سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یک فنجان بصیرت
چه فرقی می کند. درعصر ارتباطات‌ نفس بکشم یا قرون وسطا. وقتی خبری ازتو نباشد. دوره جاهلیت است. اللهم عجل لولیک الفرج .... 
قالب وبلاگ
چنانچه پس از برداشته شدن تحریم ها، دروازه های کشور بر روی واردات کالاهای مصرفی خارجی گشوده شود، نقض غرض مذاکرات شده و در واقع، حتی با وجود برداشته شدن تحریم ها، نمی توان توقع حل مشکلات اقتصادی را داشت.
پایگاه بصیرت / محمدرضا دانش

 

گروه اقتصادی/ علی رغم آنکه ارتباط و تعامل اقتصادی با دنیا یکی از راه های تقویت اقتصادهای ملی است، اما مسأله مهم در این خصوص، کیفیت و چگونگی این ارتباط است. در واقع، اگر قرار است تعاملات اقتصادی با دنیا سبب پیشبرد بخشی از اقتصاد یک کشور شود، این تعاملات باید مدیریت شده و با هدف تقویت اقتصاد ملی صورت گیرد و چنانچه در این زمینه غفلتی صورت گیرد، تعامل اقتصادی با دنیا نه تنها سبب شکوفایی اقتصادی نمی شود که اضمحلال و ورشکستگی اقتصادی را نیز به دنبال می آورد. با این مقدمه کوتاه باید گفت که در دوره پسابرجام چون تحریم های اقتصادی کشورمان برداشته می شوند و فرصت های بیشتری برای کشورمان جهت ارتباط با اقصاد جهانی فراهم می شود، می بایست نسبت به چگونگی مواجهه با این وضعیت جدید تدابیر لازم را اندیشید و عملیاتی کرد. در این میان، یکی از مهمترین تدابیر جلوگیری از ورود بی‌رویه کالاهای خارجی به کشور در دوره پساتحریم است. از این رو، مقام معظم رهبری در بخش پایانی نامه خود درباره الزامات اجرای برجام، خطاب به رئیس جمهور محترم، «پرهیز از واردات بی‌رویه کالاها» را متذکر شدند و تأکید کردند: «مراقبت فرمایید که وضعیّت پس از برداشته شدن تحریم ها، به واردات بی‌رویّه نینجامد، و بخصوص از وارد کردن هرگونه مواد مصرفی از آمریکا جدّاً پرهیز شود.» با این وجود، سؤال این است که واردات بی¬رویه کالاهای خارجی چه پیامدها و تبعاتی بر اقتصاد کشور خواهد داشت؟ 

واردات بی‌رویه کالاهای خارجی علاوه بر اینکه سبب خروج مقادیر هنگفتی ارز از کشور می‌شود، بی‌توجهی به تولید و صنعت داخلی را نیز در پی دارد. به بیان دیگر، آنگاه که نیازهای بازار داخلی با واردات بی‌رویه کالاهای مصرفی خارجی اشباع شود، نه تنها تولید داخلی ضربه می بیند و دچار رکود و ورشکستگی می شود(‌زیرا به احتمال زیاد تولید داخل با نمونه های خارجی چندان قابل رقابت نیست)، با خروج ارز از کشور عملاً ارزش افزوده‌ای که می بایست در چرخه اقتصاد کشور محفوظ بماند و انباشت سرمایه در کشور را تضمین کند، از کشور خارج می شود. از این جهت، واردات بی‌رویه کالاهای مصرفی خارجی در مغایرت با سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی قرار دارد و مغایر با جهت گیری به سمت رشد و توسعه اقتصادی است. نکته مهم در این خصوص این است که همانگونه که مقام معظم رهبری یکی از اهداف اساسی کشور در مذاکرات را تلاش برای رفع تحریم ها، به منظور رفع برخی تنگناها و محدودیت ها در اقتصاد کشور دانستند، چنانچه پس از برداشته شدن تحریم ها، دروازه های کشور بر روی واردات کالاهای مصرفی خارجی گشوده شود، نقض غرض مذاکرات شده و در واقع، حتی با وجود برداشته شدن تحریم ها، نمی توان توقع حل مشکلات اقتصادی را داشت. به بیان دیگر، اگرچه در دوره پساتحریم از راه برداشته شدن تحریم ها عایداتی نصیب کشور می شود و گشایش هایی هرچند اندک صورت می گیرد، اما چنانچه از این وضعیت جدید به عنوان فرصتی برای ورود بی‌رویه کالاهای مصرفی خارجی به کشور استفاده شود، می توان گفت که در این صورت ماحصل مورد انتظار از رفع تحریم ها عملاً در جایی هزینه می شود که چندان گره‌گشا نبوده و مسأله ضروری ما محسوب نمی شود و از این جهت، نمی توان انتظار داشت که شرایط اقتصادی کشور در نگاه کلان با دوره قبل از برداشته شدن تحریم ها دچار تفاوت چشمگیری شود.

علاوه بر آنچه گفته شد، از برداشته شدن تحریم ها، می توان به عنوان فرصتی برای انتقال تکنولوژی و دانش فنی به کشور، تقویت تولید ملی و... بهره برد و چنانچه از برداشته شدن تحریم ها به عنوان بستری برای تسهیل ورود بی‌رویه کالاهای خارجی استفاده شود، نه تنها عقلانی نبوده که به معنای از دست دادن فرصتی راهبردی برای توسعه کشور است. بنابراین، تلاش برای واردات بی‌رویه کالاهای خارجی در دوره پساتحریم حلال مشکلات کشور نبوده و چنانچه بر این موضوع تمرکز شود و تلاش هایی در این زمینه صورت گیرد، به معنای از دست دادن فرصت هایی است که با بهره برداری خردمندانه از آنها می توان جایگاه اقتصاد کشور را در نردبان قدرت نظام بین الملل ارتقا داد و زمینه های وابستگی اقتصادی به دنیای خارج را کمتر کرد.


[ سه شنبه 94/8/26 ] [ 5:2 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
گاه به بیرون و پذیرش نسخه‌های بیرونی برای توسعه و کارآمدی کشور، عملاً نظام اسلامی را در زیرمجموعه نظام ظالمانه بین المللی تعریف می‌کند و ما را مجبور به پذیرش مفروضات حاکم بر این نظام و رفتار در چارچوب قاعده‌مندی.های آن می‌کند. همین موضوع خود یکی از مهمترین بسترهای نفوذ دشمن است.
تقویت درون مهمترین راه مقابله با نفوذ
پایگاه بصیرت / مصطفی قربانی

گروه سیاسی/ با طرح موضوع نفوذ از سوی مقام معظم رهبری، بیشتر مباحث و تبیین‌هایی که در این زمینه ارائه شد، متمرکز بر چیستی نفوذ، اثبات اینکه نفوذ در دستور کار دشمن است، ابزارها و بسترهای نفوذ و... بود. لیکن به موضوع نحوه و راه‌های مقابله با نفوذ کمتر پرداخته شده است.  نوشتار حاضر ضمن اذعان به پیچیده بودن نفوذ و راه های مقابله با آن، یک نکته و راه را نقطه کانونی در مقابله با نفوذ و خنثی سازی تلاش های معطوف به نفوذ در کشور می داند که در زیر بدان می پردازد. در این میان مفروضات بحث را چنین می‌توان لحاظ نمود:

- نفوذ در بستر برقراری رابطه است که امکان تحقق دارد،

- نفوذ مبتنی بر باور است و در رفتار نفوذی معمولاً باورها، محاسبات و دستگاه محاسباتی شخص نفوذپذیر است که بستر ساز نفوذ نفوذگذاران است،‌

- از آنجا که برخی از مردم و نخبگان کشورمان خواهان ارتباط با غرب برای حل مسائل کشورمان هستند،‌ این مسأله مهمترین بستر نفوذ محسوب می شود.

حال در اینجا این سؤال مطرح می شود که اساساً چه عواملی سبب تسخیر دستگاه محاسباتی برخی از مردم و نخبگان ما شده است که زمینه را برای نفوذ فراهم کرده است. به نظر می رسد، مهمترین بحث در اینجا، اذعان به وجود مشکلات و معضلاتی در داخل کشور از یک سو و عدم اعتماد به توانمندی نیروهای درونی کشور برای حل و رفع این معضلات از سوی دیگر است. به بیان دیگر، از آنجا که عده ای حل مشکلات کشور را جز با نگاه به بیرون و پذیرش نسخه‌های بیرونی و غیربومی برای کارآمدی میسر نمی‌دانند، خود را مجبور به برقراری رابطه با دنیای بیرون می‌دانند که همین موضوع بستر مهمی برای نفوذ محسوب می.شود. توضیح آنکه؛ نگاه به بیرون و پذیرش نسخه‌های بیرونی برای توسعه و کارآمدی کشور، عملاً نظام اسلامی را در زیرمجموعه نظام ظالمانه بین المللی تعریف می‌کند و ما را مجبور به پذیرش مفروضات حاکم بر این نظام و رفتار در چارچوب قاعده‌مندی.های آن می‌کند. همین موضوع خود یکی از مهمترین بسترهای نفوذ دشمن است. از این رو، برای مقابله با آن باید با اعتقاد به نیروهای درونزای داخلی برای تحقق کارآمدی هر چه بیشتر نظام اسلامی تلاش کرد. به بیان دیگر، مهمترین راه مقابله با نفوذ دشمن، تلاش برای شکستن فضا و ذهنیت موجود با اثبات کارآمدی هر چه بیشتر نظامی اسلامی، آنهم با تکیه بر نیروهای درونزای داخلی(توفیق در حل معضلات و مسائل پیش رو) است. در واقع، با عنایت به اینکه واقعیت ها(عینیات) زمینه ساز شکل گیری و تقویت ذهنیت ها هستند،‌ برای مقابله با باورهایی که زمینه ساز نفوذ دشمن هستند باید با حل معضلات و مسائل پیش رو زمینه‌های تقویت این باورها را از بین برد؛ زیرا وجود همین مشکلات سبب شکل‌گیری ایده نگاه به بیرون برای کارآمدی کشور شده است. در این زمینه می‌توان به تقویت اردوهای جهادی در قالب بسیج دانشجویی و... پرداخت. در اینجا منظور این است که به مردم اثبات شود که کارآمدترین نیروها همین نیروهای داخل کشور هستند.

