یک فنجان بصیرت
چه فرقی می کند.
درعصر ارتباطات نفس بکشم یا قرون وسطا.
وقتی خبری ازتو نباشد.
دوره جاهلیت است.
اللهم عجل لولیک الفرج ....
|
آنچه در قراردادهای جدید نفتی از منظر الگوی اقتصاد مقاومتی مورد نقد است: تضعیف ظرفیت ها و توانمندی های شرکت ملی نفت ایران و شرکت های تابعه؛ واگذاری بلندمدت میادین کشور به شرکت های خارجی؛ نبود تضمین انتقال فناوری؛ امتیازات خاص و قابل تأمل به شرکت های خارجی و کم توجهی به بخش خصوصی داخل.
پایگاه بصیرت / گروه اقتصادی/روح الله فرقانی
قراردادهای جدید نفتی (Iran Petroleum Contracts) ( IPC ) از اقدامات مهم وزارت نفت دولت یازدهم نام گرفته است که در قالب طرح جدیدی قرار دارد. چارچوب کلی این مدل جدید قراردادی، اوایل مهرماه سال 94 به تصویب هیئت دولت رسید، سپس به دستور وزارت نفت، کمیته «بازنگری قراردادهای نفتی» به مدیریت مهدی حسینی (مبدع قراردادهای بیع متقابل) در مهرماه 92 تشکیل شد.
از آن زمان وزارت نفت تلاش وسیعی انجام داد تا مدل قراردادی تدوین کند که نقاط ضعف مدل قبلی قراردادهای نفتی (بیع متقابل) را نداشته باشد و برای شرکت های خارجی جذاب باشد و در ضمن کاستی ها را در زمینه توسعه میادین نفتی و گازی، به خصوص میادین مشترک که تامین منابع مالی یکی از پیش نیازهای اصلی آن است، جبران کند.
با نهایی شدن گفتگوهای هسته ای بین ایران و کشورهای 5+1 و امضای برجام در 23 تیرماه 94، روند تدوین مدل جدید قراردادهای نفتی ایران شتاب بیشتری گرفت، به گونه ای که مشخصات کلی این مدل قراردادی در 8 مهرماه سال گذشته به تصویب هیئت دولت رسید. اوایل آذرماه 94 نیز با برگزاری کنفرانسی در تهران، رسماً این مدل قراردادی همراه با 50 طرح به شرکت های خارجی معرفی شد.
حال این سوال مطرح است که قرارداهای جدید نفتی می تواند در راستای حمایت از توسعه صنعت داخل و راهبردی کردن سیاست های اقتصاد مقاومتی در کشور قرار گیرد؟
مهندس زنگنه وزیر نفت کشورمان اواخر مردادماه جاری برای ارایه گزارشی در خصوص قرارداهای جدید نفتی به صحن غیر علنی مجلس آمد و در جلسه دو ساعته با نمایندگان خانه ملت به بررسی این موضوع پرداخت تا این که در 27 شهریورماه 95 دکتر علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی هم الگوی قراردادهای جدید نفتی را به دولت ابلاغ کرد.
![]() اما اظهار نظر هدایت الله خادمی عضو کمیسیون انرژی در انتقاد به سخنان اخیر وزیر نفت که در تازه ترین نشست خبری خود به قانع نشدن نمایندگان منتقد قراردادهای نفتی اشاره کرد، قابل توجه است که عنوان کرد: منتقدان این الگوی قرارداد نفتی هیچ وقت قانع نشدند و روی دیدگاههایشان همچنان هستند و نمیدانم چرا دوستان وزارت نفت این اشکالات موجود را با وجود چندین نماینده منتقد نمیپذیرند.
از سویی دیگر رستم قاسمی وزیر سابق نفت در خصوص قراردادهای جدید نفتی، هم اینگونه اظهار نظر کرد: اینشکل قرارداد نفتی بعد از مصدق سابقه نداشته است؛ باید روشهای استفاده از منابع خارجی را در قراردادهای بهینه تر اعمال کنیم و خودمان را گرفتار قراردادهای طولانی، آن هم با اختیاراتی که به طرف خارجی میدهیم، نکنیم.
اما آنچه در مصوبه 8 مهرماه 94 هیئت دولت درباره چارچوب کلی مدل جدید قابل تامل می باشد و خودنمایی می کند عبارتند از:
1- نوع عملیات و طول دوره قرارداد: در این مدل قراردادی، مدت قراردادهای نفتی بدون در نظر گرفتن دوره هفت ساله اکتشاف، 20 سال است و بسته به توافق طرفین تا 25 سال نیز قابل افزایش خواهد بود.
2- حوزه جغرافیایی استفاده از قرارداد: این مدل قراردادی، قابلیت اجرا در تمامی گستره جغرافیایی آبی و خشکی ایران و آب های آزاد بین المللی جوار کشور را دارد.
3- هزینه های پرداختی به شرکت های خارجی: در این مدل قراردادی، کلیه هزینه های مستقیم و غیرمستقیم و هزینههای بهره برداری را شرکت خارجی می پردازد و تمامی هزینه ها به همراه بهره بانکی و همچنین دستمزد، سود و سایر هزینه های جانبی، از محل حداکثر 50 درصد تولید میدان، به شرکت خارجی پرداخت می گردد، به طوری که نرخ بازگشت سرمایه مورد انتظار و منطقی برای طرف خارجی تامین شود.
4- شیوه برآورد هزینه ها: در این قراردادها، هزینه ها، برآوردی و با سقف باز open capex است.
5-استفاده از توان داخلی و انتقال فناوری: در این مدل با هدف افزایش توان مدیریتی و مهندسی مخزن شرکت های داخلی و انتقال فناوری به آنها، شرکت یا مشارکتی توسط طرف خارجی با مشارکت شرکت های صاحب صلاحیت ایرانی (JOC یا JOA) تاسیس می¬ گردد که کلیه عملیات توسعه و بهره برداری میدان نفتی را تحت نظارت، مدیریت و مسئولیت شرکت خارجی و با پشتیبانی کامل فنی و مالی وی به انجام می رساند.
6- حفظ حاکمیت ملی: در این مدل قراردادی حفظ حاکمیت ملی صراحتا ذکر شده است، اما مدیریت کل پروژه و مهندسی مخزن به صورت کامل به شرکت خارجی محول گردیده است.
بنابر این گزراش؛ آنچه که در این گونه قراردادهای نفتی می توان مورد توجه و بررسی بیشتر قرار داد از منظر الگوی اقتصاد مقاومتی است که می توان گفت: قراردادهای جدید نفتی در راستای سیاست های راهبردی اقتصاد مقاومتی دارای اشکالاتی است که عبارتند از: تضعیف ظرفیت ها و توانمندی های شرکت ملی نفت ایران و شرکت های تابعه؛ واگذاری بلندمدت میادین کشور به شرکت های خارجی و تبعات آن مانند نقض حاکمیت ملی؛ نبود تضمین انتقال فناوری؛ امتیازات خاص و قابل تامل قرارداد برای شرکت های خارجی مانند خط پایه تخلیه و کم توجهی به بخش خصوصی داخلی .
نباید فراموش کرد با قراردادن الگوی اقتصاد مقاومتی و داشتن برنامه مدون و مدیریت منسجم است که می توان از فرصتهای پیش آمده دوران پسابرجام به نفع منافع ملی بهره برد تا دیگر شاهد دوران تحریم نباشیم. درون زایی، برون گرایی، مردمی بودن، عدالت بنیان و دانش بنیان بودن پنج رویکرد اصلی سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی است و با اجرایی نمودن آنها در تمامی بخش¬ها، به خصوص صنعت نفت کشور، می توان شاهد تحقق رشد اقتصادی 8 درصدی بود./ [ چهارشنبه 95/6/31 ] [ 10:5 صبح ] [ باران ]
[ نظرات () ]
با آغاز جنگ تحمیلی، ارتباطات مخفیانه سازمان منافقین با رژیم بعث عراق به زودی برملاشد. این سازمان مخوف در طول جنگ هشت ساله خیانت های بیشماری را علیه ملت ایران انجام داد. این کلیپ روایتگر بخشی از خیانت های منافقین در طول هشت سال دفاع مقدس ملت ایران است.
منبع: سایت بصیرت [ چهارشنبه 95/6/24 ] [ 1:37 عصر ] [ باران ]
[ نظرات () ]
صحنه سازی های این فیلم به اندازه ای غیر واقعی و دورغ است که مخاطب احساس می کند به بازی گرفته شده است. در واقع ذهن سازندگان هالیوودی را خشونت های قرون وسطایی غرب، رفتارهای تبهکارانه گنکسترهای آمریکایی و جنایات مأموران گوانتانامو شکل داده است و آنان چنین فضایی را که خود در آن زیسته اند به نیروهای انقلاب اسلامی تعمیم می دهند...
پایگاه بصیرت / گروه فرهنگی/محمدمهدی جعفری
![]() یکی از دلایلی که نقش و جایگاه رسانه ها را در جوامع کنونی بیش از پیش برجسته ساخته، تاثیری است که بر «افکارعمومی» دارند. پس از تضعیف قدرت های خودکامه و ظهور نظام های دموکرات در جهان، «افکار عمومی» و ضرورت توجه به آن به یکی از متغیرهای اصلی در حوزه ارتباطات سیاسی تبدیل شده است.
در این میان سینما به عنوان یکی از مولفه های قدرت کشورها، با عبورد دادن «واقعیت» از فیلترهای تعریف شده، آن را آن گونه که می خواهند به مخاطب ارائه می دهند نه آن گونه که واقعیت دارد. به همین دلیل در دنیای امروز «بودِ» یک پدیده مهم نیست، بلکه نمود آن بسیار مهم است.
هالیوود یا همان سینمای آمریکا بزرگترین و فعال ترین صنعت فیلم سازی در جهان است و آمریکا به خوبی توانسته است سینما را به عنوان مکمل دیپلماسی رسمی خود به خدمت گیرد. سینمای آمریکا وظیفه دارد تا با هموار کردن مسیر از طریق اقناع افکار عمومی، سیاست های آمریکا در جهان را به مرحله اجرا نزدیک کند. سیاه نمایی علیه کشورهای مختلف، تبلیغات در مورد فرهنگ زندگی آمریکایی، تهیه مقدمات شروع جنگ یا پایان جنگ و... نمونه هایی از این همکاری سینما و حکومت در آمریکا است. کشورهای مخالف سیاست های آمریکا نیز در صدر اولویت های هالیوود برای تخریب و نابودی قرار دارند.
ایران کشوری است که در دهه های بعد از انقلاب57 با هدف تغییر نظم ظالمانه موجود در جهان، سیاست خارجی خود را شکل داده است. این سیاست باعث شده است تا آمریکا به عنوان بزرگترین حافظ این نظم و نظام سلطه به صورت دشمن طبیعی ایران درآید و سیاست ها خود را در جهت تضعیف و شکست ایران اسلامی به کار گیرد. در کنار سایر حوزه های تقابل، هالیوود نیز در این مسیر به کمک واشنگتن آمده است و با تهیه فیلم هایی غیر واقعی و ارائه تصویری سیاه از جامعه و حکومت در ایران درصدد مدیریت افکار عمومی در داخل و خارج ایران برآمده است.
