیدم و خود را به دامن حضرت انداختم و او را می بوسیدم و اشک می ریختم. حضرت فرمود: «لَا تَبْکِ یَا اَصْبَغُ فَاِنَّهَا وَ اللَّهِ الْجَنَّةُ؛[15] گریه نکن اصبغ به راستی و قسم به خداوند! این [حالی که می بینی، مرا در شرف ورود به] بهشت [قرار داده] است.»

و به دخترش ام کلثوم که به شدت گریه می کرد، جایگاه خویش را گوشزد کرده، فرمود: «یَا بُنَیَّةُ لَا تَبْکِِین فَوَ اللَّهِ لَوْ تَرَیْنَ مَا یَرَی اَبُوکَ مَا بَکَیْتِ...؛ دخترم! گریه نکن! به خدا سوگند! اگر می دیدی آنچه را که پدرت می بیند، گریه نمی کردی.» عرض کرد: شما چه می بینید؟ فرمود: «می بینم که ملائکه و انبیاء عظام صف کشیده اند و همه منتظرند که من بروم ... .»[16]

و حسن ختام را جملات عاشق علی علیه السلام صعصعة بن صوحان قرار می دهیم. وی در حالی که یک دست بر قلب خود گذاشته بود و با دست دیگر خاک بر سر می پاشید، می گفت: «مرگ و شهادت گوارایت باد! که تولدت پاک و شکیبایی ات نیرومند و جهادت بزرگ بود. بر اندیشه ات دست یافتی و تجارتت سودمند گشت. بر آفریننده ات وارد گشتی و او تو را با خوشی پذیرفت و ملائکه اش به گردت جمع شدند. در همسایگی پیغمبر جای گزین گشتی و خداوند تو را در قرب خویش جای داد و به درجة برادرت مصطفی رسیدی و از کاسه لبریزش آشامیدی... .»[17]

میسر نگردد به کس این سعادت

به کعبه ولادت به مسجد شهادت

________________________________

[1]. منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، کتابفروشی اسلامی، چاپ افست، ج 1، ص 125.

[2]. همان.

[3]. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 42، ص 252، ح 54.

[4]. نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 7.

[5]. منصور کریمیان، روزنامه رسالت، 18 رمضان، 1414، ص 2.

[6]. نهج البلاغه، ص 99.

[7]. بحارالانوار، ج 42، ص 194، ح 11.

[8] . منتهی الآمال، ص 125؛ بحارالانوار، ج 42، ص 198.

[9]. منتهی الآمال، ص 126؛ بحارالانوار، ج 42، ص 192.

[10]. منتهی الآمال، ص 126.

[11]. ادامه شعر کریمیان.

[12]. منتهی الآمال، ص 127.

[13]. بحارالانوار، ج 41، ص 2؛ منتهی الآمال، ص 127.

[14]. همان مدارک.

[15]. اسرار عبادت، عبدالله جوادی آملی، نشراسراء، ص 265؛ بحارالانوار، ج 42؛ ص 204، ح 8 .

[16]. بحارالانوار، همان، ج 42، ص 201 ـ 202 ؛ انوار البهیه، همان، ص 31 ؛ خصال شیخ صدوق، ج 1، ص 268.

[17]. بحارالانوار، ج 42، ص 295.


[ دوشنبه 92/5/7 ] [ 9:26 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
بیانات مهم رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانشجویانی از سراسر کشور با بازتاب گسترده ای در رسانه های فارسی زبان ضدانقلاب از جمله، بی بی سی، رادیو فردا، دویچه وله، روزآنلاین، خودنویس، رادیوکوچه، سحام نیوز، دیگربان و... داشت.

[ دوشنبه 92/5/7 ] [ 9:23 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
دعای کمیلمان که باید بیست دقیقه طول بکشد معمولا دو ساعت و نیم، سه ساعت طول می کشد، اینها روز قیامت جواب دارد؛ یک جوان میخواهد برود احیاء رفتنش با خودش است برگشتن با کرام الکاتبین، بابا شش ساعت هم آخر احیاء می شود؟

گروه دین و اندیشه« تیتریک »؛وبلاگ پای درس استاد  به نقل از استاد فاطمی نیا مطالب قابل تاملی را در خصوص  برگزاری مراسمات مذهبی مننتشر کرده است. ایشان می فرماید: من قبلا در جاهای دیگر عرض کرده ام تاکید روایات بر این است که ما به نشاط نگاه کنیم، نشاط نشاط! فردا ان شاء الله شب های قدر می آید حالا این حدیث را هیچ کس عمل نمیکند، جلسه های احیاء خواهیم داشت پنج ساعت الی شش ساعت! مردم را مینشانیم کاملا که دیگر رمقشان گرفته شد هیچ حالی که دیگر نماند تازه قرآن ها توضیح می شود بگذارند روی سرشان بگویند بک یا الله!