حاصل اینکه برای مقابله با نفوذ باید در درون قوی بود. به عبارتی، از آنجا که عوامل نفوذی یا عوامل جاده صاف کن نفوذ اگر چه ممکن است در داخل کشور باشند و حتی در مناصب رسمی حکومتی قرار داشته باشند، اما ذهنیت و آرمان آنها متمایل به بیرون باشد، برای مقابله با این ذهنیت آنها و به تعبیر دقیق تر،‌ برای اینکه زمینه های تقویت این باور که با نگاه به بیرون می‌توان مشکلات کشور را حل کرد، نزد آنها رنگ ببازد، لازم است که درون کشور و نیروهای درونی از پویایی، ابتکار و خلاقیت برخوردار باشند، به گونه ای که هم بن بست شکنی کنند، هم معظل گشایی کنند و هم نویدبخش افق های جدیدی برای مردم باشند.


[ دوشنبه 94/8/25 ] [ 3:57 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
چنانچه پاریس قدرت کالبدشکافی فجایع تروریستی اخیر و تحلیل نقش بازیگران پدیدآورنده آن را داشته باشد، باید به اشتباهات راهبردی خویش در حمایت از تروریسم وحشی پی برده و در رفتار خود نسبت به آنان تجدیدنظر کند.
انفجارهای پاریس؛ محصول اشتباهات راهبردی کاخ الیزه
پایگاه بصیرت / رسول سنائی راد

حملات پر تلفات و خشن تروریستی اخیر در پاریس، که به کشته و مجروح شدن عده زیادی از شهروندان غیرنظامی در کشور فرانسه انجامید و مسئولیت آن را گروهک تروریستی داعش برعهده گرفته و آن را «غزوه مبارک پاریس» نامگذاری کرده، ادامه تراژدی غمباری است که از سال ها قبل به کشتار و آوارگی میلیون‌ها نفر از مسلمانان بی‌گناه در کشورهای سوریه، عراق و لبنان در آسیا و لیبی و نیجریه و مصر در آفریقا انجامیده است. اما آنچه به این حادثه بُعد و ارتفاع رسانه‌ای بیشتر داده وقوع آن در کشور فرانسه است، کشوری که متأسفانه پیش از این هم در لیبی و هم در عراق به قدرت‌یابی جریان تکفیری کمک کرده و چشم بر عزیمت شهروندان خود برای جنگ در کنار نیروهای تکفیری و رفت و آمد آنان به میدان جنگ تکفیری‌ها بسته و حتی چندین بار میزبان گروهک‌های تروریستی مخالف دولت قانونی بشار اسد نیز بوده است.

به زعم فرانسه، استفاده ابزاری از جریان تروریستی تکفیری می‌تواند در کنار اسلام هراسی، میدان نفوذ بیشتری برای پاریس در کشورهای اسلامی غرب آسیا و بخش های مختلفی از آفریقا باز کرده و در شرایط بی نظمی حاکم بر جهان، به بازگشت مجدد به این مناطق و یا حداقل پیدا کردن میدان هایی برای قدرت نمایی پاریس کمک کند. به گونه‌ای که پاریس از یکسو میزبان این گروهک ‌های تروریستی بوده و در لیبی و سوریه به قدرت یابی آنان کمک می‌کرد و از سوی دیگر در کشور دیگری با گروهک های تکفیری دیگری مثل الشباب و بوکوحرام درگیر و پس از رسوایی داعش در کشور عراق و انجام جنایات گسترده علیه شهروندان غیرنظامی در عراق و سوریه، در ائتلاف نمایشی ضدداعش نیز شرکت داشت.

گرچه فقط ارتباط و تماس پاریس با سایر گروهک‌های تروریستی تکفیر و حتی لایه‌هایی از همین گروهک داعش و بالاتر از آن ارتباط همه‌جانبه با حامیان عربی این گروهک ها موجب اطمینان در کاخ الیزه می شد، شکست های سنگین تکفیری ها در هفته‌های اخیر در سوریه و عراق، بروز رفتارهای عصبی شان را تشدید کرده و آنان را به سوی استفاده از تروریسم وحشی در خارج از میدان جنگ سوق داده که ابتدا انفجارهای سنگینی در بیروت و علیه مسلمانان مظلوم ساکن در منطقه ضاحیه در جنوب پایتخت لبنان بود و پس از آن هم شاهد حملات وحشیانه علیه شهروندان غیرنظامی در پاریس بودیم. اما تفاوت این دو اقدام در این است که اولی علیه حزب‌‌الله، به عنوان حامی بشار اسد که در عرصه‌های میدانی در سوریه ضربات جانانه ای به گروهک های تروریستی – تکفیری وارد کرده و دومی علیه حامی دیروز تروریست‌ها و مخالف دولت بشار اسد صورت گرفته که البته امثال فرانسه با اهداف استعماری به اقتضاء شرایط، نقش‌های متناقضی هم بازی می‌کند.

پاریس از یکسو مدعی مبارزه با تروریسم است ولی از سوی دیگر میزبان گروهک های تروریستی بدنامی چون منافقین و برخی عناصر تکفیری و حتی حمایت علنی از گروهک هایی چون جبهه‌ النصره به صورت همزمان می‌باشد. حال آنکه امروز بین لایه‌هایی از این گروهک‌ها ارتباط ارگانیک وجود دارد و مثلاً منافقین در عراق متحد و حامی داعش بوده و به صورت سنتی از طریق بعثی‌ها به عنوان بخش مهمی از بدنه داعش، با این گروهک ارتباط تنگاتنگ دارند. یا گروهک دیگری مثل النصره تفاوتش با داعش مثل تفاوت پپسی با کولا است که هر دو از جنس کولا با برند متفاوت اند.

به نظر می رسد چنانچه پاریس قدرت کالبدشکافی فجایع تروریستی اخیر و تحلیل نقش بازیگران پدیدآورنده آن را داشته باشد، باید به اشتباهات راهبردی خویش در حمایت از تروریسم وحشی پی برده و در رفتار خود نسبت به آنان تجدیدنظر کند. پاریس اگر پیش از این به سرنوشت پاکستان به عنوان حامی دیروز جریان تکفیری به چشم عبرت می‌نگریست، امروز با فجایع تروریستی در داخل خود مواجه نبود. وقتی سرویس های امنیتی و دستگاه های سیاسی فرانسه، به تروریست ها مجال رفت و آمد رسمی و حتی سکونت و استقرار در پاریس را بدهند، چنین فجایعی دور از انتظار نیست، بخصوص اینکه گروهک هایی چون داعش و منافقین چندلایه بوده و ساختار آنان اجازه کنترل بر همه بخش ها و لایه ها را نمی دهد.  



[ یکشنبه 94/8/24 ] [ 4:57 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
نماینده ولی فقیه در سپاه گفت: توجه به موضوعات مبتلابه روز مهم ترین وطیفه روحانیون شاغل در سپاه است.
پایگاه بصیرت / علیرضا جلالیان

حماسه و جهاد/ حجت‌الاسلام والمسلمین علی سعیدی، نماینده ولی‌فقیه در سپاه در همایش پژوهشگران قرآنی و هادیان سیاسی قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیاء(ص)گفت: یکی از مسائل چالشی ما ملازمه بین خالقیت و شارعیت است؛ این ملازمه هم در عصر نبوت بوده، هم در عصر امامت و هم در عصر غیبت که این موضوع می‌تواند زیربنایی‌ترین مسئله ما باشد.

وی در ادامه مردم دنیا را در این زمینه به شش دسته تقسیم کرد و گفت: دسته اول، نه خالقیت را قبول دارند و نه شارعیت را و می‌گویند ماده مبدأ هستی است؛ دسته دوم خالقیت را قبول دارند، اما شارعیت را قبول ندارند. دسته سوم شارعیت و خالقیت را تا پیامبر اسلام(ص) قبول می‌کنند که اهل سنت هستند. دسته دیگر این ملازمه را تا امام حسن عسکری(ع) و غیبت امام زمان(عج) می‌دانند، اما دسته پنجم ملازمه را تا امام خمینی(ره) قبول دارند و دسته ششم این ملازمه را تا زمان حال قبول دارند.
 

نماینده ولی فقیه در سپاه در ادامه به نقاط مشترک رهبران الهی برای تبیین این ملازمه اشاره کرد و وحدت در خدامحوری را شاخصه مشترک رهبران الهی دانست و گفت  : بنا بر احادیث در یک انسان دو قلب نیست، پس یا جای خداست یا غیرخدا.
حجت الاسلام والمسلمین سعیدی اتکا به قدرت نرم را دیگر شاخصه دانست و اظهار داشت: هیچ رهبر الهی با کودتا و سلاح به قدرت نرسیده، اما با همین کودتای نرم و از طریق نفوذ نرم، انقلاب‌های رهبران الهی دچار شکست شده است.

وی پیوستگی بین خالقیت و شارعیت را شاخصه بعدی رهبران الهی دانست و یادآور شد: این یعنی قانونگذار، خداست و رهبری جامعه اسلامی را هم خدا تعیین می‌کند.
نماینده ولی‌فقیه در سپاه استقامت در راه هدف، ساختار و سازمان را دیگر شاخصه رهبران الهی بیان کرد و گفت: همه رهبران الهی در رفتار خود در رابطه با حفظ اصول قاطعیت داشته‌اند و در این قاطعیت حتی در راه مکتب خود هزینه می‌دهند، این هزینه‌ها در سخت‌ترین وضعیت می‌شود قیام عاشورای امام حسین(ع).

وی مدارا و استمهال با مخالفان را دیگر وجه اشتراک رهبران الهی دانست و گفت: این مدارا یا به علت انتظار برای هدایت، یا مصلحت نظام و یا اتمام حجت بوده است.
حجت‌الاسلام والمسلمین سعیدی برخورد قاطع با مخالفان را بعد از اتمام حجت، دیگر وجه اشتراک عنوان کرد و در ادامه گفت: رهبران الهی همه ولایت مطلقه داشته‌اند، یعنی اینکه اختیارات کافی برای سامان‌دهی مکتب از طرف خدا به آنها داده شده است.