در این زمینه یکی از این فیلم ها که در سال 2015 تهیه شد سپتامبرهای شیراز است. فیلمی به کارگردانی وین بلر و نقشآفرینی سلما هایک، آدرین برودی و شهره آغداشلو.
«سپتامبرهای شیراز» قرار این است این روزها در جشنواره فیلم تونتوف که از تاریخ 10 تا 20 سپتامبر (19 تا 29 شهریور) در کانادا برگزار میشود، اکران شود و سپس نمایش خود را در آمریکای شمالی آغاز میکند.
«سپتامبرهای شیراز» که در شهر صوفیه بلغارستان مقابل دوربین رفته است، داستان زندگی خانواده یهودی را روایت می کند که در اولین سال انقلاب اسلامی در ایران (مرداد58)، پدر این خانواده به جرم یهودی بودن دستگیر می شود و اتهاماتی نیز به وی وارد می گردد و در ادامه منجر به مهاجرت این خانواده به خارج از کشور می گردد.
پدر خانواده که اسحاق نام داره و صاحب جواهر فروشی بسیار معتبری است با پیروزی انقلاب دچار مشکلاتی می شود. طبق روایت این فیلم، مرداد 58 اعضای سپاه پاسداران به اسحاق در دفترش چشمبند میزنند و وی را به زندان میبرند، و در آنجا توسط محسن (با بازی الون ابوتبول بازیگر صهیونیست) مورد بازجویی قرار میگیرد. اسحاق متهم به همکاری با موساد است و همسرش نیز به جرم نوشتن مقالاتی در روزنامههای قبل از انقلاب و ترویج فساد زیر نظر گرفته شده است. محسن به وی میگوید: «مدارک ما نشان میدهد که تو به اسرائیل رفتهای». اسحاق در جواب میگوید بله اما فقط برای دیدار خانواده رفته است؛ و پذیرفت که همسرش هم مقالاتی نوشته است، اما معتقد است هیچ کدامشان ماهیت سیاسی ندارند. با این وجود، اسحاق مورد شکنجه (اول عاطفی بعد جسمی) قرار میگیرد، اما چیزی برای اعتراف کردن ندارد
فیلم با سیاه نمایی علیه سپاه پاسداران، دست اندازی نیروهای سپاه به اموال این خانواده یهودی را نشان می دهد، اما چنین روایت می کند که اعضای سپاه تنها کسانی نیستند که اموال آنها را می برند، بلکه چند سال پیشتر، این خانواده چند فقیر خیابانی را وارد زندگی شان میکنند، حبیبه (با بازی شهره آغداشلو) که خدمتکار خانه است، و پسر وی مرتضی (با بازی نوید اخوان)؛ به رغم سخاوت خانواده اسحاق، مرتضی غیرت انقلابی خود را بهانه میکند و دفتر کارفرمای خود را غارت میکند. سرانجام اسحاق پس از گذشت چند ماه و تحمل انواع آزار و شکنجه، با تقدیم حساب بانکیاش به سپاه و «دفتر امام خمینی» (!)، آزادی خود را میخرد. وی سپس با فروش جواهرات مخفی خود، هزینه فرار خود و خانوادهاش از ایران را فراهم میکند.
استفاده غیرحرفه ای از احساسات
فیلم سپتامبرهای شیراز که با هدف تخریب سپاه پاسداران و ارائه تصویری سیاه از جامعه ایران ساخته شده است پا را از دنیای حرفه ای بیرون گذاشته و به صورت مبتدیانه و بدون شناخت جامعه ایران، تنها سعی در رسیدن به هدف تعیین شده را دارد. در این فیلم از تکنیک «درگیر کردن عواطف و احساسات مخاطب» استفاده شده و مخاطب حتی اگر ایرانی متعصب نیز باشد در برخی سکانس ها خود را جای اسحاق می گذارد و با وی احساس همدردی می کند. این تکنیک در هالیوود به صورت بسیار حرفه ای استفاده می شود و کارگردان ها سعی در «شکار و به دام انداختن احساسات» مخاطب را دارند. زمانی که اسحاق در زندان به سر می برد و شکنجه می شود احساس تنفر از سپاه پاسداران به تدریج افزایش پیدا می کند و زمانی که وی در برابر دیوار برای تیرباران (نمایش تیرباران) می ایستد و مامواران برای اعتراف وی، اقدام به تیراندازی به اطراف اسحاق می کنند و به دلیل ترس، وی بر روی زانوان خود می نشیند و به دلیل لگدمال شدن غرورش شروع به گریه می کند، احساس تنفر مخاطب به اوج می رسد و این همان هدفی است که سازندگان فیلم به دنبال آن بودند.
تعمیم ذهنیت های یک تبهکار
در این فیلم اعضای سپاه پاسداران صورت خود را پوشاندهاند و بدون محاکمه و پس از شکنجه زندانیها که بیگناه بهنظر میرسند، آنها را میکشند؛ صحنه ای که سازندگان فیلم سعی دارند نهایت خشونت و شکنجه های جلادهای قرون وسطایی را به اعضای سپاه نسبت دهند. این صحنه همچنین یادآور مأموران زندان گوانتانامو است و در حالی که آمریکائی ها چنین جنایاتی را علیه بشریت روا می دارند، سعی دارند لباس مأموران جانی خود را بر تن نیروهای ایرانی ساز دهند.
معلوم نیست اعضای سپاه در این فیلم چرا باید صورت های خود را بپوشانند در حالی که پوشاندن صورت، برای زمانی است که کار مخفیانه ای انجام بگیرد. در حالی که در فضای این فیلم، انقلاب ایران پیروز شده و اعضای سپاه به صورت رسمی فعالیت می کنند، بنابراین دلیلی برای پوشاندن صورت وجود ندارد. سازندگان هالیوودی قصد داشتند رفتار ماموران سپاه را شبیه قانون جنگل به تصویر کشند که هیچ محکمه قضایی در کار نیست.
این صحنه سازی ها به اندازه ای غیر واقعی و دورغ است که مخاطب احساس می کند به بازی گرفته شده است. در واقع ذهن سازندگان هالیوودی را خشونت های قرون وسطایی غرب، رفتارهای تبهکارانه گنکسترهای آمریکایی و جنایات مأموران گوانتانامو شکل داده است و آنان چنین فضایی را که خود در آن زیسته اند به نیروهای انقلاب اسلامی تعمیم می دهند، در حالی که اساسا فرهنگ انقلاب اسلامی با چنین رفتارهایی بیگانه است، اگر غیر این بود می بایست انقلاب خشونت باری داشته باشیم و یا بعد از انقلاب درگیر جنگ داخلی شویم.
![]() این فیلم به قدری در سیاه نمایی و تخریب چهره ایران زیاده روی کرده که حتی در غرب نیز موفقیت چندانی به دست نیاورد. دنیس هاروی، منتقد غربی، «سپتامبرهای شیراز» را اثری سطحی و کلیشهای از هالیوود خواند که باعث خوشحالی اسلامهراسان میشود. جوردن هافمن منتقد فیلم گاردین نیز معتقد است: «با این لهجه خنده دار "سلما هایک" و دیالوگهای سطحی، احساس همذات پنداری کردن با شخصیتهای فیلم «سپتامبرهای شیراز» غیرممکن است. کارگردان این فیلم، هرگز ما را وارد ذهن شخصیتهایش نمیکند و این شخصیتها هیچ عمقی ندارند». هالیوود ریپورتر نیز در نقدی بر این فیلم، با انتقاد از برخی جزئیات فیلم نوشت: «لوکیشن بلغارستان هم شباهت چندانی به ایران و محل وقوع داستان ندارد».
فیلم هایی برای توسعه ایران هراسی
نگاهی به لیست فیلمهای ضدایرانی مانند بدون دخترم هرگز (1991)، خانه ای از مه و شن (2003)، سیریانا (2005)، پرسپولیس (2007)، سنگسار ثریا (2008)، آرگو (2012)، دختر تنها در شب به خانه می رود (2014)، گلاب (2014) و ... نشان میدهد که اکثر آنان در مواردی مانند «اغراق زیاد در وحشی نشان دادن ایرانیان با فیلمنامههای ضعیف و سطحی و تحریف تاریخ ایران»، وجه مشترک دارند.
تمامی این فیلم ها در جهت یک هدف مشترک فعالیت می کنند و آن ایران هراسی (Iran phobia) است. پروژه ایران هراسی از فردای پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57 شروع شد. موج اول ایران هراسی همزمان با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی آغاز شد که تجاوز عراق به خاک ایران، شکل گیری شورای همکاری خلیج فارس و انعقاد پیمان های دوجانبه آمریکا با برخی کشورهای عرب منطقه از مهم ترین تبعات آن بود. موج دوم ایران هراسی همسو با پروژه "اسلام هراسی" پس از حوادث 11 سپتامبر با استفاده ابزاری از "گفتمان مبارزه با تروریسم" آغاز شد. حضور نظامی آمریکا در پیرامون جمهوری اسلامی ایران و معرفی عراق، کره شمالی و ایران به عنوان محور شرارت از پیامدهای این موج بود. مرحله سوم ایران هراسی به دنبال دستاوردهای جمهوری اسلامی ایران در دانش هسته ای صلح آمیز، بازدارندگی موشکی متعارف و صنایع هوا فضا آغاز شده است و با وجود توافق هسته ایران و 5+1 هنوز این موج ادامه دارد. در این میان سینما به خوبی به کمک این پروژه آمده و هالیوود با بهره گیری از بهترین کارگردان ها و استفاده از بازیگران مطرح سعی دارد تا در کنار دیپلماسی رسمی آمریکا، در جهت تحقق این پروژه فعالیت کند، اما نکته مهم این که چون دست سازندگان فیلم از لحاظ محتوای خالی است، یعنی چون داده های واقعی ندارند و مجبورند با دروغ کار خود با پیش ببرند، بیشتر این فیلم ها سطحی از کار در می آیند و مخاطب را سر کار می گذارند. فیلم سپتامبرهای شیراز آخرین تلاش هالیوود در این مسیر بوده است که بسیار سطحی و ناموفق از کار در آمده است./
ش [ چهارشنبه 95/6/17 ] [ 10:8 صبح ] [ باران ]
[ نظرات () ]
این کلیپ روایتگر اعتماد گورباچف و ادوارد شوادنادزه وزیر امور خارجه شوروی به دولتمردان امریکاست که روند فروپاشی شوروی را سرعت می بخشد. شوروی بر مبنای این اعتماد وارد مذاکرات می شود و هرچقدر که شوروی ها امتیاز به امریکایی ها می دهند دولتمردان امریکا هرگز به وعده های خود عمل نمی کنند و از فرصت مذاکرات برای نفوذ استفاده می کنند.
[ دوشنبه 95/6/15 ] [ 2:7 عصر ] [ باران ]
[ نظرات () ]
دو قرائت غلط در رابطه با انقلابی گری وجود دارد؛ یکی قرائت تاریخی از انقلاب است که برخی سیاست مداران شاخص معتقدند فقط کسانی انقلابی هستند که در انقلاب سال 57 به بلوغ سنی رسیده بودند... و قرائت دیگر از مفهوم انقلابی گری، ناظر بر تلقی خشونت است و تصور می شود کسی انقلابی است، که فردی خشن است.