دعای کمیلمان که باید بیست دقیقه طول بکشد معمولا دو ساعت و نیم، سه ساعت، ببینید اینها روز قیامت جواب دارد، اگر صاحب شریعت بگوید چرا لطائف و ظرائف شریعت ما را در ذهن مردم ثقیل جلوه دادید، چه جواب خواهیم داد؟! یک جوان میخواهد برود دعای کمیل میداند که رفتنش با خودش است برگشتنش با کرام الکاتبین است! میخواهد برود احیاء رفتنش با خودش است برگشتن با کرام الکاتبین، بابا شش ساعت هم آخر احیاء می شود؟! آخر چه کسی گفته است؟ اگه تو خودت حال داری خوب برو یک گوشه، برادر من عزیز من حالت را که نمیتوانی به کسی منتقل کنی.

خلاصه نشاط خیلی مهم است، روایت داریم که آقا خطرناک است، تو همین قم یک طلبه ای بعضی ریاضت ها را برخودش تحمیل کرده بود، حتما باید نماز شب بخواند، روزی سه جزء قرآن بخواند، چه بکند، چه بکند، چون پشتوانه علمی هم نداشت یکدفعه بریده بود، آمده بود میگفت بله ما یکوقت بیکار بودیم نماز شب میخواندیم!، چرا؟ برای اینکه پشتوانه علمی نداشت، نشاط هم نداشت، یک وقت حاج آقا حسین فاطمی است رضوان الله علیه قریب به یک قرن نماز شب خواند و سیر نشد، یک وقت مرحوم آیت الله العظمی اراکی بود قریب به یک قرن نماز شب خواند و سیر نشد، امام همینطور بزرگان همینطور، یک وقت هم یک آدمی که پشتوانه علمی ندارد روی احساس آمده، فقط احساس.

احساس یک اندازه ای دارد عزیز من، اگر کسی علوم اولین و آخرین را داشت باشد حال نداشته باشد یک عباسی نمی ارزد و اگر کسی حال داشته باشد پشوانه علمی نباشد، بالاخره نمیخواهم بگویم همه علامه بشوند ولی حال هم که پیدا میکنی باید یک پشتوانه ای داشته باشد، یک حدیثی، آیه ای، مبنایی، اما دیگر همه اش بشود احساس. خدا شاهد است الان در حتی تهران هم یک مجالسی روی احساس برگزار میشود، خیلی ببخشید نواری را آورده بودند یک جایی در آن نوار آن بنده خدایی که میخواند می گفت که بله امام حسین به قمر بنی هاشم گفت که شب عاشورا اگر تو هم میخواهی بروی، برو! خیلی ببخشید، اینها درد دل من است،اینها چیزهایی است که در پایتخت شیعه خوانده میشود، نوار میشود، پخش میشود،مشتری هم دارد.

بعد میگوید: عباس خوشگله! آمد زینب کبری را پیدا کرد گفت به داداش حسین یک چیزی بگو! مثل اینکه میدان مولوی بوده مثلا، دروازه غار بوده نعوذبالله، این شد حرف؟! همش احساس؟! آدم قمر بنی هاشم را اینطور یاد میکند؟! قمر بنی هاشمی که ائمه وقتی اسمش می آمد تعظیمش میکردند، میگفتند عموی ما نافذالبصیره بود عموی ما پرده ای برابر چشمش نبود، آنوقت اینطور میگویند؟! که دو نفر عوام میخواهند گریه کنند؟! میخواهم صد سال گریه نکنند، اگر میخواهیم به یک آدم عوامی هم حالی بدهیم به او بفهمانیم روی این روایت داریم این را به تو میگوییم، روی این مبنا داریم میگوییم، مبنایش این است.


[ دوشنبه 92/5/7 ] [ 9:21 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
محمد العریفی، شیخ شهرت طلب وهابی، پیامی برای یک خواننده زن اماراتی نوشت و به بهانه توصیه وی به دین داری، او را به ملاقات دعوت کرد. درخواست او محترمانه و با کنایه رد شد، اما چند روز پس از این اتفاق، عکس یادگاری آنها منتشر شد و جنجال به پا کرد.
منبع: شبکه خبر

[ دوشنبه 92/5/7 ] [ 1:41 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

قُل هٰذِهِ سَبیلی أَدعو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلىٰ بَصیرَةٍ أَنا وَمَنِ اتَّبَعَنی ۖ وَسُبحانَ اللَّهِ وَما أَنا مِنَ المُشرِکینَ﴿۱۰۸﴾ یوسف بگو: «این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت می‌کنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم!»
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 118
بازدید دیروز: 290
کل بازدیدها: 1063610
  • قالب بلاگ اسکای | اس ام اس دون