وی ایستادگی در برابر طاغوت، دفاع از مظلومان، عمل تدریجی و فرایندی، تکلیف‌مداری، بهره‌مندی از امدادهای غیبی را بخش‌های دیگری از مشترکات رهبران الهی بیان کرد و گفت: احکام تمام رهبران الهی حجیت و اعتبار دارد، همچنین تبعیت از آنها هم وجوب داشته است.
نصب الهی یا به صورت تنصیصی و به صورت توصیفی دیگر شاخصه‌ای بود که نماینده ولی‌فقیه در سپاه به آن اشاره کرد و توضیح داد: یا در این مسئله خداوند به صورت مستقیم نصب کرده یا اینکه در رابطه با ولی‌فقیه داریم که توصیفات این نصب آمده است.

نماینده ولی‌فقیه در سپاه در بخش پایانی سخنان خود، هدف مشترک رسالت و امامت را سه وجه ابلاغ شریعت، عملیاتی‌سازی شریعت و پاسداری از آن دانست و اظهار داشت: داشتن نگرش وسیله‌ای به قدرت و آزادی هم در رهبران الهی مشترک است، به این معنا که آنها قدرت و آزادی را وسیله‌ای برای دست یافتن به هدف که کمال انسانی است می‌دانند، نه خود هدف.


[ یکشنبه 94/8/24 ] [ 4:56 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]

سند راهبردی امریکایی‌ها در سال 2012 منتشر شد که در آن گفته بودند ما دیگر هیچوقت جنگی مثل افغانستان و عراق را ایجاد نخواهیم کرد. ایران در این دو جنگ بسیار هوشمندانه عمل کرد. هدف امریکا در این دو جنگ روی کار آوردن دو دولت لائیک و دشمن ایران و پس از آن هدف نابودی ایران بود.ولی راهبرد ایران و راهبرد رهبری نظام بسیار هوشمندانه بود.

راهبرد ثبات گرایی در مقابله با بی ثبات سازی منطقه ای +پاورپوینت


پایگاه بصیرت / سید یحیی صفوی

جنوب غرب آسیا را جغرافی‌دان‌ها منطقه‌ای شامل کشورهای افغانستان، پاکستان، ایران، ترکیه، سوریه، عراق، لبنان، فلسطین اشغالی، اردن، شش کشور شورای همکاری خلیج فارس و یمن می‌دانند.
برخی از اندیشمندان منطقه قفقاز شامل کشورهای آذربایجان، ارمنستان و گرجستان را هم در جزو کشورهای منطقه جنوب غرب آسیا آورده‌اند.
در سند چشم‌انداز بیست ساله کشور که توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام ترسیم ‌شده، تعیین شده که ایران تا سال 1404 قدرت منطقه غرب آسیا یا آسیای غربی باشد. در این تعریف آسیای میانه یا همان آسیای مرکزی را هم گنجانده‌اند. آسیای میانه یعنی ترکمنستان، تاجیکستان، قرقیزستان، قزاقستان و ازبکستان.
اهمیت ژئوپولیتیکی و ژئواستراتژیکی منطقه:
به ندرت می‌شود منطقه‌ای به اهمیت جنوب غرب آسیا پیدا کرد. این منطقه قلب آسیا است. هارتلند جهان است. هم قلب سیاسی، هم قلب ایدئولوژیک، هم قلب امنیتی و هم قلب اقتصادی است. به طوری که اهمیت ژئوپولیتیکی و ژئواستراتژیکی این منطقه برای همه قدرت‌های جهانی شناخته شده است.
امریکایی‌ها بازیگر اصلی این منطقه هستند. اتحادیه اروپا مایل است در کنار امریکا بازیگر این منطقه باشد. فدراسیون روسیه با حضور در مسئله سوریه در حال ایفای نقش به عنوان یک بازیگر درجه دو در این منطقه است. چینی‌ها برای اینکه به اقتصاد برتر جهان در سال 2025 دست یابند، به نفت این منطقه چشم دوخته‌اند.هندی‌ها با حضورشان در افغانستان، با حضور در پیمان شانگهای می‌خواهند بازیگر این منطقه باشند. هندی‌ها الآن در افغانستان سد سلما را می‌سازند. این سد پشت سد دوستی -که با مشارکت ایران و ترکمنستان ساخته شده و آب مشهد را تأمین می‌کند- ساخته می‌شود که آب هریرود را کنترل می‌کند، اگر این سد افتتاح بشود، آب شهر مشهد قطع خواهد شد. ایران و ترکمنسان هم هیچ قراردادی با سرچشمه آب هریرود ندارند. این سد در زمان آقای هاشمی ساخته شد و در آن زمان و بعداً هم هیچ قراردادی با دولت افغانستان برای آب هریرود بسته نشد. ترکمن‌ها الآن در حال مذاکره با افغان‌ها هستند که گاز به افغان‌ها بدهند و در عوض آب بگیرند.
اهمیت انرژی موجود در منطقه:
حدود 63 تا 65 درصد ذخایر کشف شده نفت جهان در این منطقه و بیش از 35 درصد ذخایر شناخته شده گاز جهان در این منطقه است. هیچ منطقه‌ای به اندازه این منطقه نفت و گاز ندارد. عربستان سعودی به تنهایی 264 میلیارد و دو میلیون بشکه ذخایر نفتی دارد. 22 درصد ذخایر نفتی جهان در عربستان است و حدود هفت تریلیون متر مکعب گاز در منطقه عربستان است. عربستان روزانه ده تا یازده میلیون بشکه نفت تولید می‌کند. بعد از عربستان، ایران از نظر نفت در پله دوم قرار دارد. ایران در سال 2005، 137 میلیارد بشکه ذخایر نفتی داشته است. اخیراً ما میدان وسیع نفتی از حد فاصل شهر بستان، سوسنگرد، حمیدیه، غرب رودخانه کارون تا خرمشهر شامل 83 میلیارد بشکه نفت خام کشف کرده‌ایم. این منطقه همان منطقه‌ای است که در عملیات بیت‌المقدس‌(آزادسازی خرمشهر) آزاد شد. آمار این مقدار را باید به حجم قبلی اضافه کرد. ایران 17 تریلیون متر مکعب حجم گازی داریم. ایران الآن 17 درصد ذخایر گازی جهان را داراست. روس‌ها 26 درصد جهان را دارند. اگر نفت و گاز را ترکیب کنیم و انرژی تولید کنیم در این صورت ایران بیشترین انرژی جهان را را داردد و در ردیف اول انرژی جهان قرار می‌گیرد.بعد از ایران عراقی‌ها بیشترین ذخایر نفتی را دارند. عراقی‌ها حدود 130 میلیارد و بعد کویتی‌ها حدود 117 میلیارد ذخایر نفتی دارند.
تا زمانی که این انرژی در منطقه هست و دنیای صنعتی احتیاج به نفت و گاز دارد. این منطقه مورد توجه قدرت‌های بزرگ دنیا خواهد بود.
اهمیت ژئوکالچر منطقه:
اهمیت جغرافیای فرهنگی منطقه بسیار بالاست. تمام پیامبران بزرگ الهی همچون موسی کلیم‌الله‌(ع)، حضرت عیسی (ع) و حضرت محمد (ص) در این منطقه مبعوث شده‌اند.
خیزش و بعثت پیامبران بزرگ الهی در این منطقه شکل گرفته است. همچنین پیروزی انقلاب اسلامی در قرن بیستم در این منطقه تمام اوضاع را به هم ریخت. انقلاب اسلامی یک انقلاب جهانی است، انقلاب منطقه‌ای نیست، از این رو نظم ایدئولوژیک جهانی را به هم ریخته است. هم‌اکنون هم جهانی‌سازی و دهکده جهانی که امریکایی‌ها دنبال بودند و معتقد بودند تنها یک فرهنگ باید در جهان باشد و آن هم فرهنگ امریکایی بود. فرهنگ امریکایی یعنی همان لیبرال دموکراسی، چه در مفهوم فرهنگی، چه در مفهوم سیاسی و چه در مفهوم اقتصادی (اقتصاد بازار).
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 میلادی امریکایی‌ها به این نتیجه رسیدند که تنها قدرت ایدئولوژیک که می‌تواند در مقابل آن‌ها بایستد قدرت اسلام است. مرکزیت این قدرت اسلام ج.ا.ا است. تنها قدرتی که امروزه در مقابل فرهنگ غرب ایستاده است. واقعیتی است که امریکایی‌ها و اروپایی‌ها برای بشر پیام نجات بخشی ندارند. آن فرهنگی برای بشریت پیام نجات، پیام آزادی، پیام استقلال دارد، اسلام است. اسلامی که هم دنیا را و هم آخرت را تأمین می‌کند. دیگر پیام امریکایی‌ها و اروپایی‌ها برای بشر امیدبخش نیست. اسلام تنها نظام آزادی مبتنی بر بازگشت به فطرت است.
پیروزی انقلاب اسلامی معادلات جهانی را به هم ریخته و شکل‌گیری قطب قدرت جهان اسلام بزرگترین نگرانی امریکایی‌هاست. انقلاب اسلامی زمینه ساز انقلاب جهانی حضرت مهدی‌(عج) است.انقلاب اسلامی ایده شکل‌گیری قطب قدرت جهان اسلام را دنبال می‌کند. قطب جدید قدرتی که در قرن بیست‌و یکم انشاء‌الله ظهور خواهد کرد. یک میلیارد و ششصد و بیست میلیون مسلمانی که نگاهشان به ایران است. این عده هم جمعیت بزرگی هستند و هم نود درصد اعمال و رفتارشان یکسان است. همه مسلمان‌ها نماز می‌خواهند، روزه می‌گیرند، حج می‌روند و یک کتاب و یک خدا و یک پیامبر دارند.
بیداری اسلامی در منطقه:
ظهور و گسترش بیداری اسلامی موضوع با اهمیت دیگر منطقه است که در معادلات منطقه تأثیرگذاری جدی‌ای دارد. آن چه که در تونس، مصر و یمن اتفاق افتاده است. هدف امریکایی‌ها، صهیونیست‌ها و برخی دولت‌های عربی از بوجود آوردن داعش و دیگر گروه‌های تروریستی در منطقه جلوگیری از گسترش این بیداری اسلامی و به انحراف کشانده این مسیر می‌باشد.
اهداف امریکایی‌ها و دولت‌های اروپایی در منطقه:
عدم ثبات سیاسی در دولت های افغانستان، عراق، یمن، بحرین، عربستان سعودی، سوریه و لبنان یکی موضوعاتی است که اهمیت منطقه را دو چندان می‌کند.
14 سال است که در منطقه آشفتگی و تنش ایجاد شده است و سنگ بنای آن را آمریکا با راه انداختن سناریوی یازده سپتامبر 2001 گذاشت. رأس شبکه‌های CIA و موساد در راه‌اندازی این سناریو دخیل بودند که برای برخورد با مسلمانان و جهان اسلام انجام گرفت. با چند واسطه از انسان‌های نادان را اجیر کردند برای شکل‌گیری این بهانه.
امریکا در سال 2003 افغانستان و سپس عراق را به اشغال نظامی خود در آورد و در این دو جنگ بیش از 5000 نظامی امریکایی کشته 16000 هزار زخمی شدند و چند میلیون دلار هزینه این دو جنگ شد. در نهایت برنده اصلی این جنگ‌ها ایران شد.
سند راهبردی امریکایی‌ها در سال 2012 منتشر شد که در آن گفته بودند ما دیگر هیچوقت جنگی مثل افغانستان و عراق را ایجاد نخواهیم کرد. ایران در این دو جنگ بسیار هوشمندانه عمل کرد. هدف امریکا در این دو جنگ روی کار آوردن دو دولت لائیک و دشمن ایران و پس از آن هدف نابودی ایران بود.ولی راهبرد ایران و راهبرد رهبری نظام بسیار هوشمندانه بود. امریکایی‌ها نتوانستند به سیاست‌های کلان خود دست یابند و شکست خوردند. یک قانون اساسی نسبتاً اسلامی در عراق تنظیم شد، پارلمان شیعی که قدرت در اختیار این پارلمان است و رئیس‌جمهور، نخست‌وزیر و فرمانده نیروهای مسلح را تعیین می‌کند. یک نخست‌وزیر مسلمان در عراق حاکم است و به جای اینکه امریکایی‌ها بتوانند این‌ها را بر علیه ما بشورانند، بالاخره عراق فعلاً با ما هماهنگ است.افغانستان درست است که مقداری با ما فاصله گرفته ولی لایه‌های پایین افغانی‌ها با ما هستند.
سناریوی جدید آمریکا در منطقه
تا زمانی که صهیونیست‌ها در این منطقه هستند ناآرامی، تنش و جنگ در منطقه خواهد بود. منشأ اصلی ناامنی رژیم جعلی فاسد جنایت‌کار صهیونیستی است. تا موقعی که این رژیم و حکومت‌های وابسته به امریکا هستند تنش در منطقه وجود خواهد داشت.آمریکا بیش از بیست پایگاه در منطقه دارد، با شکست سناریوی قبلی امریکایی‌ها و صهیونیست‌ها سناریوی جدیدی را در پنج سال گذشته در منطقه به اجرا گذاشتند و در آن ترکیه، قطر و عربستان را دخیل کردند.
ده‌ها هزار تروریست را از مناطق مختلف به سوریه انتقال دادند. فقط از چچن 14000 تروریست انتقال یافته‌اند. از عربستان 12000 نیرو به سوریه و عراق اعزام شده است ، از عراق 11000 نیروی القاعده هست.از لبنان 9000 نیرو تروریستی رفته، از تونس، پاکستان و ... هم تروریست رفته‌اند.
امریکا بدنبال تجزیه کشورهای عراق، لیبی، سوریه، یمن و در دراز مدت تجزیه عربستان سعودی و ترکیه است تا با شکل دادن کشورهای کوچک، آن‌ها را تابع خود در منطقه کند.
هدف اصلی آمریکایی‌ها در منطقه جنوب غرب آسیا بی‌ثباتی و ناامن‌کردن کشورهای منطقه خصوصاً کشورهای دشمن رژیم صهیونیستی است.
ایجاد امنیت برای رژیم صهیونیستی و غفلت ملت اسلامی از آزادی قدس شریف از دیگر اهداف امریکا در منطقه است. اگر این توان نیرویی، تجهیزاتی و مالی که در منطقه هزینه می‌شود بر علیه رژیم صهیونیستی هزینه می‌شد، شاهد تغییر معادلات در منطقه به نفع مسلمانان بودیم. ایجاد درگیری بین مسلمانان و غفلت از اهداف اصلی از اهداف امریکا در منطقه است.