پایگاه بصیرت / گروه سیاسی / حسن خدادی
![]() انقلابیگری و انقلابی بودن، انقلابی ماندن و انقلابی عمل کردن به عنوان یک نقشه راه با اینکه مفهوم جدیدی نیست، لیکن دومین موضوعی است که پس از تبیین پروژه نفوذ از جانب رهبر معظم انقلاب، توسط معظم له در ماههای اخیر و مشخصاً در بیاناتی که ایشان در 14 خرداد 1395 به مناسب سالگرد رحلت حضرت امام خمینی (ره) ایراد فرمودند و همچون بیانات دیگر ایشان از ژرفای عمیقی برخوردار است، مورد توجه قرار گرفته است. به بیان دیگر انقلابیگری و انقلابیبودن، مسئلهای است که پس از گذشت سالها از وقوع پدیده انقلاب اسلامی در بهمن 57، همچنان زنده و محل بحث است. هرچند تبیین این مسئله در طول سالهای گذشته همواره در بیانات و مواضع رهبر معظم انقلاب ظهور و بروز داشته است، اما به نظر میرسد در دیدارها و بیانات اخیر ایشان تمرکز محسوسی بر روی آن وجود دارد. در همین راستا باید تأکید داشت، در سالهای گذشته بعضی مفاهیم و گفتمان سازی ها از جانب ولی امر مسلمین جهان مطرح شده که هر کدام مبتنی بر مبانی خاصی بوده و اهداف ویژهای را نیز دنبال می کند. به عنوان مثال در بحبوحه فتنه 88 که یک کودتای تمام عیار ضد جمهوری اسلامی، ضد دموکراسی و اسلامیت نظام بود، رهبر فرزانه انقلاب «بصیرت» را که مبحثی پرظرفیت و دارای ریشههای عمیق در ادبیات اسلامی و سیاسی است مطرح نمودند، کما اینکه هنوز هم میطلبد که این بحث مورد واکاوی قرارگیرد. پس از آن، رهبر معظم انقلاب بحث «نفوذ» را مطرح کردند که آن هم یک بحث کلیدی مرتبط با شرایط امروز کشور است. پس از نفوذ نیز، بحث «انقلابیگری» و «انقلابی بودن» از سوی معظم له مطرح شد که به نظر می رسد انتخاب این واژه هم از جهت ظرفیت و هم از جهت تناسب با شرایط و راهگشا بودن در میدان عمل (praxis) و قابل طرح بودن در عرصه بینالمللی بسیار داهیانه است. لذا طرح مجدد مفهوم انقلابی گری و معرفی شاخص های پنجگانه آن از سوی رهبر معظم انقلاب و درخواست ایشان از مردم و مسئولان جهت بسط و توسعه روحیه انقلابی گری در ابعاد مختلف وجودی در حالی صورت گرفته است که اقدامات دشمن نیز به خصوص در طول یک سال اخیر و مشخصاً در پسابرجام جهت تشدید تقابل نرم با جمهوری اسلامی ایران از طریق طراحی و پیشبرد سناریوی نفوذ، هجمه به نهادهای انقلابی، تلاش برای دور نمودن مردم و مسئولان از اهداف و مبانی و ارزش های انقلاب و همچنین ایجاد دو قطبی های کاذب اعم از تندرو و میانه رو و ... نیز افزایش یافته است.
ضرورتهای انقلابیگری انقلاب اسلامی، حاصل عزم و ایمان و نیروی انقلابی مردم ایران است که حول ولایت امام راحل (رض) بسیج شد و طومار رژیم 2500 ساله ستمشاهی را در هم پیچید و نظام مقدس جمهوری اسلامی را تشکیل داد.طبیعی است که جمهوری اسلامی برای دوام و بقای خود و دستیابی به اهداف والای انقلاب به همین نیروی انقلابی نیازمند است. مبتنی بر این واقعیت است که رهبر معظم انقلاب با اطمینان میفرمایند: «بعد از رحلت امام، ما هرجا انقلابی عمل کردیم پیش رفتیم و هرجا از انقلابیگری و حرکت جهادی غفلت کردیم، عقب ماندیم و ناکام شدیم؛ این یک واقعیتی است. بنده در این سالها خودم مسئول بودم؛ اگر تقصیری در این مطلب باشد، متوجّه این حقیر هم هست؛ هرجا انقلابی بودیم، جهادی حرکت کردیم، بر روی آن ریل حرکت کردیم، پیش رفتیم؛ هرجا کوتاهی کردیم و غفلت کردیم، عقب ماندیم. میتوانیم برسیم به شرط اینکه انقلابی حرکت کنیم و انقلابی پیش برویم»(14/3/95) دشمنان نیز بهخاطر شناختی که از این حقیقت بهدست آوردهاند، دائما در تلاشند تا این نظام مقدس را از محتوای اسلامی و انقلابی خود تهی کنند. به همین خاطر، برنامهریزی همه جانبهای برای تغییر محتوا، رفتار و افکار انقلابی مسئولان و مردم، ولو با حفظ صورت جمهوری اسلامی، انجام داده اند. بنابراین احیاء و حفظ تفکر و جهتگیری انقلابی، شرط دستیابی به شعارها و آرمانهایی است که امام(ره) و امت در طول نهضت برای تحقق آنها مبارزه کردند و با حفظ این روحیه است که میتوان از مشکلات و موانع موجود کشور عبور کرد و به پیشرفت روزافزون ایران اسلامی سرعت بخشید. دستاوردهای بزرگ ایران اسلامی و نفوذ چشمگیر آن در منطقه نیز، ناشی از روحیه و عملکرد انقلابی است و نباید فراموش کرد که کنار گذاشتن آن، فرجامی جز بلعیده شدن در هاضمه استکبار جهانی نخواهد داشت. در واقع حفظ هویت انقلابی مردم و مسئولان، عامل اصلی قدرت و اقتدار ملّی و ضامن ایستادگی ملت ایران در برابر دشمنان قسم خورده اسلام و انقلاب و مصونیت بخش کشور از تطاول و تعرّض قدرتهای استکباری است. اصول و مبانی انقلابیگری اصلیترین مبنای انقلابیگری، به ماندگاری دائمی حقیقت انقلاب باز میگردد. این اصل، پاسخ دهنده ادعای برخی مبنی بر تبدیل انقلاب به جمهوری اسلامی است؛ در صورتی که جمهوری اسلامی چیزی جز صورت و مظهر انقلاب نیست و در نتیجه این دو حقیقت، از هم جداشدنی نیستند. بر این اساس انقلاب بر پایه ارزشها و معارف اسلامی، حرکتی دائمی به سمت آرمانهای عالی و تغییرناپذیر خود دارد. مبتنی بر مایههای معرفتی اسلام، مبانی انقلاب در همه شئون زندگی و حکومت از جمله مسائل سیاسی حضور پیدا میکند. از این رو مبتنی بر اصل اسلامی «ایمان بالله و کفر به طاغوت»، مبارزه با استکبار جزو مبانی اصیل انقلابیگری به حساب می آید و دو قطبی انقلاب – استکبار، محوریترین دوگانه مشروع در جمهوری اسلامی به شمار میرود. عصبانیت قدرتهای مادی عالم از امام (ره) و امت ایران اسلامی هم به همین اصل بر میگردد و فشارها و تحریمهای دشمنان، ناشی از هراسی است که انقلاب به واسطه ظلمستیزی و نفی همیشگی استکبار در دل آنها ایجاد کرده است. انقلابی گری و راهبرد نظام سلطه یکی از مهمترین راهبردهای نظام سلطه طی 37 سال گذشته جهت مواجهه با ایران را باید تلاش برای «تغییر هویت انقلاب اسلامی» دانست که بخشی از آن در بعد «تخاصم با استکبار، یاری رساندن به مظلوم و ایستادگی در مقابل ظالم» معنا پیدا میکند و یقیناً حذف گام به گام چنین مولفهای از گفتمان انقلاب اسلامی بهمعنای تن دادن به نظامی اسلامی است که خاصیت و مولفههای اساسی خود را از دست داده و چیزی جز پوسته آن باقی نمانده است. چنین هدفی در دو سال اخیر شکل جدیتری به خود گرفته و طی 20 ماه مذاکرات هستهای ایران و 1+5 مصادیق فراوانی را میتوان برای آن پیدا کرد. نظریهپردازان غربی، این طرح را حاوی تأثیرات چشمگیر و خیرهکنندهای بر آینده نظام جمهوری اسلامی ایران میدانند که میتواند کارکرد انقلاب ایران را طی سالهای آتی، به پایینترین درجه ممکن برساند بهگونهایکه میزان اثرگذاری ایران روی بسیاری از تحولات و رویدادهای منطقهای و فرامنطقهای در حد یک کشور دسته سوم قاره آفریقا تنزل پیدا کند؛ کشوری که نمیخواهد و بهتر بگوییم نخواهد توانست در مواجهه با کشورهای قدرتمند غرب و شرق تقابلی را صورت دهد و منافع و خواستههای بینالمللی خود را تنها در صورت موافقت مثبت ایالات متحده میتواند پیگیری نماید. برشمردن برخی از اتفاقات و رویکردهای بحثبرانگیز دو سال اخیر در فضای سیاسی - که در ادامه به آن اشاره خواهیم داشت - در ظاهر موضوعاتی ساده و پیش پا افتاده بوده که با تبیین برخی از وجوه پنهانی آن میتوان دریافت که جریانی تغییر «هویت انقلاب اسلامی» را همچنان یک اولویت برای خود میداند. انقلابی گری و تطهیر چهره استکبار با مرور رفتارها و موضعگیری برخی از چهرهها و رسانههای جماعت تجدیدنظرطلب میتوان این نکته کمتر دیده شده را بهخوبی مشاهده کرد که تلاشهای جدی صورت میگیرد تا جامعه ایرانی به باورهای خاصی برسد؛ باورهایی نظیر «میشود با کارگزاران غربی هم کنار آمد»، «اگر امتیازی به آمریکاییها داده شود آنها هم منطقی و اصولی امتیاز هموزنی را به طرف مقابل میدهند»، «اهل مذاکره و تعامل دوسویه و منطقی هستند» یا اینکه «مقامات ایالات متحدهآمریکا و همپیمانانشان آنچنان که تصور میکردیم، خونریز و جنگطلب و چپاولگر نیستند». البته تلاش برای تغییر باور و ذائقه مردم درباره غرب تنها به لفظ و سخنرانیهای جهتدار خلاصه نشده بلکه رفتارهای موازی و منطبق بر چنین هدفی هم صورت گرفت. به بیان بهتر «تقلیل روحیه استکبارستیزی» و جایگزین کردن «تفکر سازشکارانه» بهجای آنرا باید یکی از خطوط مهم حرکت طیف مورد نظر برای تحریف اصول انقلاب اسلامی دانست، بهطوریکه