فروش سلاح و تجهیزات به دولت‌های منطقه:
امریکایی‌ها طی چهار سال گذشته به کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس بیش از 50 میلیارد دلار سلاح فروخته‌اند. عربستان از 2010 تا 2014 حدود 30 میلیارد دلار سلاح خریداری کرده است. تنها قیمت یکی از بمب‌هایی که عربستان بر سر یمنی‌ها می‌ریزد حدود 5 میلیون و ششصد هزار دلار است.
کویتی‌ها در این بازه زمانی چهار ساله، 2 میلیارد دلار و اماراتی‌ها 10 میلیارد دلار سلاح خریداری کرده‌اند. ما در این 26 سال بعد از جنگ در مجموع تا به حال 10 میلیارد دلار سلاح خریداری نکرده‌ایم ولی امارات به آن کوچکی در طی چهار سال این مقدار سلاح خریداری کرده است. باراک اوباما در سخنرانی خود اعلام کرده است که بودجه نظامی متحدان ما در منطقه، 150 میلیارد دلار است. نفت را از این کشورها می‌برند، سلاح‌هایشان را به این دولت‌های وابسته می‌فروشند و آن سلاح‌ها را بر علیه مسلمانان منطقه و توسط همین دولت‌های وابسته بکار می‌گیرند. عربستان تا به حال 7000 نفر از یمنی‌ها را با این سلاح‌ها کشته است. از این سلاحهای خریداری شده یک تیر به سمت صهیونیسم شلیک نشده است.
جلوگیری از بیداری اسلامی
جلوگیری از بیداری اسلامی در کشورهای اسلامی و تبدیل معادله جهاد و مقاومت به تکفیر و تروریسم.امریکا جوانان سنی را با این انرژی جهاد و مبارزه توانسته از کشورهای مختلف جمع کند و از این توان بر علیه خود مسلمانان در سوریه و عراق و یمن استفاده کند. ایجاد درگیری بین سنی، شیعه چهره اسلام تکفیری و لائیک را در مقابل اسلام صلح و آشتی میان ملت‌ها ترویج می‌دهد.
مقابله ژئوپلیتیکی با ایران
هم اکنون در منطقه در مقابل ایران،روسیه، عراق، سوریه و حزب‌الله لبنان، دولت‌های امریکا،اروپا، ترکیه، عربستان سعودی، قطر و رژیم صهیونیستی هستند. ایران در سوریه و عراق زمین جبهه رزم را در اختیار دارد و قدرت مانور زمینی با ایران است وحتی روسیه چنین توانمندی‌ای ندارد و تنها در حوزه هوایی مبارزه می‌کند. به همین منظور ایران نفوذ قابل توجه سیاسی پیدا کرده است. مردم سوریه و مردم عراق با مشاهده موضع ایران در منطقه عاشق ایران و رهبری نظام شده‌اند.
امروز قدرت استراتژیکی ایران از مرزهای کشورش به سوریه و عراق و دریای مدیترانه رسیده است. عمق استراتژیکی ایران گسترده‌تر شده و به تناسب آن قدرتش نیز افزایش پیدا کرده است. رد طول تاریخ چند هزار ساله ایران، این سومین بار است که ایران قدرت نفوذ خود را تا مدیترانه می‌برد.
امریکایی‌ها و صهیونیست‌ها نه تنها از ایدئولوژی ما می‌ترسند. می‌دانند که ما هم سابقه چند هزار ساله قبل از اسلام داریم، که ایرانی‌های یک قوم شجاع هستند با سابقه رشادت‌های زیاد.می‌دانند این قوم، قوم عجیبی است و تمدن دارد.امریکایی‌ها تنها وضع فعلی ما را نمی‌بینند بلکه به گذشته تمدنی ما نیز نظر دارند. از پنج تمدن بزرگ جهانی که بنیان‌گذار مدنیت هستند (تمدن‌های چین، هند، ایران، مصر و یونان) سابقه تمدن ایرانیان را مورد توجه قرار می‌دهند. پس از اسلام نیز این تمدن هم قوی‌تر و مستحکم‌تر شده و هم ایدئولوژی محکمی که بر گرفته از قیام امام حسین‌(ع) و اعتقاد به صاحب‌الزمان (عج) شکل گرفته، وزن ژئوپلیتیکی ایران را افزایش داده است، به همین خاطر عربستان سعودی و ترکیه این‌قدر در مقابل ما می‌ایستند.
بی‌شک ایران با فعالیت‌های مستشاری خود در عراق و سوریه ایدئولوژی خود را در قالب اخلاق و منطق به مردم منطقه نشر می‌دهد. الآن مردم منطقه عاشق رزمندگان ایرانی هستند و وقتی آن‌ها را در لباس رزم می‌بینند به قصد تبرک به لباسشان دست می‌کشند.



[ سه شنبه 94/8/19 ] [ 4:14 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
پیروزی جاستین ترودو در انتخابات سراسری کانادا، موفقیت جرمی کوربین در کسب رهبری حزب کارگر انگلیس و کسب حدود 20 درصد آراء طرفداران حزب دموکرات آمریکا توسط برنی ساندرز، نشان دهنده تقویت روند اقبال مردم اروپا و آمریکای شمالی به جریان های منتقد سرمایه داری و منتقد رژیم صهیونیستی است.

مطالبات  سیاسی جدید در آمریکا و اروپا
پایگاه بصیرت / گروه بین الملل/فخرالدین اسدی
پیروزی جاستین ترودو در انتخابات سراسری کانادا و شکست سنگین هارپر، نخست وزیر سابق این کشور، مولد تحلیل های تازه ای در فضای رسانه ای و سیاسی غرب است. حدو سه ماه قبل نیز جرمی کوربین توانست در رقابتی که حیرت صاحب نظران و تحللیگران مسائل سیاسی را برانگیخت، بر رقبای خود در داخل حزب کارگر انگلیس غلبه پیدا کرده و رهبر جدید این حزب لقب گیرد. از سوی دیگر، در جریان رقابت های انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا نیز شاهد ظهور چهره ای به نام برنی ساندرز بودیم. ساندرز مانند جرمی کوربین گرایش های سوسیالیستی دارد و مطابق آخرین نظرسنجی ها توانسته است آرای حدود 20 درصد از طرفداران حزب دموکرات را نسبت به خود جلب کند. در اینجا اساسا اهمیتی ندارد که ساندرز بتواند به کاخ سفید راه یابد یا خیر، اما اقبال درصد قابل توجهی از طرفداران یک حزب اصلی در آمریکا نسبت به نامزدی که گرایش های سوسیالیستی و منتقدانه دارد، در نوع خود قابل تامل است.
همه این ها نشان دهنده این است که افکار عمومی در غرب، "گذار از وضعیت موجود" را در دستور کار خود قرار داده است. پیروزی ترودو در انتخابات سراسری کانادا نیز نماد و نشانه ای از گذار از وضعیت موجود در غرب است؛ گذار از سیاستمدارانی مانند هارپر، نخست وزیر سابق کانادا که ترجمان سیاست های نظام سرمایه داری و نماد پیروی از رژیم صهیونیستی هستند.

مطالبات  سیاسی جدید در آمریکا و اروپا

این گذار اکنون تا حد چشم گیری به مبنای تصمیم گیری سیاسی شهروندان کشورهای آمریکای شمالی و اروپا تبدیل شده است. شهروندان کشورهای اروپایی و آمریکایی امروز نه تنها سیاستمداران حاکم، بلکه نظام سرمایه داری و سلطه گر حاکم بر خود و پایه ها و اصول آن را به چالش می کشند. در این برهه زمانی حساس نگاه نقادانه نسبت به افراد و سیاستمداران، جای خود را به نگاه چالش برانگیز در قبال نهادها و ارگانهای رسمی در غرب داده است. بدیهی است که استمرار این نگاه مولد وقوع رخدادهای تازه ای در غرب خواهد بود.
طی ماه های اخیر، بسیاری از تحلیل گران غربی مدافع وضعیت موجود، نگرانی خود را بابت رخدادهایی که در آمریکا و اروپا رخ می دهد، ابراز کرده اند. این تحلیل گران معتقدند جنس اعتراضات شهروندان آمریکایی و اروپایی نسبت به قبل تفاوت پیدا کرده و بنیان های قدرت در غرب را هدف قرار داده است. بر این اساس، خطوط قرمز شهروندان غربی به طور کامل تغییر یافته است، یعنی اگر تا چندی قبل اعتراض علیه کلیت نظام سرمایه داری خط قرمز شهروندان غربی محسوب می شد، امروز این اعتراض فراگیر خود را در جای جای غرب جلوه گر ساخته است. این قاعده در قبال اتحادیه اروپا نیز صادق است. در اروپای واحد، شاهد ظهور احزاب و گروه هایی هستیم که به کلیت منطقه یورو و اتحادیه اروپا به تقابل برخاسته و اتفاقا مورد اقبال افکار عمومی قرار گرفته اند.
قدرت نمایی فرد یا افرادی مانند جرمی کوربین در حزب کارگر انگلیس نشان دهنده تغییراساسی و کلانی است که در نگاه رأی دهندگان انگلیسی به وقوع پیوسته و روز به روز نیز جدی تر می شود. جرمی کوربین فردی است که افکارش نه تنها با نهاد سلطنت، بلکه با ساختار سیاسی حاکم بر انگلیس نیز به صورتی عینی در تعارض است. بی دلیل نیست که سازمان های اطلاعاتی و جاسوسی انگلیس از اکنون در صدد حذف وی از مناسبات سیاسی لندن برآمده اند. سیاستمداران آمریکایی و اروپایی که تاکنون بارها با وعده تغییر در صدد فریب افکار عمومی خود بر آمده بودند، هم اکنون جملگی به نماد شکست و گذار در غرب تبدیل شده اند. باراک اوباما را می توان از جمله آخرین نمونه سیاستمدارانی دانست که با شعار تغییر توانست بر سر کار بیاید و امروز اقبال افکار عمومی آمریکا نسبت به او به زیر 50 درصد رسیده است.
اوباما در سال 2008 میلادی با شعار تغییر توانست جان مک کین از حزب جمهوریخواه را شکست دهد، اما پس از مدتی شهروندان آمریکایی متوجه پوچی شعارهای وی و عدم ایجاد تغییر کلان در سیاست داخلی و خارجی کشورشان شدند. هم اکنون افکار عمومی در غرب تشنه تغییر هستند. متعاقبا این نیاز را باید کسی بر طرف کند که با روند فعلی موجود در مناسبات سیاسی و اقتصادی غرب فاصله ای عمیق داشته باشد. امروز هر سیاستمداری در غرب بهتر بتواند "وضعیت موجود" را به چالش بکشاند، برنده انتخابات خواهد بود. این خود مقدمه وقوع حوادث و رخدادهای تازه ای در آمریکای شمالی و اروپا خواهد بود؛ رخدادهایی که بنیان ها و اصول قدرت را در غرب، در آینده ای نزدیک هدف  قرار خواهد داد./

[ دوشنبه 94/8/18 ] [ 7:8 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]

الگویی که در فضای سیاسی ایران مدعی نرمال سازی است، چندان کمکی به حل منازعات سیاسی نمی کند بلکه خود عامل تازه ای برای تولید سوءتفاهم های تازه است. نرمال سازی، یعنی به مسیر طبیعی بازگشتن. تصور می کنم بازیگران مختلف در ایران، بسته به آنکه چه وضعی را طبیعی می انگارند و چه وضعیتی را خروج از وضعیت طبیعی می پندارند، پروژه هایی برای نرمال سازی وضعیت جاری ایران در سر دارند.

تلاش برای احیای اصلاح طلبی در بستر نرمالیزاسیون

پایگاه بصیرت / علی نیکو

گروه سیاسی/ سعید حجاریان،‌ تئوریسین دولت اصلاحات، در یکی از تازه ترین تحلیل های خود درباره اوضاع سیاسی جامعه  که می توان آن را تحلیلی در حوزه جامعه شناسی سیاسی به حساب آورد، طی مقاله ای در ماهنامه سیاسی - فرهنگی «اندیشه پویا»(شماره 28، شهریور 94، صص43-39) مهمترین کارویژه و هدف دولت اعتدال را عبور از شرایط استثنایی دولت های نهم و دهم و بازگرداندن شرایط به حالتی نرمال دانسته و به تعبیری، هدف اصلی دولت را نرمالیزاسیون(عادی سازی) می داند. وی که این بحث را از نیکولاس پولانزاس، جامعه شناس سیاسی یونانی - فرانسوی اقتباس کرده است، دولت آقای احمدی نژاد را دولتی استثنایی با ویژگی هایی چون بسیجگر، انقلابی و پوپولیستی می داند که با تکیه بر پوپولیسم تلاش می کرد روتین ها و روال ها را بشکند. به زعم وی، «عجیب نبود که دولت احمدی نژاد به مثابه یک دولت استثنایی،‌ می خواست شرایط آخرالزمانی ایجاد کند؛ دنبال معجزه هزاره سوم بود. در دولت های نهم و دهم، شرایط استثنایی تبدیل به قاعده شده بود.» او با تأسی به پولانزاس که دولت های استثنایی را حاوی ویژگی «تراکم بحران» می داند، معتقد است که «در دولت احمدی نژاد هم فساد وجود داشت، هم بیکاری و تورم، هم بحران هژمونیک و تعارض و ناسازگاری دولت با مجلس و قوه قضائیه و هم حتی جدال و مواجهه ی وزرای دولت با رئیس جمهور.» حجاریان با این فرض که تا قبل از بیست و چهارم خرداد 92 ما در حادترین وضعیت استثنایی قرار داشتیم، انتخاب روحانی به عنوان رئیس جمهور را نشانه ای از تلاش برای خروج از شرایط استثنایی می داند و می گوید: «روحانی انتخاب شد و حالا او با گفتمان اعتدال، به دنبال نرمال کردن قدرت است.» حجاریان، نخستین تلاش روحانی برای نرمالیزاسون را در حوزه سیاست خارجی و به نتیجه رساندن مذاکرات می داند و می نویسد: «روحانی مشخص کرده که اول سیاست خارجی و بعد اقتصاد را می خواهد به سامان برساند. البته روحانی می خواهد برخی منازعات سیاسی را هم حل کند اما او امکان و توانایی نرمالیزاسیون در این عرصه را ندارد.»

 

نرمالیزاسیون؛ اصلاح طلبی و اعتدال گرایی؟

مسأله اصلی در اینجا،‌ بحث بر سر نسبتی است که نرمالیزاسیون با اصلاح طلبی و اعتدال گرایی برقرار می کند. به بیان دیگر، آیا اعتدال گرایی با کارویژه نرمالیزاسیون به اصلاح طلبی منجر می شود یا خیر؟ به باور حجاریان،‌ «نرمالیزاسیون اسم مستعار دموکراتیزاسیون نیست. می توان گفت دولت نرمال پیش زمینه و شرط لازم دولت دموکرات است، اما شرط کافی برای آن نیست. ... پروژه روحانی نرمالیزه کردن است اما اصلاح طلبی نیست.» آنچه حجاریان در اینجا گفته، عبارت است از اینکه هدف اصلاح طلبی،‌ دموکراتیزاسیون است و هدف اعتدال، نرمالیزاسیون. وی سپس در بیان نسبت این دو می گوید: «نرمالیزاسیون و گذر از استثنا به نرمال، درجه بندی دارد و مرحله به مرحله صورت می گیرد. ... نرمال کردن یک مدار مدرج است. می توان به دنبال نرمالیزه کردن حداقلی بود و می توان تا نرمالیزه شدن حداکثری پیش رفت. نرمالزه کردن در پیشرفته ترین حالتش به دموکراتیزه شدن می انجامد اما در حداقلی ترین شکل آن،‌ مقدمه ای است بر دموکراتیزاسیون.» بنابراین، علیرغم آنکه وی به تفاوت میان اعتدال گرایی و اصلاح طلبی اذعان دارد، اولی را مقدمه ای برای دومی می داند: «... معتقدم که ما بدیلی جز روحانی نداریم. تنها بدیل ما روحانی است و باید تلاش کنیم او دوباره رأی بیاورد. اگرچه پروژه اصلاح طلبی یک پروژه است و پروژه نرمالیزاسیون  یک پروژه دیگر. پروژه اصلاح طلبی قابل اجرا نیست و ما ناچار به پروژه نرمالیزاسیون رضایت داده ایم.» وی سپس در تصریح این نکته می گوید: «بنای ما مرزبندی کاذب ایجاد کردن با دولت روحانی نیست. برای همین هم در انتخابات مجلس نیروی جتماعی مان را پشت اعتدال با هدف نرمالیزه کردن می آوریم. همچنان که از سرمایه مان در انتخابات 92 استفاده شد.»