طی سالهای اخیر چهرههای اصلی این جریان به شکلی هدفمند و فراگیر درتریبونهای مختلف تأکید کردهاند که اساساً مبارزه و رویارویی با استکبار جزو مبانی انقلاب اسلامی نبوده و پس از شکلگیری انقلاب و بر اساس مقتضیات زمانی و مکانی در دستور کار حضرت امام قرار گرفته است. در سوی دیگر، روزنامههای متعدد و پرشمار این طیف هم در مجموعه گزارشها و گفتوگوها از لزوم تعامل با آمریکا و متحدانش و اتخاذ رویکرد واپسگرایانه در مقابله با غرب برای بهبود وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم سخن بهمیان میآورند. تقبیح انقلابیگری این جریان همچنین در ادامه به کمک رسانههای وابسته به خود تلاش کرده با بهکارگیری ابزارهای عملیات روانی، روحیه «انقلابیگری» را مساوی با تندروی و افراطیگری القا کند و نگرشهای مبتنی بر ایستادگی در مقابل نظام سلطه را تقبیح و ضد ارزش جا بیندازد. نکته دیگری که مورد توجه این جریان قرار دارد، این نکته است که آنها تلاش میکنند افکار عمومی داخلی به این نتیجه برسد که غرب به سردمداری آمریکاییها آنقدر هم ترسناک و خطرناک نیست که طی 36 سال اخیر برای مردم جا انداختهایم! توافقنامه هستهای و تعطیلی روحیه استکبارستیزی همین تلاش بیوقفه و پرحجم نظام سلطه و جریانی خاص در داخل با هدف «تغییر هویت انقلاب اسلامی» باعث شد که رهبر معظم انقلاب با اشاره به لزوم حفظ مبانی انقلاب اسلامی بیان فرمودند: «مبارزه با استکبار و نظام سلطه، براساس مبانی قرآنی، هیچگاه تعطیلپذیر نیست و امروز آمریکا کاملترین مصداق استکبار است... مبارزه با استکبار جزء مبانی انقلاب و از کارهای اساسی است، بنابراین، خودتان را برای ادامه مبارزه با استکبار آماده کنید»(20/4/94) هشدار داهیانه امام خامنه ای نسبت به اتخاذ چنین رویکردی از سوی جماعت خاص در داخل تنها به این مورد خلاصه نمیشود آنچنانکه ایشان در خرداد امسال و در مرقد مطهر حضرت امام به «لزوم استمرار مبارزه و ایستادگی در مقابله با استکبار» و «خوشبین نبودن به وعدههای آنها» پرداختند و تأکید نمودند: «یکی از اصول امام اتکال به کمک الهی، اعتماد به صدق وعده الهی و نقطه مقابل، بیاعتمادی به قدرتهای مستکبر و زورگوی جهانی است؛ این یکی از اجزای مکتب امام است...امام (ره) در چارچوب این اصل فکری خود، همواره در مقابل آمریکا و دستگاه سیاسی و امنیتی آن موضع گرفت و متقابلاً از ملتهای مظلوم بهویژه مردم فلسطین با کمال صمیمیت و قاطعیت حمایت کرد»(14/3/95) تأکید مکرر رهبر فرزانه انقلاب در اینباره آنهم در قالب هوشمندی جامعه در مقابل سناریوی تحریف اصول انقلاب اسلامی و تلاش برای تغییر ماهیت انقلاب، نشان میدهد که مبارزه با نظام سلطه و توجه ویژه به استکبارستیزی، تاریخ انقضا ندارد و تمرکز جماعت نشانهدار برای حرکت در این مسیر نمیتواند حاوی دستاوردی باشد. جمع بندی در جمع بندی این قسمت از مبحث حاضر باید تأکید کرد، دو قرائت غلط در رابطه با انقلابی گری وجود دارد؛ یکی قرائت تاریخی از انقلاب است که برخی سیاست مداران شاخص معتقدند فقط کسانی انقلابی هستند که در انقلاب سال 57 به بلوغ سنی رسیده بودند... و قرائت دیگر از مفهوم انقلابی گری، ناظر بر تلقی خشونت است و تصور می شود کسی انقلابی است، که فردی خشن است. این در حالی است که برخلاف دو تصور و قرائت باطل مذکور انقلابی گری نه تنها مختص به زمان خاصی نیست بلکه در اصل یکی از آرمان های اصیل انقلاب است که باید در تمام دوره ها جاری بوده و باشد؛ ولی در یکسال اخیر این مسئله موضوعیت یافته است. ضمن اینکه برنامه دشمن نیز برای مقابله با انقلابی گری در یکی دو سال گذشته شکلی خاص [گرفته] که اهمیت انقلابی گری را افزون می کند. لذا انقلابی گری، به نوعی دشمن شناسی است و در برابر دشمن معنا مییابد. بنابراین اینجاست که می توان به اهمیت مضاعف طرح این مفهوم در بیانات رهبر فرزانه انقلاب پی برد. منبع: سایت بصیرت [ یکشنبه 95/6/14 ] [ 3:8 عصر ] [ باران ]
[ نظرات () ]
مشخص بود که نامه علنی و سرگشاده مطهری که باز هم بدون در نظر گرفتن شرایط و مصالح جامعه و محصول نگاه تک بعدی وی است، بدون پاسخ نخواهد ماند. این ماجرا به صحن علنی مجلس در روز یکشنبه (هفتم شهریور) کشیده شد و محسن کوهکن گفت: «آقای مطهری خواهش من از شما این است تا زمانی که به عنوان نائبرئیس مجلس در خانه ملت تشریف دارید از هرگونه نطق یا نامه حاشیهساز در شرایط فعلی که مشکلات اولیه مردم ما بیکاری فرزندان، تبعیضها و مشکلات اقتصادی است، دوری گزینید»
پایگاه بصیرت / گروه سیاسی / رضا موحدی
![]() علی مطهری همواره نمایندهای جنجالی در مجلس شورای اسلامی بوده است. پیشینه عملکرد وی در مجالس گذشته نیز نشان داده که معمولا مواضع او در صحن علنی دردسرساز شده و واکنش موافقان و مخالفین را به همراه داشته است. حال در مجلس دهم او بر کرسی نائب رئیسی مجلس تکیه زده و انتظارات از وی دو چندان است تا مواضع خود را با تدبیر و مصلحت و عقلانیت بیشتری همراه سازد، اما مطهری فردی نیست که متناسب با جایگاه شخصیت خود را تنظیم کند و به آداب و الزامات آن خود را مقید و پایبند باشد، و این کار را مخالف استقلال شخصیتی و هویتی خود میداند! لذا در مجلس حاضر هر روز باید منتظر اخباری باشیم که میتواند خبرساز شده و جنجالی رسانهای به همراه داشته باشد. نکته قابل ملاحظه آنکه مطهری در نوشتن نامه سرگشاده یدی طولانی دارد و رئییس قوه قضائیه، دبیر شورای نگهبان، رئیس مجلس خبرگان، رئیس جمهور، برخی از ائمه جمعه ... در طول این سالها بارها مخاطب نامههای وی بوده اند که آخرین آن انتشار نامهای علنی به حجت الاسلام پورمحمدی وزیر دادگستری است.
انتشار فایل صوتی منتظری و نامه مطهری ماجرا اینگونه اغاز شد که با کلید خوردن سناریوی انتشار فایل صوتی آقای منتظری در سال 67 و تبدیل آن به فرصتی برای حمایت از گروهک منافقین توسط بیت ایشان، فضای رسانه ای - سیاسی کشور معطوف به این خبر گردید و شاهد اظهارنظرات مختلف در این باب بودیم. از جمله این افراد مصطفی پورمحمدی وزیر دولت اعتدال بود که در اظهاراتی در همدان به انتشار فایل صوتی آیت الله منتظری درباره اعدام های دهه60 واکنش نشان داده و گفته بود: «منافقان تبهکار روزگار هستند و امروز نمونه روشن آنها داعشی ها هستند که در قساوت و خونریزی به صغیر و کبیر رحم نکردند به طوری که همه افراد در ترس قساوت آنها بودند.» پورمحمدی که خود جزو چهار نفر اصلی در پرونده محاکمه منافقین در تابستان 1367 بوده است، بر این باور است که «برخی دنبال تطهیر دشمنان خونآشام این ملت هستند در حالی که این افراد چیزی جزء خیانت و خباثت و رذالت در پرونده خود ندارند.» این اظهارات پورمحمدی و بطور کل فضای رسانهای ایجاد شده در مورد ماجرای اعدام منافقین موجب شد تا بار دیگر علی مطهری وارد میدان شده و با انتشار نامهای سرگشاده از پورمحمدی خواستار شفاف سازی ماجرای تابستان 67 گردد. در این نامه آمده است: «جناب حجتالاسلام آقای پورمحمدی دامت برکاته / وزیر محترم دادگستری با اهداء سلام، به عرض میرساند در صحبت خود در ارتباط با انتشار فایل صوتی مرحوم آیتالله منتظری، فرمودهاید: «برخی دنبال تطهیر دشمنان خونآشام این ملت هستند که در قساوت و خونریزی به صغیر و کبیر رحم نکردند به طوری که همه افراد در ترس قساوت آنها بودند.» متأسفانه این، مشکل کشور ماست که مسئولان به جای توضیح یک مسئله و پاسخ به سؤالی که برای برخی اذهان ایجاد شده است به مغالطه میپردازند و از عواطف انسانی و دینی و انقلابی مردم بهرهبرداری میکنند و هیچ گاه به سؤال مورد نظر پاسخ نمیدهند. در موضوع فایل صوتی مذکور همه مسئولانی که پاسخ دادند صرفا به جنایتکاری منافقین از یک سو و عظمت شخصیت امام خمینی(ره) از سوی دیگر پرداختند و هیچ پاسخی به سؤال ندادند و در واقع توضیح واضحات دادند. انحرافات فکری و جنایات بزرگ منافقین بر همه روشن است و گروه فرقان هم که شخصیتی به عظمت آیتالله مطهری را به شهادت رساند شاخهای از منافقین بود. این امر محل بحث نیست. محل بحث این است که با توجه به این که از نظر اسلام و در حکومت اسلامی حتی به چنین جانیانی و طرفداران آنها نیز نباید ظلم شود آیا شایعاتی که درباره اتفاق سال 67 درباره نحوه اجرای حکم امام(ره) گفته میشود صحت دارد یا خیر؟ جناب عالی که همراه آقایان رئیسی، نیری و رازینی در متن این قضیه بودید باید ضمن توضیح ماجرا، یا میفرمودید این شایعات به هیچ وجه صحت ندارد و یا میفرمودید ممکن است قصورهایی هم صورت گرفته باشد که در صورت اثبات از خانوادههای آنها عذرخواهی و جبران خسارت خواهد شد. این روش برخلاف تفکر رایج که کتمان خطاهای احتمالی را موجب تقویت نظام میداند و بلکه نوعی عصمت برای جمهوری اسلامی قائل است، موجب جلب اعتماد بیشتر مردم و استحکام افزونتر نظام اسلامی است. از خدای متعال توفیق الهی روزافزون جنابعالی را مسئلت میکنم. / با تقدیم احترام / علی مطهری»