 

نقد و نظر

آنچه در بیان آقای حجاریان، بویژه در ارتباط با دولت استثنایی معرفی کردن دولت های نهم و دهم، بر آن تصریح شده است، اگر چه بخشی از واقعیت را منعکس می سازد اما قبایی گشاد برای تحلیل آن دولت ها می باشد. به بیان دیگر، دولت احمدی نژاد فقط حائز برخی ویژگی های دولت استثنایی بود و این بدین معنا نیست که آن دولت دولتی تماماً استثنایی بود. علاوه بر این،‌ حجاریان اگرچه در تحلیل مسأله به خطا نرفته است اما تعریفی دقیق از نرمالیزاسیون ارئه نمی کند و شاخص هایی شفاف برای آن بیان نکرده است. بنابراین به نظر می رسد که نرمالیزاسیون مدنظر وی بیش از آنکه چاره ساز باشد می تواند محل مناقشه باشد. به تعبیر دکتر محمدجواد کاشی، استادیار علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی(ره)، «الگویی که در فضای سیاسی ایران مدعی نرمال سازی است، چندان کمکی به حل منازعات سیاسی نمی کند بلکه خود عامل تازه ای برای تولید سوءتفاهم های تازه است. نرمال سازی، یعنی به مسیر طبیعی بازگشتن. تصور می کنم بازیگران مختلف در ایران، بسته به آنکه چه وضعی را طبیعی می انگارند و چه وضعیتی را خروج از وضعیت طبیعی می پندارند، پروژه هایی برای نرمال سازی وضعیت جاری ایران در سر دارند.»

با این وجود، به نظر می رسد که در ورای این تئوری پردازی ها و تحلیل ها، آقای حجاریان سه هدف اساسی را پیگیری کرده است؛ یعنی در اینجا حجاریان بحث دولت استثنایی و دولت نرمال را با سه هدف مطرح کرده است:

1- تلاش برای معرفی احمدی نژاد و اصولگرایان به عنوان بحران ساز: به نظر می رسد که جریان اصلاحات، به منظور منزوی ساختن و به حاشیه راندن جریان رقیب در انتخابات مجلس دهم نیازمند آن است تا به بزرگنمایی نقاط ضعف رقیب بپردازد و حتی در این زمینه حاضر است تا تئری پردازی نیز صورت دهد. به بیان دیگر، اینان با معرفی دولت احمدی نژاد به عنوان دولتی استثنایی درصددند تا اینگونه وانمود کنند که روی آوردن و اقبال به اصولگرایی در انتخابات مجلس دهم، خطر بازگشت دولت استثنایی در ایران را در پی دارد. حجاریان در این خصوص می گوید: «من خودم با مقالاتی که درباره احمدی نژاد و اقداماتش نوشته ام، خیلی تلاش کرده ام که هزینه بازشگت به شرایط استثنایی را بالا ببرم.»

2- تلاش برای اختلاف افکنی در اردوگاه رقیب: هرچند کدهای خیلی اندکی در این خصوص در نوشتار آقای حجاریان وجود دارد اما با توجه به حساسیت هایی که در میان اردوگاه اصولگرایی، بویژه طیف جبهه پایداری، نسبت به مواضع علی لاریجانی وجود دارد، وی با بیان اینکه «در پروژه نرمالیزه کردن،‌ علی لاریجانی هم حضور دارد. او هم می خواهد از شرایط استثنایی عبور کنیم» درصدد است تا به نوعی لاریجانی را متمایل به اصلاح طلبان و دولت نشان دهد و هرچند که این بحثِ چندان پنهانی نیست، اما تصریح بر آن می تواند با هدف صورت گرفته باشد. 

3- طرح عبور از روحانی: بررسی فحوای کلام آقای حجاریان در ارتباط با دولت اعتدال،‌ تداعی گر عبارتی است که آقای ابراهیم اصغرزاده در اواخر سال 92 در نسبت اصلاح طلبان با دولت اعتدال مطرح کرد: دولت روحانی رحم اجاره ای اصلاح طلبان است. در واقع، جریان اصلاحات که زمینه را برای برگشت خود به قدرت مناسب ارزیابی نمی کند،‌ سعی دارد با حمایت از دولت روحانی، با یک استراتژی گام به گام و مرحله ای، سنگرهای قدرت را تسخیر کند. از این رو، با توجه به ضعف پایگاه اجتماعی دولت روحانی و اینکه عمده حجم پایگاه اجتماعی دولت را اصلاح طلبان تشکیل می دهند، آنها به دنبال این هستند تا این هدف را با امتیازگیری حداکثری از دولت روحانی محقق کنند. در واقع، طرح اینگونه موضوعات می تواند بدین معنا باشد که چون دولت روحانی مطلوب اصلاح طلبان نیست، حمایت آنها تا جایی از روحانی ادامه دارد که روحانی در راستای منافع آنها گان بردارد. به بیان دیگر، به نظر می رسد وی با بیان اینکه پروژه اصلاح طلبی با پروژه اعتدال تفاوت دارد، درصدد است تا به آقای روحانی و دولت گوشزد کند که اگر در مقابل خواسته های اصلاح طلبان نرمش حداکثری نشان ندهند، اصلاح طلبان براحتی از آنها عبور می کنند. به عنوان مثال، حجاریان در این زمینه با ذکر اینکه در انتخابات پیش رو ما از اعتدال حمایت می کنیم، می گوید: «البته آقای روحانی باید تمایل و توجه بیشتری به نرمالیزه شدن شرایط سیاسی نشان دهد تا ما بتوانیم مشارکت کنیم.» در اینجا نیز به نظر می رسد که منظور وی از « نرمالیزه شدن شرایط سیاسی» فراهم کردن بسترهای لازم برای حضور حداکثری اصلاح طلبان در عرصه های تصمیم گیری و تصمیم سازی است.  

 


[ یکشنبه 94/8/17 ] [ 3:52 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]
عضو کمیسیون اجتماعی مجلس: کسانی که به دنبال رابطه با آمریکا هستند، برای این که بتوانند عملکرد خود را در نظر مردم مشروع و مقبول جلوه دهند باید چهره‌ای زیبا از قدرت و ثروت آمریکا جلوه‌گر کنند و از طرفی هم کاری کنند که جنایات و خیانات آمریکا به فراموشی سپرده شود. با این دو روش سعی در بزک کردند چهره کریه آمریکا دارند

خط ستیز و خط تعامل با استکبار

گروه سیاسی/مساله تقابل انقلاب اسلامی و استکبارجهانی، داستانی است که از بهمن 57 کلید آن زده شده است و استکبار بعد از، از دست دادن منافع خود در ایران اسلامی، به دشمنی و خصومت با ملت ایران مشغول است. در این بین دوخط "ستیز با استکبار" و "تعامل با استکبار"، سال‌هاست که در تقابل با یکدیگر قرار دارند و در هر دوره این تقابل رنگ و لعاب ویژه‌ای به خود می‌گیرد.

خط تعامل، از شرایط جدید کشور فرصتی برای خود فراهم آورده تا بار دیگر گزاره‌های پوچ خود را برای فریب افکارعمومی مطرح سازد و این در حالی است که رهبر معظم انقلاب اسلامی با دقت نظر تاکید دارند: «کسانی که می‌خواهند دشمنی خباثت‌آلود آمریکا و برخی دنباله‌روهای آن را با بزک تبلیغاتی و رسانه‌ای بپوشانند، در واقع به ملت و کشور خیانت می‌کنند.»

در همین راستا خبرنگار پایگاه بصیرت گفت و گویی را با دو تن از نمایندگان مجلس ترتیب داده که شما را به خواندن آن دعوت می‌کنیم.

***

 

سید امیر حسین قاضی زاده هاشمی، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس در باب استکبار ستیزی و شیوه‌های استعماری برای مهار کشورهای وابسته می‌گوید: «اگر تاریخ شبه قاره هند که شامل هند، پاکستان فعلی، بنگلادش فعلی و کشمیر با تمام متعلقاتش را مرور کنید، در زمانی که انگلیسی‌ها بر هندوستان تسلط داشتند، در آن زمان حدود 300 تا 400 میلیون جمعیت داشت که توسط 100 هزار انگلیسی اداره می‌شد. سوالی که مطرح می‌شود این است که این 100 هزار نفر انگلیسی چطور توانستند بر 400 میلیون نفر مسلط شوند، کاری که انگلیسی‌ها کردند این بود که در هر منطقه از هند آن قومیت یا مذهبی که در اقلیت بود را حاکم کردند، لذا اقلیت برای حفظ موقعیت خود مجبور بود به این قدرت خارجی وابسته باشد. در حقیقت انگلیس نوابی را از اقلیت جامعه از طرف خود بر مصادر قدرت گماشت، آن اقلیت هم برای حفظ قدرت و منافع خود به این دلیل که در جامعه خود محبوبیتی نداشتند و برخاسته از متن مردم نبودند وابستگی خود را به انگلیس حفظ کردند.« 

وی با تطبیق این شیوه با وضعیت کنونی کشور می‌گوید: «عده‌ای هم در کشور ما هستند که نگاه لیبرال و تمدن غربی را نگاه و تمدن برتر می‌دانند. این افراد دین، اسلام و سابقه تمدنی کشور را قابل توجه برای اداره کشور نمی‌دانند.» 

قاضی زاده می‌افزاید: «گذشته از این، عمده کسانی که در جمع انقلابیون بوده، با فرهنگ انقلاب آشنا هستند، همان‌هایی که با فرهنگ و تمدن غربی مبارزه کردند و آن را براندازی کردند، امروز به اردوگاه آمریکایی‌ها پیوسته‌اند و به دنبال حل و فصل مسائل با آمریکایی‌ها هستند و این بیشتر به واسطه همان استدلالی است که صاحبان منصب و قدرت در هند عمل می‌کردند. این مجموعه به دلیل این که محبوبیت مردمی خود را از دست دادند برای حفظ موقعیت و بقای خود یک نوع وابستگی به قدرت‌های خارجی را برای خود تعریف کرده‌اند.» 

عضو کمیسیون اجتماعی مجلس با اشاره به مساله رابطه با آمریکا گفت: «کسانی که به دنبال رابطه با آمریکا هستند، برای این که بتوانند عملکرد خود را در نظر مردم مشروع و مقبول جلوه دهند باید چهره‌ای زیبا از قدرت و ثروت آمریکا جلوه‌گر کنند و از طرفی هم کاری کنند که جنایات و خیانات آمریکا به فراموشی سپرده شود. با این دو روش سعی در بزک کردند چهره کریه آمریکا دارند؛ با این استدلال که آمریکا مهد علم، هنر و تمدن است و از طرفی با پنهان کردن خباثت و ددمنشی‌های آمریکا کاری می‌کنند که چهره خائن و خبیث آمریکا از حافظه تاریخی مردم پاک شود.»

قاضی زاده هاشمی با بیان اینکه کلمه توحید"لا اله الا الله" که مظهر اسلام است دو بخش اصلی دارد اضافه کرد: «بخش اول نفی استکبار، سلطه و شیطان است و بخش دوم بندگی خداست، اگر این دو جنبه کلمه توحید به درستی از لحاظ معرفتی در بین مردم آموخته شود و مردم نفی توحید و بندگی حق را در کنار هم درک کنند خودبه‌خود از فریب خوردن توسط شیاطین انس و جن مصون می‌شوند.»

احمد بخشایش اردستانی عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نیز در توصیف مظاهر استکبارستیزی بیان می‌دارد: «قدرت زورگو، نخوت و ظلم از مظاهر استکبارستیزی هستند. آمریکا، انگلیس یا هر کشوری که در جهان زورگویی کند در جبهه استکبار قرار دارد. در داخل کشور هم کسانی که زورگو و مستبد باشند جزئی از استکبار محسوب می‌شوند. در داخل هم آقازاده‌هایی که غرور، تکبر، ثروت و قدرت را منحصر در خود بدانند و جامعه را از ارزش‌های اسلامی تهی کرده و رفتاری مستکبرانه داشته‌اند، هیچ فرقی با مستکبران عالم ندارند.»

عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس مطرح کرد: «رهبر معظم انقلاب همواره بر این مسئله مهم تاکید دارند که نیروهای معتقد به انقلاب و ارزشی باید در صحنه باشند. اگر این افراد در صحنه نباشند کسانی به قدرت می‌رسند که در سالهای گذشته نتوانستند در مراکز قدرت سهیم باشند و همواره سعی می‌کنند چهره آمریکا را تطهیر کنند.»

وی در ادامه با تبیین دو خط فکری متفاوت در کشور می‌گوید: «امروز دو تفکر وجود دارد؛ یک تفکر رهبر معظم انقلاب است که می‌فرمایند ما هیچ نیازی به رابطه با آمریکا نداریم، سیاستمداران آمریکا سعی می‌کنند ما را در موضع انفعالی قرار دهند و منزوی کنند, اما اقتدار و ابهت جمهوری اسلامی ایران در روحیه استکبارستیزی آن است. یک تفکر دیگر که می‌گویند درخت انقلاب 35 سال است که تنومند شده و امروز بدون آنکه ضرری داشته باشد، می‌توانیم با آمریکا مذاکره کنیم. همچنین معتقدند باید با آمریکا در تعامل باشیم و در این راستا افرادی هستند که تلاش می‌کنند نیروهای ارزشی و انقلابی را مقصر در ضعف اقتصادی معرفی کنند.»

وی خاطر نشان می‌کند: «امروز دو جریان در کشور وجود دارد، یک عده به دنبال رابطه با آمریکا و حل مسائل اقتصادی از این راه هستند و یک عده هم اعتقاد دارند با اقتصاد مقاومتی و اتکا به سرمایه‌های درونی مشکلات اقتصادی قابل حل و جبران است.»

تهیه و تنظیم: سید محمد مشکوة الممالک



[ شنبه 94/8/16 ] [ 3:50 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]

منظور از سیرت همان اهداف، مبانی، هویت و اصولی می باشد که انقلاب اسلامی ایران مبتنی بر آن ها شکل گرفته و جریان یافته که به قول رهبر معظم انقلاب می توان از آن ها تحت عنوان "ساخت حقیقی و روح انقلاب" نیز یاد نمود و منظور از صورت همان ابزارها و راهبردها و ملزوماتی اعم از نهادی و غیرنهادی می باشد که در خدمت و در جهت تحقق سیرت بوده و به آن ها حیات و معنا بخشیده است که از منظر رهبر انقلاب، می توان بر آن ها "ساخت حقوقی و رسمی"، قالب و جسم انقلاب نام نهاد.

شاخص‌سازی صورت‌های انقلاب اسلامی


گروه سیاسی/ همانطور که در مقاله شماره پیشین ذکر شد وجود سیرت و صورتی متمایز از مقام مقایسه با سایر انقلاب های جهان یکی از شاخصه های اصلی و وجوه بارز انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام راحل (رض) می باشد که آن را متفاوت از دیگر انقلاب های بزرگ جهان نموده است. در اینجا منظور از سیرت همان اهداف، مبانی، هویت و اصولی می باشد که انقلاب اسلامی ایران مبتنی بر آن ها شکل گرفته و جریان یافته که به قول رهبر معظم انقلاب می توان از آن ها تحت عنوان "ساخت حقیقی و روح انقلاب" نیز یاد نمود و منظور از صورت همان ابزارها و راهبردها و ملزوماتی اعم از نهادی و غیرنهادی می باشد که در خدمت و در جهت تحقق سیرت بوده و به آن ها حیات و معنا بخشیده است که از منظر رهبر انقلاب، می توان بر آن ها "ساخت حقوقی و رسمی"، قالب و جسم انقلاب نام نهاد.

در کنار سیرت ها انقلاب اسلامی که نرم افزار و هویت و اصول و مبانی و همچنین آرمان های بنیادین انقلاب را تشکیل می دهند و در مقاله قبلی به بررسی انها پرداختیم، باید از صورت های انقلاب نیز نام برد که به منزله جسم و کالبد انقلاب به شمار رفته و در چارچوب های مختلف نهادی و غیر نهادی و یا به عبارت دقیق به عنوان ستون و استوانه هایی به شمار می روند که سیرت های انقلاب اسلامی بر روی آن ها قرار گرفته است که در ادامه به بررسی آن ها می پردازیم.

 

1.            رهبری

بدون شک نمی توان انقلاب اسلامی را چه قبل از پیروزی و چه پس از آن بدون توجه به یکی از بنیادهای اساسی اش یعنی موضوع "رهبری" فهمید. واقعیت این است که مفهوم و قدرت رهبری در انقلاب اسلامی بسیار وسیع تر، ژرف تر و معنوی تر از انقلاب های دیگر است به همین دلیل رهبری یکی از اصول و بنیادهای انقلاب است و در نهضت های دیگر چنین نیست. در سایر نهضت ها رهبران نقش دارند ولی در این مورد، رهبر که خود سمبل مفهوم رهبری به عنوان یک اصل اعتقادی است یکی از ارکان نهضت به شمار می رود.

در انقلاب های دیگر رهبر یک فرد صادق، با اراده و یک اداره کننده زبردست است و در انقلاب اسلامی به جز این، یک رهبر دینی و معنوی هم هست. مفهوم رهبر چه به معنای دینی و معنوی اش و چه معنای اجتماعی و سیاسی اش، از بطن اسلام نشأت می گیرد. این مفهوم خود بخشی از اسلام و شیعه بخش مرکزی آن است. این امر باعث شده که رهبر به عنوان رهبر و کسی که زمام امور دین و دنیای مردم به دست اوست، واقعیتی جز نیاز مردم به چنین فردی نداشته باشد. به عبارت دیگر این اعتقادات و از آن مهمتر، ساختار روحی و روانی شکل گرفته بر مبنای این اعتقادات است که نیاز به رهبری را موجب می شود و فردی را می طلبد که مردم در امور دینی، دنیای، معنوی و مادی خود به او رجوع کنند. موقعیت و قدرت بی همتای رهبران دینی لااقل در جامعه اسلامی ناشی از همین است. آنان موقعیتی به جز موقعیتی که مردم بر آن ها قائل اند، که این خود نتیجه پذیرش و اقبال عمومی است، ندارند و قدرتشان به معنی دقیق کلمه از مردم نشأت می گیرد. آن هم از عمق وجدان و شعور دینی مردم و نه از احساسات سطحی، زودگذر و غیرثابت شان.