منتقدین: شان هیئت رئیسه حفظ شود! / مطهری: انگار نامه من را نخواندهاید! مشخص بود که نامه علنی و سرگشاده مطهری که باز هم بدون در نظر گرفتن شرایط و مصالح جامعه و محصول نگاه تک بعدی وی است، بدون پاسخ نخواهد ماند. این ماجرا به صحن علنی مجلس در روز یکشنبه (هفتم شهریور) کشیده شد و محسن کوهکن در تذکری منطبق بر بند 7 از ماده 22 آیین نامه داخلی مجلس خطاب به علی مطهری که بر کرسی ریاست مجلس نشسته بود، گفت: «آقای مطهری خواهش من از شما این است تا زمانی که به عنوان نائبرئیس مجلس در خانه ملت تشریف دارید از هرگونه نطق یا نامه حاشیهساز در شرایط فعلی که مشکلات اولیه مردم ما بیکاری فرزندان، تبعیضها و مشکلات اقتصادی است، دوری گزینید» و ادامه میدهد: « زیبنده نیست اعضای هیأت رئیسه نامهای بنویسند و یا حرفی را بگویند که خوراک تبلیغاتی برای بیگانگان فراهم کند. چنین موضوعی انتظار ما است» اظهارات کوهکن بدون واکنش باقی نماند و علی مطهری که در غیاب علی لاریجانی ریاست بخشی از صحن علنی خانه ملت را بر عهده داشت، در پاسخ به تذکر کوهکن گفت: «اولا برخلاف آنچه که فرمودید نگویید نامه را بخوانید، روشن است شما نامه را نخواندهاید. ... این که گفته میشود با این نامه و یا طرح بحث، امام زیر سوال رفته، چه کسی گفته امام زیر سوال رفته است؟ بحث بر سر نحوه اجرای حکم امام بوده که اگر کوتاهیهایی صورت گرفته آقایان توضیحاتی ارائه دهند .» در زمانی که مطهری سخن می گفت: صداهای بلندی نیز از درون صحن شنیده می شد، یکی می گفت «مرگ بر منافق» و دیگری خطاب به مطهری فریاد می زد: «بار آخرت باشد». سپس نوروزی سخنگوی کمیسیون قضایی برای توضیح لایحه ای به پشت تریبون رفت، او خطاب به مطهری گفت: از آقای مطهری میخواهیم، ابتدا مطالبشان را در کمیسیون قضایی مطرح کنند آنجا دهها قاضی نشستهاند بعد به رسانه ها بگویند. چون ایشان که قاضی نیستند. روز بعد مصطفی پورمحمدی، صبح امروز در جمع خبرنگاران در واکنش به نامه علی مطهری و با اشاره به این که صحنه مبارزه و بازی را خودمان تعیین و ترسیم میکنیم و نقشه را نیز خودمان میکشیم، افزود: هرگز در زمین دشمن بازی نمیکنیم. وی با اشاره به این که علی مطهری در نامه خویش عنوان کرده مسؤولان پاسخی جدی و مستقیم نداده اند، خاطرنشان کرد: «بازی نکردن در زمین دشمن پاسخی جدی به این نامه است.» این ماجرا ادامه داشت و بحث و گفتگو به صحن علنی مجلس در سهشنبه(نهم شهریور) نیز کشیده شد که در آن ابتدا نقوی حسینی در تذکری ضمن اشاره به جنایات منافقان خواستار ارائه توضیحاتی از سوی مطهری در مورد صدور نامهاش به وزیر دادگستری درباره اعدامهای 67 شد و گفت که این صحبتها نباید از جایگاه نایب رئیسی مطرح میشد. بار دیگر علی مطهری با استناد به ماده 79 آییننامه به تذکر نقوی حسینی نماینده ورامین درباره چرایی نامه مطهری به وزیر دادگستری در خصوص اعدامهای 67 پاسخ داد. وی توضیح داد: «انگار جناب آقای نقوی هم نامه بنده را نخواندهاند. در جنایتکار بودن منافقان هیچ تردیدی نیست. گروه فرقان که پدر بنده را به شهادت رساند شاخهای از منافقان بود و اکبر گودرزی رهبر گروه فرقان دوست نزدیک مسعود رجوی بود که با هم جلساتی داشتند. این مطالب روشن است و آقای نقوی دیگر نمیخواهد دایه دلسوزتر از مادر شود.» نماینده تهران ادامه داد: «کل حرف بنده در آن نامه این بود که وقتی سوالی برای برخی از مردم و اذهان جامعه ایجاد شده مسئولان توضیح دهند چون این موضوعی است که حدود یک ماه در داخل و رسانههای خارجی مطرح شده است. بنابراین لازم است مسئولان به جای شعار دادن در مورد جنایات منافقان و عظمت امام توضیحات لازم را ارائه دهند چون اینها روشن است و توضیحات واضحات محسوب میشود.» بسیاری از روزنامهها و سایتها مختلف و فعالین سیاسی نیز در این روزها در حمایت یا مخالف علی مطهری واکنش نشان دادند تا کمکی باشند برای آنکه این ماجرا به یکی از خبرسازترین اخبار هفته گذشته بدل گردد. شکایت از مطهری واکنش به نامه علی مطهری تنها به گفتگوها در صحن مجلس اختصاص نیافت، بلکه جمعی از نمایندگان در صدد شکایت از وی برآمده و با جمعآوری امضا اعتراض خود را دنبال کردند. در حالی که امضای نمایندگان از 35 نفر گذشته است، محمدعلی پورمختار نماینده مردم بهار و کبودرآهنگ درباره آخرین وضعیت شکایت نمایندگان از علی مطهری نماینده مردم تهران گفت: «منتظر تشکیل هیأت مسئول جهت رسیدگی هستیم. وی ترکیب هیأت را متشکل از رؤسای کمیسیونهای تخصصی و اعضای کمیسیون آئیننامه داخلی مجلس خواند و گفت: نمایندگان امضا کننده پیگیر شکایت خود هستند و امیدوارم که این شکایت به نتیجه برسد.» در این شکایت، از هیات نظارت بر رفتار نمایندگان خواسته شده بود که صلاحیت مطهری برای قرارگرفتن در جایگاه نایب رئیسی را بررسی و به دلیل نامه اخیر و مواضع مطهری درباره اعدامهای سال 67، او را از نایب رئیسی مجلس عزل کنند. در روزهای پایانی هفته گذشته اخباری مبنی بر پس گرفتن تعدادی از امضاها انتشار یافت و ذکر شد این نمایندگان در نامهای به علی لاریجانی ضمن محکوم کردن جنایات گروهک منافقین، از شکایت از علی مطهری انصراف داده بودند. علیرضا رحیمی، نماینده مردم تهران در مجلس، در گفت وگو با «شرق» اعلام کرد برخی از نمایندگان امضای خود را از این شکایت برداشته اند. به گفته رحیمی این نمایندگان با این تصور که تنها قرار است نامهای در انتقاد از مواضع مطهری نوشته شود، آن را امضا کرده بودند و بعد از اینکه متوجه شدند قرار است این نامه به عنوان شکایت از مطهری به هیات نظارت ارسال شود، امضای خود را پس گرفته اند. رحیمی با بیان اینکه تاکنون پنج نفر از این افراد کتبا اعلام کردهاند که امضای خود را پس گرفته اند، از افزایش تعداد کسانی که به این دلیل قصد پس گرفتن امضای خود را دارند، خبر داد. علی اصغر یوسف نژاد، عضو هیات رئیسه مجلس در گفت وگو با ایلنا ماجرا را چنین نقل میکند: «عدهای از نمایندگان به هیات رئیسه مراجعه کردند که با بازپس گیری امضاهای خود مانع از انجام این کار شوند؛ اما در نهایت با دخالت یکی از نمایندگان مقرر شد که درباره این موضوع در جلسه ای با حضور امضاکنندگان، آقای پزشکیان به عنوان نایب رئیس نخست مجلس و خود آقای مطهری مورد بحث قرار بگیرد و پس از آن در این باره تصمیم گیری شود» تازهترین اخبار در این زمینه آنکه یوسف نژاد در گفتگو با خبرنگار جمهوریت درباره آخرین وضعیت نامه شکایت از علی مطهری درباره اظهارات وی پیرامون اعدام های سال 67 گفته است: «در شرایط حاضر هنوز نامه ای در این خصوص به هیات رییسه ارائه نشده است... امیدوارم بعد از تعطیلات با تشکیل جلسه ای این سوءتفاهم ها بر طرف میشود.» وی از تلاش برای حل و فصل این موضوع خبر داد و گفت: «بنده با مطهری و آقای تابش نیز با آقای پورمختار صحبت کرده اند و این رایزنی ها ادامه دارد و امیدواریم بعد از تعطیلات این موضوع حل و فصل شود.» منبع: سایت بصیرت [ یکشنبه 95/6/14 ] [ 3:7 عصر ] [ باران ]
[ نظرات () ]
روباه پیر لقبی است که قرن هاست برزبان ملت ایران است .لقب کشوری که از ضعف تا به قدرت رسیدنش را در ایران سپری کرده و هنوز هم با آنکه سالهاست دستش از دخالت مستقیم در ایران کوتاه است؛ اما چشم طعم به ایران دوخته است.
[ شنبه 95/6/13 ] [ 8:23 صبح ] [ باران ]
[ نظرات () ]
موضوع کنسرتها میتواند مسایل مهمی چون معضل اشتغال، تورم، تعطیلی کارخانه ها، قاچاق کالا، حقوق های نجومی و ... را -که مساله اصلی زندگی مردم است - تحت الشعاع خود قرار دهد و از این جهت ماندن یا نماندن بر روی خط خبری، کارکردهای خود را برای جریانهای سیاسی خواهد داشت! این در حالی است که به گفته رحمانی فضلی وزیر کشور؛ تنها یک درصد از کنسرتها لغو شده است.