با نگرشی عمیق تر باید گفت این قدرت اصولاً معنوی و نه مادی است. چرا که ریشه و انگیزه اش یکسره دینی و معنوی است. توجه به این نکته، کلید فهم قدرت و موقعیت امام خمینی در جریان انقلاب اسلامی است و بیانگر اینکه موقعیت ایشان چگونه از توطئه ها و نشیب ها و فراز مصون ماند و رهبری شان فراتر از کلیه گیر و دارهای سیاسی جریان یافت. در واقع خصوصیات جسمانی، روانی و شخصیت استثنایی شان چنان بود که گویی خداوند اصولاً ایشان را برای رهبری آفریده بود. ایمان، توکل، صلابت، قدرت اراده، فراست، موقعیت شناسی و کاردانی شان آن چنان بود که رهبری سیاسی و اجتمعی ایشان، از نفوذ معنوی شان نکاسته است. قیافه جذاب و نورانی، رفتار و کردار مشحون از معنویت و صلابت، سخنان سرشار از ایمان و قاطعیت، زندگی ساده و بی پیرایه، صداقت و بسیاری صفات دیگر که در فرزند خلف ایشان نیز حضور دارد، همگی تداعی کننده سمبل ها و چهره های محبوب و مقدسی است که مردم این سرزمین قرن هاست به آن ها عشق ورزیده و با آن زیسته اند. امام عاشورا را زنده کرد و امام حسین (ع) را از آن زوایای تاریک تاریخ که گرد و غبار رفتار ناهنجاریان در طول قرون چهره تابناکش را پشت ابرهای تیره مخفی ساخته بود وارد صحنه کرد. (باهنر، 1371: 67)

زنده شدن مضامینی همچون ایثار و گذشت، شهادت طلبی، عدم منفعت خواهی و . . . نشان دهنده پیروی از یک خط مستقیم و الهی بود که رهبران انقلابی ایران و رأس آن ها امام خمینی (ره) و روحانیون مبارز قرار داشتند و پس از آن مقام معظم رهبری سکان دار آن شد، به تأسی از این رویداد تاریخی بوجود آمد. در واقع انقلاب اسلامی ایران با ایدئولوژی، رهبری، شعارها، اهداف صد در صد مذهبی، بارور شد و اعجاب همگان را برانگیخت و در ادامه حرکت مستمر و بی وقفه خود، حاکمیت الهی را در قالب مقدس "جمهوری اسلامی" تحت نظارت و سرپرستی "ولایت مطلقه فقیه" به عنوان یک اصل مسلم مذهبی تثبیت کرد و به جنبه سیاسی، مبارزاتی دین که بدست فراموشی سپرده شده بود، حیات مجدد بخشید و با ارائه این حرکت بدیع و نظام سیاسی نوظهور، جوامع دینی و اسلامی را، بیدار نمود و به حرکت و تکاپو واداشت. (طاهری، 1378، 256)

  ادامه مطلب...

[ چهارشنبه 94/8/13 ] [ 4:1 عصر ] [ باران ] [ نظرات () ]

امروز عده ای سعی می کنند با تکیه بر این مطلب که "خواست ملی، حکومتها را وادار به انتخاب راه جدید می کند" و امروز خواست ملت ایران ایستادگی مقابل آمریکا نیست رابطه با آمریکا را به خواسته ای عمومی تبدیل کنند.

خطای راهبردی تطهیر چهره آمریکا

پایگاه بصیرت / علی کارگر

تلاشهای برخی از جریانات سیاسی برای تطهیر چهره آمریکا یکی از فعالیتهایی که پس از برجام به شدت دنبال می شود؛ در این راستا مقام معظم رهبری بارها این رفتار را نوعی خطای استراتژیک قلمداد کرده اند و در دیدار اخیرشان با دانشجویان و دانش آموزان در این زمینه می فرمایند: کسانی مغرضانه و با خط‌دهی آمریکا و یا ساده‌لوحانه تلاش کرده‌اند با چشم‌پوشی بر تجربیات مکرر ملت، چهره‌ای بزک‌کرده از آمریکا ترسیم و این‌گونه وانمود کنند که اگر آمریکایی‌ها، روزی دشمن ایران بوده‌اند، امروز دست از آن توطئه‌ها کشیده‌اند !

مذاکره با آمریکا تاکتیک است یا راهبرد ؟

جدال جریانات سیاسی در عرصه افکار عمومی این نتیجه را در پی داشته که بسیاری از واژه های سیاسی و امنیتی را تبدیل به ادبیاتی عمومی نموده است. دو نمونه از این واژه ها، راهبرد و تاکتیک می باشد. تاکتیک در امور سیاسی به هرگونه برنامه ریزی مرحله ای اطلاق می شود که در مراحل مختلف خود، دستیابی به هدفهای تعیین شده استراتژیک را نزدیک تر می سازد و راهبرد یا استراتژی به تعیین خط و مشی کلی که برنامه بلند مدت یک کشور را مشخص می کند اطلاق می گردد. غالبا تاکتیک ها که برنامه های کوتاه مدت هستند با راهبردهای نظام در یک جهت قرار دارند ولی لزوما همیشه این اتفاق نمی افتد. نمونه بارز این موضوع در شرایط سیاسی امروز کشور ما را می توان در تعبیر نرمش قهرمانانه دید. مهمترین پیام این تعبیر که توسط مقام معظم رهبری مطرح گردید این بود که در رویارویی هسته ای با غرب می توان در برخی موضوعات به صورت تاکتیکی عقب نشینی کرد یعنی موقتا بر خلاف راهبرد حرکت کرد و سپس در ادامه حرکت این عقب نشینی ها را جبران نمود. برجام را می توان حاصل تاکتیک نرمش قهرمانانه دانست و اگرچه در ظاهر آن، و امتیازات داده شده و گرفته شده حرف و حدیث های زیادی وجود دارد ولی بسیاری از صاحبنظران، خاتمه یافتن موضوع هسته ای را در راستای حرکت کلی نظام و آرمان های انقلاب، حرکتی مثبت می دانند.

نکته مهم در حرکات تاکتیکی مغایر با راهبرد، موقتی بودن آن است. اگر عقب نشینی های تاکتیکی استمرار داشته باشد جبران آنها در آینده ممکن نیست و چه بسا راهبردهای نظام را تغییر می دهد. یعنی این خطر وجود دارد که این دسته از تاکتیک ها منجر به استحاله نظام شوند. برای نمونه مذاکره ما با آمریکا یک رابطه تاکتیکی است و نه استراتژیک؛ لذا مقام معظم رهبری بارها تأکید کرده اند که ما فقط در موضوع هسته ای با آمریکا مذاکره می کنیم و لا غیر. رئیس جمهور و وزیر امور خارجه نیز بارها بر این موضوع صحه گذاشته اند؛ ولیکن برخی اقدامات و موضع گیریهای متناقض ضرورت هوشیاری بیشتر مسئولین را طلب می کند.

هدف از مذاکره

اظهارات برخی مسئولین و مناظره عده ای از روشنفکرنماها با این پیام که "در این دو سال ایران و آمریکا نزدیک تر شدند" بسیار تعجب برانگیز است. مگر هدف از مذاکره نزدیکی دو کشور بوده است؟ آیا می توان به نزدیک تر شدن به کشوری افتخار کرد که همواره از دشمنان ما حمایت سیاسی، مالی و نظامی نموده وهنوز هم بر آن سیاست است؟ آیا نزدیک تر شدن به کشوری که با حمایت از جنایات آل سعود در یمن هزاران مسلمان بی گناه را به خاک و خون کشیده است و همچنان به جنایت خود ادامه می دهد افتخار است؟ جنایت آمریکا در عراق، افغانستان و مخصوصا سوریه و همچنین حمایت کامل از رژیم غاصب صهیونیستی و شراکت در جنایات آنها تنها بخشی از پرونده سیاه آمریکا در منطقه است. لذا اگر هم در موضوع هسته ای با آمریکا مذاکره کردیم، این مذاکره تاکتیکی بوده و نه راهبردی و ملت ایران هرگز به دنبال نزدیکی با آمریکا نیست.

تلاش برای تبدیل مذاکره به خواسته ای عمومی

امروز عده ای سعی می کنند با تکیه بر این مطلب که "خواست ملی، حکومتها را وادار به انتخاب راه جدید می کند" و امروز خواست ملت ایران ایستادگی مقابل آمریکا نیست رابطه با آمریکا را به خواسته ای عمومی تبدیل کنند. این موضوع که اراده ملتها اصالت دارد کلمه حقی است که بعضی از اوقات برای مقاصد باطل از آن استفاده می شود. خواست ملت ایران در سال 57 و در انقلاب اسلامی تجلی یافت، که با تغییر حکومت راه جدیدی را برای خود برگزید. اصرار بر این راه در طول 8 سال جنگ تحمیلی و پایداری بر آن در فتنه 88 و 9 دی ، هر گونه شبهه ای را از بین می برد. هرسال در راهپیمایی روز قدس و 22 بهمن اراده ملت ایران به نمایش گذاشته می شود. پس چنین تصوری که اراده یک جریان سیاسی نوظهور و یا جریانات معاند همان اراده ملی است، تصوری غلط بوده که باید اصلاح گردد.

امروز عده ای در تلاش هستند که به مردم این را بباورانند که ماهیت آمریکا تغییر کرده و دیگر رفتار خصمانه ای با ما ندارد و لذا مرتب از رابطه با آمریکا سخن به میان می آورند!!.

توطئه امروز آمریکا در دنیای اسلام و به وجود آوردن غده ای سرطانی به نام داعش به مراتب خطرناکتر از فتنه های این کشور در سالهای قبل است، ادامه حمایت از رژیم صهیونیستی، آل سعود، منافقین نمونه هایی از رفتار خصمانه امروز آمریکاست. و لذا مقام معظم رهبری امروز آمریکا را نه تنها شیطان بزرگ بلکه اتم مصادیق استکبار می داند.ایشان در جمع دانشجویان و دانش آموزان نیز مجددا بر این موضوع تأکید می کنند و می فرمایند"آمریکا، همان آمریکای قدیم است اما عده‌ای مغرض و یا ساده‌لوح تلاش می‌کنند این دشمن توطئه‌گر را در افکار عمومی ملت به فراموشی و غفلت بسپارند تا آمریکا در فرصتی مناسب خنجر را از پشت فرو کند".

اگرچه 13 آبان به عنوان روز ملی مبارزه با استکبار جهانی در محافل داخلی گرامی داشته می شود ولیکن باید مراقب باشیم که اصرار برخی جریانات برای تطهیر چهره کریه آمریکا، بسیار خطرناک بوده و گذشته از اینکه خطر تحریف نظام را در پی دارد می تواند وحدت و همدلی مردم را خدشه دار کند. مبادا این نگاه غلط که باید تنش بین دو کشور به هر قیمتی رفع شود بر جامعه حاکم شود. لذا انتظار می رود مسئولان با اتخاذ مواضع صریح خود عنایت بیشتری به راهبردهای نظام داشته باشند.


[ چهارشنبه 94/8/13 ] [ 7:46 صبح ] [ باران ] [ نظرات () ]
          مطالب قدیمی‌تر >>

.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

قُل هٰذِهِ سَبیلی أَدعو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلىٰ بَصیرَةٍ أَنا وَمَنِ اتَّبَعَنی ۖ وَسُبحانَ اللَّهِ وَما أَنا مِنَ المُشرِکینَ﴿۱۰۸﴾ یوسف بگو: «این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت می‌کنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم!»
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 135
بازدید دیروز: 114
کل بازدیدها: 1056166
  • قالب بلاگ اسکای | اس ام اس دون