پایگاه بصیرت / گروه سیاسی - شیرین زارعپور
![]() "کنسرت ها"موضوعی که این روزها نقل محافل فرهنگی و سیاسی شده و "قانون" کلید واژهای که به صورت یکسان پس از حواشی به وجود آمده در رابطه با برگزاری کنسرت ها در مشهد از زبان موافقین اجرا و مخالفین لغو، شنیده میشود. این سوژه خیلی زود از خاستگاه فرهنگی خود خارج شد و به مناقشه ای سیاسی در کشور تبدیل گردید تا طیفبندی حامیان و مخالفان آن بر طیف بندی سیاسی کشور نیز تطبیق بیابد. پس از اینکه علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با مصاحبه ای در حاشیه شورای استانداری اردبیل، دیدگاه خود را در مورد برگزاری کنسرت ها در مشهد روشن و شفاف اعلام کرد و وظیفه اصلی وزارت ارشاد را صدور مجوز برای "کل" اجراهای صحنه ای همچون موسیقی،تئاتر و نمایش دانست، صراحتا گفت: هیچ کس جای دیگری نمی تواند برای این مجوزها محدودیت ایجاد کند و بدون اینکه هیچ توضیحی از دلیل مخالفت برخی در برگزاری کنسرت ها بدهد، امام جمعه این شهر را عامل اصلی لغو کنسرت ها در مشهد دانست و با این جمله که: اجازه نمیدهند حتی کنسرت های سنتی و محلی نیز برگزار شود، موجی از از انتقاد را به سمت مشهد روانه کرد و رئیس جمهور هم به حمایت از وزیر ارشاد در مراسمی که به عنوان روز پزشک برگزار شد، در جمع پزشکان اظهار تاسف کرد از مخالفتهایی که در برگزاری کنسرتها صورت گرفته و با عنوان اینکه: در کشور مان فقط یک مجلس شورای اسلامی به عنوان مجلس قانونگذاری وجود دارد و هر کس که تریبون در اختیار میگیرد، نمیتواند قانونگذاری کند وزیر هم نمی تواند از این خواسته تبعیت کند بلکه وزیر باید تابع قانون باشد، برگزاری کنسرت ها را مساوی با اجرای قانون دانست وآن را در سبد مجلس قرار داده و ادامه داد: همه افتخار ما این است که کشور ما کشور قانون است. در این خصوص برخی از هنرمندان هم عرصه مخالفت با لغو کنسرت ها را بی نصیب نگذاشتند و با احساسی کردن فضای ایجاد شده، به تهییج مخاطبان پرداختند. حسین علیزاده در بخشی از اجرای خود در تالار وحدت، با این جمله که اگر موسیقی شهید بخواهد در صف اولّم، موضوع را امنیتی جلوه داد و او هم حرف از "عمل به قانون" را پیش کشید و به حالت اعتراض گفت: چرا به هنر و وسیله ای که این قدر از آن استفاده می شود مدام توهین می کنند... ببینیم قانون چه گفته است ... اگر موسیقی را حذف کنید، اعتقادات مردم را حذف کرده اید. روزنامه های حامی دولت نیز به صورت زنجیره وار این خبر را پوشش دادند و با تیترهایی چون: "طبق قانون برگزاری کنسرت در همه شهرها بلامانع است". "ایستادن در برابر بی قانونی". "کشور قانون دارد"، مواضع خود را همسو با دولت، در معرض نگاهها قرار دادند. در این میان اما، شبکه بهائی "من و تو" هم درست از همین نقطه یعنی"عدم رعایت قانون" با موافقان برگزاری، همنوائی کرد، ولی بی بی سی بر طبق سیاستهای زیر پوستی معلومالحالش سعی کرد موضوع کنسرت ها را از سالن اجرای موسیقی به دانشگاه ها تسرّی دهد و "جوادی حصار" از تریبون بی.بی.سی وارد ماجرا شد و نظرآیت الله علم الهدی را در زمینه موسیقی متفاوت با نظر رهبر معظم انقلاب دانست و عنوان کرد: آقای خامنه ای به درستی ذات دانشگاه را علمی میداند و بر اساس این دیدگاه اجازه ترویج موسیقی را در دانشگاه نمیدهد تا دانشگاه جولانگاه مسائل سطحی و هیجانی نگردد اما نظر او درباره کنسرتها به مراتب نرمتر از آقای علم الهدی است. فضای مجازی هم بر اساس ذاتیاتش وارد عرصه موافقت و مخالفت گردید و پستهایی از قبیل اینکه چرا مردم مشهد حق شادی ندارند و چرا در حالیکه موسیقی مجاز است، با آن مخالفت میکنند؛ فضای موج سواری برای مخالفان لغو، را ایجاد کرد. سخنان دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان خراسان رضوی در رابطه با لغو یکی از کنسرتها در سبزوار، مبنی بر مشکلاتی که در محتوا و اجرای کنسرت ها و نحوه حضور شرکت کنندگان در سالن وجود داشته و موجبات اعتراض حوزه علمیه و علما و مردم را فراهم کرده است؛ مهر تائیدی بر بیانات آیت الله علم الهدی بود که با مطرح کردن این موضوع در سال 92، مردم را به حاشیههای ابتذال آفرین و ابتذال گستر کنسرتها توجه داده بودند. نظر نوشآبادی، سخنگوی وزارت ارشاد هم در نشستی خبری به گزارش خبرگذاری فارس در مورد لغو کنسرت ها در مشهد هم تائیدی بر نظر موافقان لغو کنسرت بود که علت آن را احترام به حرم مطهر رضوی دانست و حمایت علما و بیانیههای دانشجویی دانشگاه های مشهد نیز بر بیانات آیت الله علم الهدی صحّه گذاشت. محور نظرات مخالفین لغو کنسرت ها به مسئله "اطاعت از قانون" بازمیگردد که به نظر می رسد در این خصوص هم بازی با کلمات صورت گرفته است. نوش آبادی در نشست خبری ذکر شده این موضوع را عنوان میکند که (تا الان مجوزی برای مشهد نداشتهایم که لغو شده باشد). این نشان میدهد که اساسا مجوزی برای اجرا در شهر مشهد صادر نشده بود که لغو شده باشد، ضمن اینکه در سخنان وزیر ارشاد هم عنوان شده بود 11 سال است که در مشهد کنسرت اجرا نمی شود و این مسئله اختصاص به دولت یازدهم ندارد. در این خصوص باید به افرادی که قانون را دستاویز سیاست های خود قرار داده اند یادآوری کرد که خوب بود در مورد پخش فیلمهایی چون رستاخیز و 50 کیلو آلبالو و بارکد که حاوی شوخیهای جنسی نمایان بود، هم تا این حد موضوع قانون برجسته میشد و حساسیت نشان داده میشد نه اینکه پس از رفتن بر روی پرده سینما، مسئولین فرهنگی کشور بگویند: ما مطلع نبودیم! سخن پایانی آنکه موضوع کنسرتها میتواند مسایل مهمی چون معضل اشتغال، تورم، تعطیلی کارخانه ها، قاچاق کالا، حقوق های نجومی و ... را -که مساله اصلی زندگی مردم است - تحت الشعاع خود قرار دهد و از این جهت ماندن یا نماندن بر روی خط خبری، کارکردهای خود را برای جریانهای سیاسی خواهد داشت! و این در حالی است که به گفته رحمانی فضلی وزیر کشور؛ تنها یک درصد از کنسرتها لغو شده است. منبع: سایت بصیرت [ چهارشنبه 95/6/10 ] [ 2:20 عصر ] [ باران ]
[ نظرات () ]
آمریکا به دنبال یک سیاست چند بعدی و استفاده از تمام بازیگران بدون غالب شدن یک طرف است. در واقع آمریکا از یک سو با بازی بازیگران دخیل در سوریه به دنبال درگیری و تنش بین آنهاست و از سوی دیگر به دنبال مهار بازیگران برای توازن قوا است، به طوری که هیچ کدام از طرفین بر دیگری غالب نشوند.
پایگاه بصیرت / گروه بین الملل/محمدرضا فرهادی
بعد از بیداری اسلامی در منطقه و ظهور گروه های تروریستی در سوریه، اولین اقدامات مسلحانه این گروه ها تحت عناوین مختلف و با تشکیل گروه های جدیدی با رنگ و لعاب هاب های تازه شکل گرفت. داعش، جبهه النصره، ارتش آزاد و ... عناوینی بودند که برای ساقط کردن نظام سوریه توسط کشورهای منطقهای و فرامنطقه ای به وجود آمده بودند تا به نظام سوریه پایان دهند. ورود گروه های مردمی به عرصه نظامی، توازن قوا را به نفع ارتش و نیروهای مقاومت رقم زد و همین امر سبب یک توازن نسبی بین نیروهای درگیر در سوریه شده است. امروزه آنچه بیش از همه نمود دارد پیروزی های ارتش سوریه در عرصه میدانی و سیاسی بر بازیگران معارض داخلی و خارجی خود است. آمریکا و عربستان با طراحی های مختلفی سعی در سرنگونی نظام سوریه را داشتند که تا به امروز این امر ناکام مانده است.
اهداف آمریکا در منطقه
به طور کلی آمریکا در منطقه به دنبال چند هدف مهم است:
1) دسترسی آسان و ارزان به نفت منطقه؛ 2)تامین امنیت رژیم صهیونیستی؛ 3)جلوگیری از ظهور الگوهای جدیدی از انقلاب اسلامی در منطقه؛ 4) تجزیه منطقه و ظهور کشورهای جدیدی همچون کردستان عراق؛ 5)توازن قوا در منطقه و بین بازیگران مهم منطقه ای؛ 6) حمایت از هم پیمانان منطقه ای اش با استفاده از ابزار جنگ های نیابتی(تشکیل ائتلاف های منطقه ای)؛ 7)سیاست سد نفوذ جدید در منطقه در برابر ایران و نظام های هم سو با جمهوری اسلامی؛ 8) از بین بردن و یا تضعیف گروه های مقاومت همچون حزب الله و سایر گروه های مقاومت.
برنامه های آمریکا برای سوریه
واشنگتن در جهت رسیدن به اهداف فوق، به طور کلی سه گام و برنامه مهم را از ابتدای بحران سوریه در پیش گرفته است:
1)برکناری بشار اسد: از ابتدای بحران سوریه، غرب همواره بر برکناری بشار اسد تاکید کرده است. به اذعان آمریکایی ها تا زمانی که بشار اسد در منصب قدرت قرار دارد، وضعیت سوریه تغییر چندانی نخواهد کرد و سوریه کنونی همانند قبل از سال 2011 بلکه با رویکرد و گرایش شدیتری نسبت به مقاومت خواهد بود. " بندر بن سلطان بن عبدالعزیز آل سعود" (رییس سابق اطلاعات عربستان) در این زمینه گفته بود: ما به دنبال سرنگون کردن "بشار اسد" هستیم، حتی اگر این کار به قیمت ویرانی کل سوریه تمام شود.
علاوه بر دلیل اصلی دشمنی غرب با بشار اسد به دلیل هم پیمانی با جمهوری اسلامی ایران و حزب الله، اهداف دیگر نیز مدنظر غرب از برکناری بشار اسد وجود دارد. "رابرت اف کندی"، وکیل آمریکایی و برادرزاده "جان اف کندی"، رئیس جمهور اسبق آمریکا در این باره عنوان داشت: آمریکا پس از آنکه اسد از پروژه احداث خط لوله گاز دولت قطر حمایت نکرد، تصمیم به برکناری وی گرفت. وی ادامه داد: «این پروژه 10 میلیارد دلاری نخستین بار در سال 2000 مطرح شد و سرویس اطلاعاتی آمریکا (سیا) این طرح را پیگیری کرد تا آنکه 9 سال بعد "اسد" اعلام کرد که از طرح خط لوله که به موجب آن قطر می توانست از طریق پایانههای ترکیه، مستقیما به بازارهای انرژی اروپا دسترسی داشته باشد حمایت نمی کند. کندی افزود : این خط لوله همچنین به عربستان سعودی امکان می داد نفوذ بیشتری را در منطقه علیه ایران اعمال کند». بنابراین بشار اسد به عنوان فردی که در همه زمینه های سیاسی، نظامی و اقتصادی پشتیبان محور مقاومت وضدیت با محورغربی- عربی است، شناخته می شود و غرب نیز به دنبال الگویی شبیه به مصر برای سوریه است که فردی با گرایش های ناسیونالیستی و معاند با بحث اسلام گرایی و در عین حال وابسته به غرب به قدرت برسد.
2)تشدید درگیری و جنگ فرسایشی در سوریه: برنامه دوم امریکا بعد از عدم به نتیجه رسیدن گام اول، هجمه سنگین و بی سابقه علیه دولت سوریه از طریق گروه های تروریستی مختلف با استفاده از حمایت های کشورهای عربی منطقه همچون عربستان و قطر بود. در این جهت نزدیک به 80 هزار نفر تروریست از 96 کشور جهان وارد جنگ سوریه شده اند.
اکنون سوال مهم این است که چرا آمریکا برنامه فرسایش سوریه را دنبال می کند؟ جنگ فرسایشی به این دلیل است که اولاً آمریکا خواهان اتمام جنگ در مقطع فعلی نیست و نمی خواهد که هیچ کدام از بازیگران درگیر در جنگ سوریه توازن نسبی کسب کنند و یا پیروز شوند و دوم هم غرب به دنبال تخریب زیرساخت های اقتصادی سوریه است. تا قبل از شروع بحران سوریه، در استان حلب نزدیک به 3000 هزار کارخانه وجود داشت که بعد از بحران، این کارخانه ها اکثراً یا تخریب یا از کار افتاده شدند.
![]() در صورت عدم بحران در سوریه یکی از احتمالاتی که وجود داشت این بود که استان حلب به عنوان منطقه اقتصادی شامات شناخته شود.
3)تجزیه سوریه: برنامه سوم آمریکا در سوریه، تجزیه است. در بحث برنامه های آمریکا برای تجزیه سوریه می توان به طرح حذف حلقه های کسینجر و طرح جدید وی در این اواخر اشاره کرد. کسینجر می گوید: «سوریه را باید به سه منطقه مجزا از هم تقسیم کنیم. یک قسمت در اختیار بشار اسد، یک قسمت نیز در اختیار سنی ها در مرکز و یک قسمت هم در اختیار کردها در شمال قرارگیرد.»
وی در بیان این منطقه شمالی به طور صریح اعلام می کند که مهم ترین برنامه آمریکا نیز همین مورد است و واشنگتن می تواند با دادن استقلال به کردها از پایگاه های نظامی در شمال سوریه استفاده کند و حوزه نفوذی را برای خود به وجود آورد.
اما آنچه امروزه بحث اصلی است، همین بحث استقلال شمال سوریه و تحولاتی است که اخیراً در این منطقه در حال رخ دادن است.
در این زمینه کردها با حمایت های آمریکا اخیراً پیشروی هایی را در مناطق شمالی سوریه صورت داده اند. این پیشروی ها با گرفتن شهر منبج انجام گرفت که کُردها برنامه اصلی خود را بعد از منبج به گرفتن جرابلس و شهر الباب متمرکز کرده بودند. جرابلس از توابع استان حلب واقع در شمال سوریه است که در فاصله 125کلیومتری شمال شرق این استان یعنی دورترین نقطه شمال سوریه و در ساحل غربی نهر فرات قرار دارد. شهر الباب نیز مرکز دوم داعش بعد از رقه و مسیر ترانزیتی قاچاق نفت داعش به ترکیه است.
بنابراین آمریکا به دنبال یک سیاست چند بعدی و استفاده از تمام بازیگران بدون غالب شدن یک طرف است. در واقع آمریکا از یک سو با بازی بازیگران دخیل در سوریه به دنبال درگیری و تنش بین آنهاست و از سوی دیگر به دنبال مهار بازیگران برای توازن قوا است، به طوری که هیچ کدام از طرفین بر دیگری غالب نشوند. در واقع هدف اصلی آمریکا این است که بازیگران را دچار فرسایش کند.
در این میان اما، روسیه که امروزه با تمام امکانات موجود به مبارزه با تروریسم ورود پیدا کرده است به دنبال درگیری با آمریکا نیست و شاید با استفاده از همین اصل به نوعی می خواهد بحران سوریه را از طریق سیاسی حل و فصل کند.
ترکیه نیز بیش از همه به تحولات شمالی سوریه نگاه می کند. ترکیه از قدرت گرفتن کردها واهمه دارد و از الحاق کردستان سوریه به کردستان ترکیه نگرا ن است. از سوی دیگر ترکیه نگران پ. ک.ک و قدرت گرفتن آن نیز است و یکی از دلایلی که ترکیه اخیراً به جرابلس حمله کرد و به بمباران این منطقه پرداخته است، همین موارد است./
منبع: سایت بصیرت [ چهارشنبه 95/6/10 ] [ 2:19 عصر ] [ باران ]
[ نظرات () ]
در شرایطی که همه کارشناسان و تحلیلگران از زوایای مختلف مشغول تحلیل و واکاوی متن برجام بودند، رهبر معظم انقلاب از دریچه دیگری به این رویداد نگریسته و نگرانی خود در این باره را در بیانات مختلف ابراز داشتند. معظم له برخلاف کارشناسان و تحلیل گران، تمرکز ارزیابی و تحلیل خودشان را به رمزگشایی سناریوی آمریکا پس از برجام قرار داده و در این راستا همه اذهان را به نفوذ دشمن از طریق برجام متوجه کرده اند
پایگاه بصیرت / گروه سیاسی / محمدرضا اسکندری
![]() نفوذ، انقلابیگری و جهاد کبیر، سه کلیدواژه اساسی و به بیان دقیق نوع خاصی از گفتمان سازی در ادبیات انقلاب اسلامی میباشد که حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای (مد ظله العالی) در طول قریب به یک سال گذشته در بیانات مختلف شان با توجه به دغدغههایی که در دوران پسابرجام در برخی حوزهها ایجاد شده است، آنها را مورد اشاره قرار داده و اهتمام ویژهای نسبت به تبیین و تأمل و تحقق آنها داشتهاند. یکی از نکات قابل توجه و تأمل برانگیز در خصوص استعمال واژگان مذکور، ترتیب و توالی خاصی است که رهبر فرزانه انقلاب در این زمینه رعایت نموده اند که از دل آن می توان مسائل متعددی را مورد کنکاش قرار داد. به این معنا که بلافاصله پس از برجام رهبر کبیر انقلاب اسلامی ضمن تبیین این موضوع که مبادا برجام را به معنای پایان خصومت ورزی دشمن تلقی نمود، از «نفوذ» به عنوان پروژه ای جدید و راهبردی نوین و نرم افزاری که عمدتاً در قامت «تعامل گرایی» خود را نشان می دهد، یاد نموده و مردم و مسئولان را به هوشیاری در مواجهه با این موضوع که حوزه های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی را به عنوان موضوعات مورد هدف قرار داده اند، فراخواندند. انقلابی گری و جهاد کبیر، دو اصطلاح بعدی است که رهبر فرزانه انقلاب همزمان و پس از تبیین پروژه نفوذ دشمن بر آن ها انگشت تأکید نهاده و این دو را مورد تبیین قرار داده اند. نکته قابل توجهی که اینجا وجود دارد، انطباق مفهومی اصطلاحات مذکور است. به این معنا که با اندکی تأمل در بیانات رهبر معظم انقلاب به خوبی می توان دریافت که معظم له برای مواجهه با شکل جدید از تهدید تحت عنوان «نفوذ» که با ماهیت نرم خود را نشان داده است، دو راهبرد مهم با ماهیت نرم و خنثی کننده یعنی «انقلابی گری» و «جهاد کبیر» جهت مقابله با تهدید فوق، معرفی میکند. به بیان دیگر رهبر معظم انقلاب ضمن شناسایی دقیق تهدید، متناسب با مقتضیات زمانه و ماهیتی که تهدید از آن برخوردار است، به معرفی و اتخاذ راهبرد مبادرت میورزد که این مسئله نه تنها حاکی از تدبیر و درایت عمیق معظمله در حوزه دشمن شناسی است بلکه افزون بر آن برخورداری از نگاه ژرف، حکیمانه و دوراندیشانه در مقابله با تهدیدات دشمن توسط ایشان را نیز نشان می دهد. با توجه به اهمیت موضوع در ادامه به بازخوانی سه مفهوم نفوذ، انقلابی گری و جهاد کبیر با تکیه اندیشه های امام خامنهای پرداخته می شود.
سناریوی نفوذ با توجه به اینکه «مقابله» با انقلاب اسلامی ایران همواره یکی از رهیافت های کلان و راهبردی ایالات متحده آمریکا طی دوران پس از انقلاب در رابطه با جمهوری اسلامی ایران بوده و تمامی رفتارها و سیاست های آمریکایی در قبال ایران نیز مبتنی بر اصل «تقابل گرایی» و مهار ایران از این طریق شکل گرفته است، لذا ضروری به نظر می رسد تا جدیدترین رویکرد تقابل گرایانه آمریکا که در یک چارچوب نرم تحت عنوان «نفوذ» در لایه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی در دستور کار گرفته است مورد بررسی و تبیین واقع گرایانه قرار گیرد. مقامات و اندیشکده های آمریکایی در زمینه پیشبرد دکترین نفوذ که پس از برجام اظهار نظر کرده و به تبیین حول این محور میپردازند، شاید پیش از این تا به این حد سخن نگفته اند و اگر هم گفته اند اندک بوده است. به عنوان مثال پیتر هارل، از پژوهشگران اندیشکده «مرکز امنیت آمریکایی جدید»، به مقامات کاخ سفید چنین تجویز می کند: «آمریکا باید یک استراتژی تهاجمی ترویج اصلاحات سیاسی و اجتماعی در ایران را دنبال کند تا تعامل بیشتر مؤسسات غیردولتی آمریکایی و بین المللی و نهادهای جامعه مدنی در ایران تسهیل شود. واشنگتن باید به باقی ماندن در کنار فعالانی در ایران، که به دنبال اصلاحات سیاسی در کشور هستند، ادامه دهد». [1] در واقع برجام و افزایش تعامل با ایران از دید آنها بیش از آنکه به معنای راه یافتن ایران به جامعه بین المللی باشد، به معنای راه یافتن آمریکا به درون ایران است. در حقیقت آمریکاییها به دنبال ایجاد فضایی برای نفوذ در عرصه سیاسی کشور و یا تغییر در روندهای سیاسی و تصمیمگیری کشور هستند. برای دستیابی به این هدف نیز از سیاستهایی چون ایجاد دو دستگی یا دوگانهسازی استفاده میکنند. خطاب قرار دادن عدهای به عنوان «مستعد» [2]، «تجدیدنظرطلب»، «نسل جوان» در اظهارات اوباما، یا «جوانانی که آینده میخواهند» [3] و همچنین قلمداد کردن مخالفین رابطه با آمریکا با عنوان «تندروها» در اظهارات جان کری [4] از همین دست دوگانهسازیها و ایجاد شکاف در جامعه ایران است. نمود بارز و ترجمان این سیاست را میتوان در اظهارات رئیسجمهور آمریکا چند روز بعد از مذاکرات وین، در 19 مرداد ماه 1394 در مصاحبه با وبسایت مایک «Mic» مشاهده کرد. وی بیان می دارد: «در داخل ایران باید گذار صورت بگیرد، حتی اگر تدریجی باشد. گذاری که طی آن درک شود که شعار مرگ بر آمریکا و انکار هولوکاست توسط رهبران ایران، و تهدید اسرائیل به نابودی و دادن اسلحه به حزبالله، گروهی که در فهرست تروریستی قرار دارد و کارهایی از این دست، از ایران، در چشم بخش اعظم جهانیان، کشوری طردشده میسازد». [5] باراک اوباما ادامه میدهد: «به شما قول میدهم در لحظهای که رژیم ایران از این نوع گفتار و رفتار دست بردارد، بلافاصله در چشم جهانیان نفوذ و قدرت بیشتری پیدا خواهد کرد. امید من این است که چنین اتفاقی بیفتد. چنین امری نیازمند تغییر در سیاست و رهبری ایران است. تغییر طرز فکر در زمینه رویکرد ایران به بقیه جهان و رویکردشان به کشورهایی مثل ایالات متحده». [6] همچنین اظهارات جان کری در کمیته روابطخارجی سنا، بهطور خاص در جهت نیل به پروژه نفوذ بوده است. وی در دوم مردادماه (24 ژولای 2015) در شورای روابطخارجی آمریکا در پاسخ به سؤال «ریچارد هاس» مبنی بر اینکه آیا شما معتقدید در این پانزده سال تغییر فاحشی در رفتار ایران صورت میگیرد، با اظهار اینکه آمریکا نسبت به آینده ایران حساب باز کرده بیان می دارد: «من نمیدانم تا 15 سال دیگر چه اتفاقی میافتد جز اینکه میدانم اتفاقات زیادی در کشورها رخ خواهد داد». [7] مادلین آلبرایت وزیر خارجه اسبق آمریکا نیز در یادداشتی برای «سیانان» با عنوان «توافق ایران برد ـ برد است» مینویسد: «با به صفر رساندن موضوع هستهای، دولت اوباما خطرناکترین تهدید ایران را رفع کرده و جامعه بینالمللی را در این موضوع گردهم آورد و در مخالفت با تهران کاملاً متحد بودند. تکمیل کردن توافق هستهای مانع پیشرفت در دیگر موضوعات نمیشود. در واقع این توافق ابزارهای تازه برای ترسیم و شکل دهی به رفتار ایران میدهد». جو بایدن معاونرئیسجمهورآمریکا هم درسخنانیخطاببهصهیونیست های ساکن درآمریکا تأکیدمیکند: «مخالفانتوافقهستهایبهدنبالتغییررژیمدرایرانهستند،هدفیکهتنهاازطریقیکجنگآشفتهوکثیفقابلدستیابیخواهدبود». وی همچنین اذعان میدارد: «تنهاچیزیکهمخالفانتوافقایرانازجملهبنیامیننتانیاهونخستوزیراسرائیلراراضیمیکند،تغییررژیمدرایراناست». روشنگری رهبر معظم انقلاب در خصوص سناریوی نفوذ دشمن توافق وین یا همان برجام از منظرهای مختلفی مورد بررسی قرار گرفته است. در شرایطی که همه کارشناسان و تحلیلگران از زوایای مختلف مشغول تحلیل و واکاوی متن برجام بودند، رهبر معظم انقلاب از دریچه دیگری به این رویداد نگریسته و نگرانی خود در این باره را در بیانات مختلف ابراز داشتند. معظم له برخلاف کارشناسان و تحلیل گران، تمرکز ارزیابی و تحلیل خودشان را به رمزگشایی سناریوی آمریکا پس از برجام قرار داده و در این راستا همه اذهان را به نفوذ دشمن از طریق برجام متوجه کرده اند: «نیت آنها این بود که از این مذاکرات و از این توافق، وسیلهای پیدا کنند برای نفوذ در داخل کشور. ما این راه را بستیم و این راه را به طور قاطع خواهیم بست؛ نه نفوذ اقتصادی آمریکاییها را در کشورمان اجازه خواهیم داد، نه نفوذ سیاسی آن ها را، نه حضور سیاسی آن ها را، نه نفوذ فرهنگی آن ها را؛ با همه توان -که این توان هم بحمدالله امروز توان زیادی است- مقابله خواهیم کرد. اجازه نخواهیم داد. در منطقه هم همینجور. در منطقه هم آنها میخواهند نفوذ ایجاد کنند، حضور برای خودشان دستوپا کنند و اهداف خودشان را در منطقه دنبال کنند». [8] بنابراین در شرایط کنونی و پس از گذشت 12 سال مذاکره در خصوص پرونده هسته ای ایران، برجام دریچه و روزنه تازه ای از نگرانی ها گشوده است، به طوری که رهبر فرزانه انقلاب در بیانات مختلف شان با هوشمندی خاص و به موقع هشدار می دهند که دشمن از تصویب برجام به دنبال «نفوذ» در ایران و منطقه است: «شیوههای برخورد با اسلام و دشمنی با اسلام هم متنوع [است]؛ انواع و اقسام. مینشینند فکر میکنند، راه پیدا میکنند برای نفوذ کردن، برای ضربه زدن... دهها مرکز و کانون... در اروپا، در آمریکا، در رژیم صهیونیستی، در بعضی از کشورهای وابسته و تحت فرمان اینها به وجود آمد، برای اینکه ببینند راهها چیست». [9] «دستگاههای مختلف، دستگاههای اقتصادی، دستگاههای فرهنگی- توجه داشته باشند که ما در داخل نقشه طراحی شده دشمن قرار نگیریم و بازی نکنیم... من چند روز قبل از این، در صحبت گفتم که اینها در صدد نفوذند، در صدد رخنه کردن هستند. این رخنه از جاهای مختلفی ممکن است باشد. مواظب باشید. یک وقت آدم خبر میشود که فرض بفرمایید فلان سازمان آمده یک بخشی از مجموعه فرهنگی ما را - مثلاً فرض کنید مهدکودکها را - به یک شکل خاصی دارد هدایت میکند. این را آدم میفهمد، بعد که نزدیک میشود میبیند کار خطرناکی و کار بزرگی است [اما] آدم توجه نداشته. اینها رخنه است. در زمینههای گوناگون؛ در زمینههای اقتصادی، در رفتوآمدها، در همه دستگاهها». [10] «میگویند برجام فرصتهایی را - هم در داخل ایران و هم در بیرون از ایران و در منطقه- در اختیار آمریکا قرار داده. این را آمریکاییها میگویند و جزو حرفهای آنها است. عرض من به دوستانمان در دولت و در مسؤلیتهای گوناگون این است که اجازه این فرصتطلبی را در داخل مطلقاً به آمریکا ندهید. در خارج هم تلاش کنید که این فرصتها در اختیار آمریکا قرار نگیرد... مطلقاً نباید اجازه داده بشود که اینها در داخل کشور از فرصتهایی استفاده کنند». [11] «بعضی اصرار دارند این شیطان بزرگ را با این خصوصیات -که از ابلیس بدتر است- بزک کنند و به شکل فرشته وانمود کنند. چرا؟ دین بهکنار، انقلابیگری بهکنار. وفاداری به مصالح کشور چه میشود؟ عقل چه میشود؟ کدام عقلی و کدام وجدانی اجازه میدهد که انسان قدرتی مثل قدرت آمریکا را بهعنوان دوست، بهعنوان مورد اعتماد، بهعنوان فرشته نجات انتخاب بکند؟... ملت بزرگ ایران این شیطان بزرگ را از کشور بیرون کرد. نباید بگذاریم دوباره برگردد. نباید بگذاریم از در رفت، از پنجره برگردد. نباید اجازه بدهیم نفوذ پیدا کند. دشمنی اینها تمام نمیشود.... دنبال چیزی به نام مذاکره با ایران اند. [اما] مذاکره بهانه است، مذاکره وسیله برای تحمیل خواستها است». [12] «امروز نفوذ دشمن یکی از تهدیدهای بزرگ است برای این کشور. دنبال نفوذند. نفوذ یعنی چه؟ نفوذ اقتصادی ممکن است، که البته کماهمیتترین آن نفوذ اقتصادی است و ممکن است که جزو کماهمیتترین [هم] نفوذ امنیتی باشد. نفوذ امنیتی چیز کوچکی نیست اما در مقابل نفوذ فکری و فرهنگی و سیاسی، کماهمیت است. نفوذ امنیتی عوامل خودش را دارد، مسئولین گوناگون - از جمله خود سپاه- جلوی نفوذ امنیتی دشمن را با کمال قدرت انشالله میگیرند. در زمینههای اقتصادی، چشمهای بینای مسئولین اقتصادی بایستی باز باشد و مواظب باشند که [دشمنان] نفوذ اقتصادی پیدا نکنند. چون نفوذ دشمن پایه اقتصاد محکم را متزلزل میکند. آنجاهایی که نفوذ اقتصادی کردند، آنجاهایی که توانستند خودشان را بر اقتصاد کشورها و ملتها مثل یک بختکی سوار بکنند، پدر آن کشورها درآمد... از همه مهمتر، نفوذ سیاسی و نفوذ فرهنگی است. دشمن سعی میکند در زمینه فرهنگی، باورهای جامعه را دگرگون کند و آن باورهایی را که توانسته این جامعه را سرِ پا نگه دارد جابهجا کند، خدشه در آنها وارد کند، اختلال و رخنه در آنها بهوجود بیاورد. این رخنه و نفوذ فرهنگی است. نفوذ سیاسی هم این است که در مراکز تصمیمگیری، و اگر نشد تصمیمسازی، نفوذ بکنند. وقتی دستگاههای سیاسی و دستگاههای مدیریتی یک کشور تحتتأثیر دشمنان مستکبر قرار گرفت، آنوقت همه تصمیمگیریها در این کشور بر طبق خواست و میل و اراده مستکبرین انجام خواهد گرفت... برای آنها بهتر این است که از خود آن ملت کسانی در رأس آن کشور باشند که مثل آنها فکر کنند، مثل آنها اراده کنند، مثل آنها و بر طبق مصالح آنها تصمیم بگیرند. این نفوذ سیاسی است. [هدف این است که] در مراکز تصمیمگیری نفوذ کنند، اگر نتوانستند در مراکز تصمیمسازی [نفوذ کنند]. زیرا جاهایی هست که تصمیمسازی میکند. اینها کارهایی است که دشمن انجام میدهد». [13] به هر حال رویکرد جدید آمریکاییها به باز مهندسی و بازطراحی سناریوی نفوذ از طریق گشایش در مباحث مذاکرات هستهای و برجام، نشان میدهد که آن ها در پرتو همان سیاست کلان به نوعی میخواهند از طریق تعامل و نزدیک شدن به ایران از طریق خطوط دیپلماسی رسمی، پنهان و عمومی به تدریج زمینه را برای عملیاتی کردن کلان استراتژی مهار و تغییر ماهیت انقلابی ایران فراهم نمایند که در این باره نیز رهبر معظم انقلاب با هوشمندی و درایت و تیزبینی همچون گذشته به کمک ملت شتافته و در صدد تبیین و جلوگیری از تحقق این سناریو بر آمده است. [2]- http://mic.com/obama [3]- http://www.state.gov/secretary/remarks/.htm [4]- http://www.state.gov/secretary/remarks/.htm [5]- http://mic.com/obama [6]- http://mic.com/obama [8]. بیانات در دیدار میهمانان مجمع جهانی اهل بیت، 26 مرداد 1394 [9]. بیانات در دیدار با مسؤلان و دست اندرکاران حج 31 مرداد 1394 [10]. بیانات در دیدار اعضای هیأت دولت، 4 شهریور 1394 [11]. بیانات در دیدار مجلس خبرگان رهبری، 12 شهریور 1394 [12].بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم، 18 شهریور 1394 [13]. بیانات در دیدار فرماندها سپاه، 25 شهریور 1394 منبع: سایت بصیرت [ پنج شنبه 95/6/4 ] [ 10:3 صبح ] [ باران ]
[ نظرات () ]
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : PIcHaK.NeT ] |